گروه ادبی «اتاقی از آن خود»، شامگاه روز جمعه 5 مهرماه 98 در محل گالری رادین مشهد، میزبان شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم و جمعی از شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران و سایر علاقهمندان به حیطه ادبیات و سینما بود. مقانلو که در سال ۱۳۷۶ وارد دانشگاه هنر (دانشکده سینما-تئاتر) و در سال ۱۳۸۰ در گرایش تدوین، فارغالتحصیل شد، از دوران دانشجویی به تألیف، ترجمه و تدریس مشغول است. نخستین مجموعه داستان تألیفی او به نام «کتاب هول» در سال ۱۳۸۳ (نشر چشمه) و نخستین کتاب ترجمهاش به نام «زندگی شهری» (اثر دونالد بارتلمی) در سال ۱۳۸۲ (نشر بازتاب نگار) به بازار آمد. از او تاکنون بیش از ۴۰ کتاب با ناشران مختلف به بازار ایران آمده است و در حال حاضر به عنوان مشاور در نشر نیماژ در کنار تدریس، ترجمه و نویسندگی فعالیت ادبی و هنریاش را ادامه میدهد.
مطالبات زنان، دستخوش تغییرات جامعه شده است
مقانلو در این جلسه که با محوریت زنان و جایگاه آنان در ادبیات و سینما برگزار شده بود، در ابتدا درباره مطالبات زنان و مواجهه جامعه با این مطالبات و تاثیر آن در نگارش پایاننامهاش صحبت کرد و گفت: مواجهه ما با مطالبات زنان در آن زمان که من مشغول نوشتن پایاننامهام بودم، یعنی سال 82 خیلی ناقص و گنگ و شتابزده بود. منابع زیادی در اختیارم نبود و من مجبور شدم پایه مطالعاتم را ابتدا روی مطالعه مفاهیم پایه حوزه زنان در سینما بگذارم که منابع در دسترس بیشتری داشت و از این طریق به مبحث مورد اشاره در پایاننامهام برسم و تحلیلش کنم.
وی افزود: من در پایان نامهام سعی داشتم که این تعریف اشتباهی که از فمنیسم در ایران وجود دارد، اصلاح کنم و بگویم فمنیست اصلا به معنای ضد مرد بودن یا برابری مطلق بین زن و مرد نیست؛ چرا که زن و مرد از تفاوتهای بیولوژیکی گرفته تا تفاوتهای شخصیتی و فردی با یکدیگر فرق میکنند. در این نظریه، اعتقاد به یک سری برابریهای انسانی بر بر مبنای انسان بودن همه انسانها و حقوق اولیهشان و حفظ شأن انسانی وجود دارد و زن، یک تعریف واحد ندارد بلکه حضور هر زنی در جامعهاش و رسیدن به خواستههایش باید بر اساس قابلیتهای فردی (جسمی و روحی) و منطقهای و قومی و تاریخی خودش تعیین شود که میتواند خیلی متفاوت باشد.
زنان علیه زنان
این نویسنده و مترجم همچنین در خصوص پارادایم غالب در حوزه زنان گفت: متاسفانه این روزها زنان بیشتر علیه زنان هستند و همدیگر را مورد خشونت کلامی قرار میدهند و با جملاتی که بابا از تو که گذشته... تو سنات مناسب این کار نیست و .... اعتماد به نفس یکدیگر را گرفته و همدیگر را دلسرد کردهاند. نکتهای که در اینجا باید گوشزد کنم، این است که گاهی زنان، ضعفها و اشتباههای خود را یک جامه تقدس میپوشانند و آن را توجیه میکنند که این تقابل بسیار اشتباه است. مثلا زنی شکستگی، افسردگی و منفعل بودنش را به پای اینکه یک مادر و همسر فداکار است، میگذارد و آن را به شمایلی موجه و حتی بعضا مقدس تبدیل میکند. در حالی که در نظریههای پست فمنیسم، این تقابل وجود ندارد و یک زن میتواند به عنوان یک زن آنطور که میخواهد زندگی کند و در عین حال عداوت و دشمنی هم با کسی نداشته باشد و همسر و مادر بسیار خوبی هم باشد.
مقانلو با اشاره به اینکه جنبش فمنیسم یک موج تاریخی است که با خودش، الزامات اجتماعی تاریخی سیاسی و غیره متفاوتی به همراه میآورد، بیان کرد: گیر کردن در هر تقابلی اشتباه است و مثل هر ایسم دیگری خطرناک است. گاهی برخی دچار برداشت اشتباه از این واژه میشوند و درگیر ایسم میشوند و خواسته و شخصیت خود را فراموش میکنند و طبق یک دستورالعمل از پیش تعیین شده رفتار میکنند.
ادبیات زنانه در ایران
نویسنده کتاب «هول» در ادامه سخنانش در خصوص مدرنیته در ایران و بازتاب آن در ادبیات زنانه ایران گفت: دنیای غرب همه چیز را به شکل تاریخی و مکتبی پشت سر گذاشته و آن را زیست کرده است اما ما در ایران یکباره با برخی مسائل مواجه شدیم و آن را زیست نکردیم. ما دوران گذار مدرنیته را به صورت غرب طی نکردیم، پس همه چیز خیلی با سرعت بالاتر و ساختار سستتر و شتابزدهتری در ایران اتفاق افتاده و ما بر شانههای مکتبهای پیشین سوار نشدیم. این مساله تاثیر خودش را بر همه مسائل زندگی ایرانیان از جمله مسائل فرهنگی گذاشته است.
وی عنوان کرد: من شدیدا به بحث هرم نیازهای انسانی مازلو اعتقاد دارم که اگر کسی نتواند نیازهای ابتدایی و بیولوژیک خود را برطرف کند، هرگز قادر نخواهد بود به سطوح بالاتر و نیازهای روحی و روانیاش فکر کند. این موضوع بسیار هوشمندانه و قابل تسری و تعمیم به همه امور زندگی است. به همین منظور شما به عنوان یک زن وقتی از نیازهای اولیه محروم باشی، خیلی طبیعی است که در قالب یک نویسنده در اولین نوشتهات آن خواستهها فوران کند و خود را نشان دهد. اما در این میان ما مساله گذر زمان را هم داریم که به فراخور آن، خواستهها و مطالبات هم تغییر میکند که در ادبیات زنانه هم نمود دارد و این تغییر آرام آرام دیده میشود. امروزه زنان زیادی حرفی برای گفتن دارند که آن را در قالب داستان بیان میکنند و از خواستهها و باید و نبایدهایشان حرف میزنند و با دیدگاه جدیدتری به مشکلات زنان نگاه میکنند و این تغییر دیدگاه را هم در زنان و هم مردان نسل جدید و گاه نسل قدیم هم به وجود میآورند.
مقانلو همچنین به توضیح درباره نمود دغدغههای شخصی یک نویسنده در آثارش پرداخت و آن را ناگزیر از تغییر اوضاع اجتماعی و فردی نویسنده دانست و گفت: لاجرم ادبیات، ابزاری برای نشان دادن خود درونی نویسنده است و مشخصا زن بودن یک جایی خودش را در متن نشان میدهد و «خودها»ی زنانه کدهای نوشتاری مخصوصی در جهانبینی و ارائه آثارشان دارند اما این مساله نه نشاندهنده تفوق و برتری است و نه پستی و خواری. بلکه ادبیات به تنهایی قابل توجه و مورد احترام است که بایستی به انسان فارغ از جنسیت و مرد یا زن بودنش فکر کند و بها دهد.
کتابهای پرفروش دنیا را زنان نوشتهاند
مترجم کتاب «زندگی شهری» به نویسندگان زنی اشاره کرد که با آن که پرفروشترین کتابهای دنیا را نوشتهاند اما همچنان در سطح دنیا آنطور که باید، مطرح نشدهاند. او گفت: فارغ از سطح کیفی از «هری پاتر» گرفته تا «ملت عشق» همگی را زنان نوشتهاند اما دیده نشدهاند. البته من موافق هر نوع ادبیات و سبک داستانی نیستم و برای آن اصول و پیشفرضهای بیشماری قائلم اما از اینکه یک زن بتواند با درآمد حاصل از نوشتن داستانش به دستاوردهای مالی برسد، بسیار خشنود میشوم اما اینجا لبه مرز خطرناکی هم داریم که اجازه ندهیم این دستاورد مالی با ادبیات نازل و واپسگرایانه به دست بیاید.
وی اضافه کرد: من در این مواقع «جین آستین» و رمانهای او را مثال میزنم که در ابتدای امر، نگاه واپسگرایانه به زن ممکن است در آنها دیده شود و معمولا قهرمان داستان او زنی است که به دنبال همسر و یا کسب موقعیتهای دیگر از موضع ضعیف و پایینتری است؛ اما در انتهای داستان معمولا شرایط تغییر میکند و این قدرت را به زنان میدهد که خودشان به تنهایی برای انجام هر کاری کافی هستند و میتوانند با اتکا به تواناییهای شخصی به آنچه میخواهند دست یابند. پس میبینیم این ادبیات در عین عامهپسند بودن و محبوبیت، آگاهیبخش و بیدارکننده نیز هست.
نیاز به گفتمانهای جدید در دنیای مدرن
مقانلو در پایان این جلسه با اشاره به عوض شدن نسلها و تغییر مطالبات نسل جدید اظهار داشت: ما نیازمند این هستیم که گفتمانهای نو هم شنیده شود. خواستهها و دغدغههای زنان و مردان امروزی همراه با تغییرات اجتماعی، فرق کرده است که باید از آنان سخن رانده شود و ادبیات یکی از بسترهای مناسب برای این منظور است. ادبیات است که از جامعه تاثیر میپذیرد و بر آن تاثیر میگذارد پس نیاز به تعامل و بجث و بازبینی نظریههای پیشین در این زمینه بیش از پیش احساس میشود و این وظیفه نویسندگان جدید است که آن را در آثارشان بازتاب دهند.
نظر شما