مهاجرنیا در نشست تبیین بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مطرح کرد؛
روح بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی آیندهنگری و دوراندیشی است
محسن مهاجرنیا، استاد حوزه و دانشگاه معتقد است: آنچه که بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی را مهم کرده است، توصیه رهبری نسبت به آینده است؛ درواقع روح این بیانیه، آیندهنگری و دوراندیشی است.
مهاجرنیا با بیان اینکه آنچه در واقع برای یک انقلاب و یک کشور مهم است، افقگشایی نسبت به آینده است، اضافه کرد: گذشتهها چه خوب باشند یا بد، دورهشان تمام شده است؛ عمده چیزی که میشود از گذشته استفاده کرد، یک تجربه است. ما در حوادث گذشته بیش از حد غرق شدهایم و نسبت به وضع موجود هم گرفتار روزمرگی وضع اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، سیاسی شدهایم اما از آینده غافل ماندهایم. بنابراین یکی از دغدغههایی که باید درباره آن تأمل کرد، آیندهنگری است که در بیانیه گام دوم انقلاب، به مثابه یک اصل اساسی تلقی میشود.
وی ادامه داد: یکی از دغدغههای اصلی پیامبر (ص) در طول رسالتش مربوط به آینده بود. این همه روایت در مورد آینده و نحوه برخورد با آن، تنظیم رفتار سیاسی در شرایط بحران، آینده اسلام و مسلمین، آینده رهبری و امامت مسلمین، دوراندیشیهایی بود که نبی اکرم (ص) داشت. اسلام نسبت به تدبیر و برنامهریزی برای آینده دغدغه جدی دارد، اما در حیات سیاسی مسلمین، شما این دغدغه را بسیار کمرنگ میبینید.
این استاد حوزه و دانشگاه در بحث آیندهنگری در بیانیه گام دوم، به یک سری اصطلاحات مربوط به دانش آینده پژوهی اشاره کرد و گفت: اولین واژه «جوانان» است. جوان به کسی میگویند که بالفعل مسئولیتی ندارد اما سرمایه انسانی آینده جامعه است. جوان کسی است که از همه تجربههای گذشته استفاده میکند تا آینده انقلاب را بسازد. بیانیه گام دوم، خطاب به جوانان میگوید: آینده ما به اندازه گذشته سخت نیست. بنابراین، باید با همت و هوشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود.
وی در ادامه با بیان اینکه بعضی از آیندهها ممکن است اتفاق بیفتد و بعضی غیرممکن است و برخی از امور آینده قطعیالوقوع است، ادامه داد: همه این رویکردها نیازمند به مدیریت و برنامهریزی دارد. آیندهای که ممکن است اتفاق بیفتد و مطلوب است باید با تدبیر و زمینهسازی به استقبالش رفت و شرایط تحقق درست آن را فراهم آورد. ممکن است اگر همان را رها کنیم، آینده بدی بشود.
این پژوهشگر مسائل سیاسی با بیان اینکه عبارت «امید به آینده» دومین اصطلاح آیندهنگری است، تصریح کرد: انسانها به استقبال آیندهای میروند که امیدی به تحقق آن داشته باشند. من اگر از الان مأیوس باشم و بگویم نمیشود، دشمنان نمیگذارند، امکانات آن فراهم نیست، برای آینده برنامهریزی نمیکنم. همان اتفاقی که در دوره مشروطه افتاد، مشروطهخواهان اصلی که خودشان پیشگامان بودند؛ وقتی دیدند شرایط بحرانی شد، وضع خراب شد و روشنفکران غربزده آمدند وسط، برخی از آنها گفتند نمیشود، این نهضت عدالتخواهی به سرانجام نمیرسد، ولش کنید. و واقعاً رها کردند، برنامهریزی نکردند، واگذار کردند به دیگران و در نتیجه مشروطه عقیم ماند و از دلش رضاشاه درآمد.
این استاد دانشگاه گفت: سومین اصطلاح آیندهپژوهی، عبارت «فاصله ژرف» و شکافهای نسلی است. رهبری در این باره میگوید: «اینجانب به جوانان عزیزی که آیندهی کشور، چشم انتظار آنها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده، با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است.» یعنی خود رهبری دارد اعتراف میکند که به آن چیزی که انتظار میرفت و شایسته بود، ما نرسیدیم. بنابراین فاصله و شکاف میان آرمانها و واقعیتها را بیان میکند.
مهاجرنیا در ادامه با بیان اینکه عبارت بعدی «ظرفیتهای بالقوه» است، افزود: برای اینکه ما آینده را بسازیم، باید یک سری ظرفیتها و امکاناتی داشته باشیم. همینطور توخالی نمیشود بگوییم بروید آینده را بسازید. نکته مهمّی که باید آیندهسازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیّتهای طبیعی و انسانی، کمنظیر است و بسیاری از این ظرفیّتها با غفلت دستاندرکاران تاکنون بیاستفاده یا کماستفاده مانده است.
مهاجرنیا گفت: یکی دیگر از اصطلاحات تفکر آیندهنگر این است که ضمن امیدواری، آینده را در «معرض تهدید» میبیند. انواع موانع وجود دارد. دشمنان هم برنامه ریزی میکنند. یک تعبیر زیبایی رهبری در دیدار با فرماندههان سپاه داشت. خیلی تعبیر قشنگی بود، فرمود: «دشمن دارد طوری برنامه ریزی میکند که آگاهی ما را به دست بگیرد» این یکی از تهدیدهایی است که آینده را نامطلوب و یا غیرممکن میکند.
وی در پایان عنوان کرد: برخی آیندهها محتوم و قطعی هستند. حالا یا شرایط تحقق آن ضروری است و بشر توانسته بفهمد این حادثه طبیعی رخ میدهد، یا اینکه برخی از افراد بر اساس پیش فرضها و یا دوراندیشیها و یا قرائنی، آن آینده را قطعی میبینند. شما ببینید امام راحل (ره) قبل از فروپاشی شوروی سابق در نامه به گورباچف، رهبر آن کشور، خبر قطعی صدای شکستن استخوانهای سوسیالیسم را در موزهها به او داد. این آیندهپژوهیِ قطعی ماست؛ یعنی ممکن است این وسط خلأهایی داشته باشیم؛ ولی ما یک آینده قطعی داریم. دنیا این آینده قطعی را ندارد، چون آینده همهاش در اختیار آدم نیست؛ یک بخشی از آن را میشود برنامهریزی کرد. یک بخش دیگر را دائماً باید مراقبت کرد؛ ولی در بیانیه با پیشفرض قطعی از «طلوع خورشید ولایت عظمی» سخن گفته شده است.
نظر شما