تا دهههای آخر قرن بیستم، مباحث رفاه و سیاستگذاری اجتماعی عمدتا ذیل علوم اجتماعی به معنای عام آن مطرح بود، اما امروزه رفاه و سیاستگذاری اجتماعی یکی از حوزههای مطالعاتی بینرشتهای است که از دانشها و علمهای مختلف در علوم انسانی از جمله اقتصاد، جامعهشناسی، مردمشناسی، تاریخ، مددکاری اجتمای و ... بهره میگیرد. ضمن اینکه این نکته وجود دارد که مباحث «رفاه» و «سیاستگذاری یا سیاست اجتماعی»، به معنای دقیق کلمه، و به تبع آن، از حیث نتایج، کاملا به یک معنا نیستند.
فرهاد بزرافکن و مجتبی معیری در گفتوگو با ایبنا؛ از چالشهای پیش رو برای نگارش یک فرهنگ توصیفی در حوزه علوم اجتماعی گفتهاند و اینکه چرا با توجه به تعدد مسائل و موضوعاتی که جامعه ما در حوزه رفاه و سیاست اجتماعی با آن دستبهگریبان است؛ نسبت به فرهنگنویسی درباره آن غفلت میشود.
کتاب «فرهنگ توصیفی رفاه و سیاستگذاری اجتماعی» به نوعی فرهنگنویسی در حوزه علوم اجتماعی است. لزوم و کارکرد فرهنگنویسی در مقولهای مثل رفاه و سیاستگذاریهای اجتماعی را کجا دیدید که به سراغ تالیف و گردآوری چنین اثری رفتید؟
فرهاد بزرافکن: در حوزه علوم اجتماعی در کل و حوزه رفاه و سیاست اجتماعی (سوشیال پالیسی) در ایران تا همین یک دهه قبل عمدتا کارها در حوزه مفاهیم جامعهشناسی بود تا اینکه حوزههایی مثل مددکاری، رفاه یا سیاستگذاری و برنامهریزی و ... در حوزه سیاست اجتماعی بیش از یک دهه است که رشتهای تحت عنوان برنامهریزی و رفاه اجتماعی در دانشگاه هم دایر شده و منابعی جسته و گریخته در این زمینهها وجود دارد. منتها من به عنوان کسی که در این رشته تحصیل کرده و در شغلی مرتبط با آن هم مشغولم میبینم که هنوز حوزههای مفهومی این رشته برای دانشجویان مشخص نیست و در این عرصه سردرگم هستند. البته شاید بخشی از این سردرگمی به ماهیت این رشته برمیگردد که همزمان از اقتصاد وام گرفته و از جامعهشناسی و روان شناسی و مددکاری و سایر رشتههای دیگر هم تاثیر میپذیرد. به همین دلیل دانشجویان در این حوزه نسبتا سردرگم هستند. با این حال ما سعی کردیم با همکاری آقای معیری و خانم ساعتلو از رشتههای مرتبط با این مقوله بینرشتهای بودن مسئله رفاه اجتماعی هم تا حد امکان لحاظ کنیم.
از سوی دیگر سعی کردیم تا جایی که بضاعت علمی و زمانی ما اجازه میدهد دستبهکار شویم و یکسری مفاهیم را مشخص و تقریبا تمام منابع فارسی در حوزههای توسعه، جامعهشناسی، مطالعات زنان و ... را گردآوری کنیم. البته جاهایی هم سعی کردیم فراتر از گردآوری برویم. منابع انگلیسی هم در این زمینه تا جایی که توانستیم پوشش دادهایم. به طور مشخص هم هدفمان این بود که مفاهیم و اصطلاحات تخصصی را در کتاب به همراه توضیحات مفصلتر جمع کنیم و به نوعی حوزه رفاه اجتماعی را برای کسانی که با این مقوله سروکار دارند قابل دسترس کنیم. بنا داریم این پروژه را در ویرایشهای بعدی یا شاید جلد دیگری تکمیل هم کنیم. رشتههای مرتبط با رفاه اجتماعی به اقتضای پیچیدگی جامعه و مسائل رفاهی مدام انبساط پیدا میکنند و گستردهتر میشوند. امیدواریم چه در ساحت سیاستگذاری و چه دانشگاهی این کار مفید واقع شود.
در کتاب شما تعابیر مختلف در حوزه رفاه و سیاست اجتماعی را گردآوری کردهاید؛ چقدر سعی شده تا این تعارف با توجه به گستردگی مباحث علوم اجتماعی از نظر دیدگاهها و تعریفها؛ جامعیت و شمولیت لازم را داشته باشند؟
مجتبی معیری: این دغدغه خود ما هم بود. هدف ما صرفا دایرهالمعارف نبود و در عنوان هم مشخصا به توصیفی بودن اشاره شده است. ما سعی کردیم تمام کتابهای حوزه رفاه اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی را برای این کار مد نظر داشته باشیم. اساسا رشته سیاستگذاری و رفاه اجتماعی همانطور که اشاره شد رشته جوانی است و در ایران هم منابع ما عمدتا ترجمه هستند پس سعی کردیم تا حد امکان با استناد به ترجمهها و منابع اصلی تمام مفاهیم کلیدی حوزه رفاه و سیاست اجتماعی را پوشش بدهیم. رشته رفاه و سیاست اجتماعی از زمانی که در ایران دایر شده یک فرهنگ توصیفی واژگانی نداشته و این کار به نوعی نخستین نمونه در این حوزه است.
فرهاد بزرافکن: حوزه رفاه شامل مسکن، بهداشت و سلامت، گروههای هدف از جمله کودکان، زنان و بازنشستگان و آموزش میشود و ما سعی کردیم با محوریت این حوزههای کلی مفاهیم مرتبط را گردآوری کنیم و به نوعی از هر بخش مرتبط با مقوله رفاه، اصطلاحات و عبارات را معرفی کنیم. هرچد ظرفیت منابعی ما تعیینکننده اصلی بود و بیشتر از منابع ترجمه شده استفاده کردیم. اساسا در خیلی از حوزههای علوم انسانی با منابع غیرفارسی و 99 درصد ترجمه مواجهیم تا جایی که وقت و منابع به ما اجازه داد در درج مفاهیم و اصطلاحات پیش رفتیم.
در کتاب حتی اصطلاحاتی مثل وقف که برآمده از حوزه فقه هستند نیز گنجانده شده است. جدا از بعد فقاهتی مقولاتی مثل وقف؛ آن را در بافت کار خیر و خیریه ببینیم؛ خیلی از نظریات علوم اجتماعی نگاه منتقدانهای به امور خیریه مطرح میکنند و پای سلب مسئولیت دولت به واسطه کار خیریه را پیش میکشند و مقوله سیاستگذاری نیز یعنی خطاب دولت؛ آیا لحاظ کردن مفاهیم حوزه خیریه در اثری که در عنوانش سیاستگذاری لحاظ شده است؛ با این مبنا پارادوکس ندارد؟
فرهاد بزرافکن: جدا از اینکه در ایران ما عملا در سیاستگذاریها نیز با مفاهیم فقهی روبهرو هستیم، واقعیت این است که وقف و زکات و ... به نوعی به بحث رفاه ارتباط پیدا میکنند؛ البته در زمینه جامعه اسلامی. بالاخره این مفاهیم در ایران کاربرد دارند و نهادهایی در این زمینهها داریم. پس این ارتباط با توجه به شرایط کشور ما دور از انتظار نیست و کاملا دو موضوع با همدیگر همخوانی دارند.
بله من هم با این گفتمان، چالش و نگاه منتقدانه به نهادهای خیریهای در برخی نظریات علوم اجتماعی آشنا هستم؛ منتها این چالش و نقد و تقابل ابدا ارتباطی به یک فرهنگ توصیفی ندارد. بسیاری از اصطلاحات و عبارات در علوم اجتماعی و سیاستگذاری وجود دارند که ممکن است با همدیگر منافات داشته باشند و مثلا حتی مفهومی به نام دولت رفاه را زیر سوال میبرد ولی مفاهیمی که بالاخره به نوعی با مقوله رفاه و سیاستگذاری اجتماعی ارتباط دارند چه ایجابی و چه سلبی باید در فرهنگ توصیفی درج شود.
مضاف بر اینکه مثلا در پاکستان یک وزارتخانه مهم به نام زکات و وقف وجود دارد که دولت متولی آن است. در ایران هم ارگانهای دولتی در این زمینه داریم و اگر از دید سیاستگذاریهای کلان هم بخواهیم به قضیه نگاه کنیم اینها خیلی به همدیگر نزدیک هستند.
چالشها و موانع پیش روی نگارش یک اثر در حوزه فرهنگنویسی اجتماعی و جامعهشناختی چیست؟ چرا در جامعه ما نسبت به فرهنگنویسی غفلت شده؛ مخصوصا در این حوزه که همیشه با چالشهای جدی در بخشهای مختلف مرتبط با آن مواجه است و مدام از طرف سیاستمداران یا دانشگاهیان اصطلاحی مثل «دولت رفاه» را میشنویم؟
مجتبی معیری: قطعا یک مورد محدودیتهای زمانی بود. علاوه بر این رشته رفاه یک رشته جوان در ایران است که صرفا دانشگاههای تهران و علامه طباطبایی آن را ارائه میدهند و طبعا از نظر منابع هم با محدودیت روبهرو بودیم. ما کار را با همین منابع موجود که در حال حاضر از مقطع کارشناسی تا دکترا توسط اساتید و دانشجویان استفاده میشود شروع کردیم و کمکم تا حد امکان به سمت ترجمه رفتیم و ناگزیر مستقیم به منابع انگلیسی مراجعه کردیم.
ما سهچهارم اثر را آماده کرده بودیم و دغدغه انتخاب ناشر داشتیم و با پروسه سختی مواجه شدیم چون ناشران علاقهای به انتشار چنین کتابی نداشتند. برای من عجیب بود که یک موسسه بهنام که در این هم باره کار کرده چاپ کتاب را نمیپذیرفت و وقتی علت را جویا شدیم در پروسه داوری در هیئت تحریریه انتشارات مذکور هم اکثریت با آن موافق بودند اما تعداد محدودی هم تاکید داشتند که کارها صرفا باید ترجمه باشند و این کار به نوعی تالیف است! این عدم اطمینان به تالیف در چنین حوزهای از سوی ناشران هم واقعا یکی از موانع و چالشهاست.
فرهاد بزرافکن: من ایده کار را با اساتید علامه طباطبایی هم مطرح کرده بودم و آنها هم از آن استقبال کردند اما گویا پا گذاشتن به وادی فرهنگنویسی به نوعی ناشیگری قلمداد میشود. یعنی واقعا فرد باید جرات به خرج بدهد که به جای ترجمه کتابهای نظری که اسم و رسمی هم برای مترجم به همراه میآورد بخواهد با اثری کمک کند تا ادبیات این رشته به درستی شناخته شود. چالش اول این است همانطور که اشاره شد فرهنگنویسی به حاشیه رفته و به لحاظ آکادمیک هم جنبه امتیاز علمی ندارد. مضاف بر اینکه در حوزه رفاه و سیاستگذاری ما عملا با یک رشت نوپا طرفیم و کار روی آن نیازمند زمان بیشتری است و طبعا به سرعت به نتیجه و تولید اثر منتهی نمیشود. پس ورود به این حوزهها چون امتیازی در فضای آکادمی ندارد و زمانبر هم هست خیلی جدی گرفته نمیشود.
منتها من خودم علاقه دارم مفاهیم حوزههای مختلف رفاهی و سیاستگذاری را گردآوری کنم. اینها سند هستند. خیلیها حتی در سطوح بالای تحصیلی با این مفاهیم آشنایی ندارند و برای من این کارها ارزش بلندمدت معنوی دارند. علاوه بر اینها خود مباحث رفاه و سیاستگذاری هم در ایران بحث مهجوری است و به آن پرداخته نمیشود. آنقدری که جامعهشناسی جدی گرفته میشود و به علوم اجتماعی پرداخته میشود، به مقولههای مرتبط با رفاه توجه نمیشود. درحالیکه امروزه جنس عمده مباحث اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ما از جنس رفاه و سیاستگذاری و مسئلهای است. البته کمکم توجهات به این حوزه جلب شده اما هنوز نسبت به حوزه رفاه حساس نیستیم.
من کار دیگری هم در حوزه بازنشستگی و مستمری و سالمندی آغاز کردهام. این حوزه مفاهیم گستردهای دارد که حتی فعالان حوزه رفاه هم با آن آشنایی ندارند و بعضا تفاوت و تمایز دو نهاد تامین اجتماعی و صندوق بازنشتگی کشور را نمیشناسند. ما برای سیاستگذاریهای درست باید دستکم بروکراسی رفاهی را بشناسیم. این فرهنگها کمک میکند دید مبهم نسبت به مقوله رفاه از بین برود و هرچه روی مبانی و مفاهیم و مکاتب کار کنیم با توجه به اینکه در جامعه ما هر مسئلهای را میتوان از جنس سیاست اجتماعی دید به هدفگذاری بهتر در برنامهریزی کمک میکند. حتی میتوان از منظر سیاست اجتماعی به حوزه محیطزیست هم وارد شد. یا مقوله فقر اگرچه بیشتر مورد مدعای اقتصاددانان است اما بدون نگاه و تمرکز رفاهی کارکرد درست نخواهند داشت.
نظر شما