در گفتوگو با ایبنا عنوان شد:
فارسیآموز روس: ایران وطن دوم من است/ عمر خیام در روسیه عزیزتر از دیگر شاعران است
دو فارسیآموز روس در گفتوگو با ایبنا از دلایل علاقهمندی خود به ایران گفتند و اینکه چرا به یادگیری زبان فارسی روی آوردهاند. تنوع گویشها در نقاط مختلف ایران از نکات قابل توجه این فارسیآموزان است.
دریا خیریه در گفتو گو با خبرنگار ایبنا گفت: من اهل شهر آستراخان از شهرهای جنوبی روسیه و نزدیک به دریای خزر هستم، ولی در حال حاضر دانشجوی سال دوم رشته روابط بینالملل خاورمیانه در دانشگاه دولتی روابط بینالملل مسکو هستم و در مسکو زندگی میکنم. در دانشگاه خودم، به خاطر رشتهام، فارسی دری و تاجیکی یاد گرفتم، اما فارسی دری و تاجیکی با فارسی ایرانی خیلی فرق میکند. در فارسی ایرانی، شما از کلمات عربی استفاده میکنید، اما در زبان دری، کلمات عربی خیلی زیاد نیست. هچنین در زبان دری از بعضی کلمات استفاده میشود که در ادبیات فارسی خیلی قدیم استفاده میشده است.
وی در ادامه درباره استادان زبان فارسی خود اظهار کرد: فارسی دری و تاجیکی یکی از دروس اصلی رشته ما است و باید مانند واحدهای دیگر آن را بگذرانیم. ما در دانشگاه روابط بینالملل مسکو برای آموزش فارسی یک استاد روسی و یک استاد افغانستانی داریم. البته استاد روسیام خیلی با ایران در ارتباط و رفتوآمد است و چند سال در سفارت روسیه در ایران کار کرده، به همین دلیل با زبان وادبیات فارسی ایران هم بسیار آشنا است.
فارسی ایران شیرینتر از فارسی دری است
دریا در ادامه درباره چرایی انتخاب آموزش زبان فارسی گفت: دلیل اول اینکه من تصمیم گرفتم زبان فارسی ایرانی را یاد بگیرم، این است که پدر من ایرانی است و من هم علاقه زیادی به ایران به عنوان وطن دوم خودم و وطن پدرم دارم. پدر من اهل شهر بناب، نزدیک تبریز است و تقریبا 25 سال قبل به روسیه مهاجرت کرده است. دلیل دوم انتخاب این زبان هم این بود که دوست داشتم در زبان و ادبیات فارسی پیشرفت کنم؛ چون در دانشگاه تقریبا تمام وقت زبان دری و تاجیکی را یاد میگیریم، اما زبان فارسی شیرینتر است.
این فارسیآموز روس در ادامه درباره ایران عنوان کرد: من قبل از اینکه به ایران بیایم هم نظر خوبی نسبت به ایران داشتم؛ یعنی خبرها و تصاویر بدی که رسانهها از ایران نشان میدادند را باور نمیکردم. همیشه مطمئن بودم که مردم ایران نسبت به همه مهربان هستند و راه آنها برای مردم دیگر که میخواهند زبان شما را یاد بگیرند، خیلی باز است.
دریا در ادامه گفت: احساس میکنم این یک ماه که ما برای آموزش زبان فارسی در ایران بودیم، برای بودن با مردم ایران خیلی کم بود و من نتوانستم همه جای آن، حتی شهر تهران را خوب ببینم؛ به همین دلیل فکر میکنم باید خیلی زیاد به ایران بیایم و امیدوارم که بتوانم در دوره زمستان و تابستان آینده بنیاد سعدی شرکت کنم، تا بتوانم هم فارسی را یاد بگیرم هم ایران و مردم شما را بهتر بشناسم.
مولانا را دوست دارم اما شعر عرفانی سخت است
این دانشجوی روابط بینالملل دانشگاه مسکو درباره آشنایی خود با ادبیات ایران عنوان کرد: از بین شاعران ایرانی، عمر خیام را خیلی دوست دارم و در روسیه هم شعرهای او را میخوانم؛ حتی چند تا از رباعیات او را از حفظ هستم؛ اما در این دوره دانشافزایی بنیاد سعدی، با چند شاعر دیگر ایرانی مثل سعدی، حافظ و مولانا آشنا شدم، که مولانا را خیلی دوست داشتم؛ البته اشعار او چون عرفانی است، خیلی برایم مشکل است. اما وقتی استاد درباره معنی آنها صحبت میکند و چون حکایت زیاد دارد، خیلی لذت میبرم.
مجسمه بزرگ عمر خیام در میادین شهرهای روسیه
دریا در پایان ضمن تاکید بر اینکه مردم روسیه علاقه خاصی به عمر خیام دارند، گفت: در بعضی از شهرهای روسیه مثل آستراخان مجسمه بزرگ عمر خیام ساخته شده است. وقتی که من در دانشگاهم درباره اسناد مختلف برای تحقیقم با کارمندان مختلف گفتوگو میکردم، دیدم که روی دیواری در ادره اسناد ملی هم شعر عمر خیام نوشته شده بود.
آموزش زبان فارسی در دانشگاه گیلان بدون برنامه است
کریستینا دیگر فارسیآموز روسی و اهل شهر آستراخان گفت: من دانشجوی ترم چهارم رشته زبان فارسی دانشگاه ملی آستراخان و معلم زبان فارسی هستم و این بار دوم است که به ایران میآیم. هشت ماه قبل برای اولین بار به ایران و شهر گیلان آمدم و سه ماه دانشجوی میهمان دانشگاه گیلان بودم.
او ادامه داد: گروه زبان فارسی دانشگاه ملی آستراخان با دانشگاه گیلان یک تفاهمنامه همکاری امضا کردهاند، که طبق این تفاهمنامه، یک سال در میان دانشجویان زبان فارسی دانشگاه آستراخان میتوانند برای یادگرفتن زبان فارسی به دانشگاه گیلان بیایند.
کریستینا در ادامه عنوان کرد: آموزش زبان فارسی در بنیاد سعدی خیلی با دانشگاه گیلان فرق داشت. در بنیاد سعدی هرچند که مدت آموزش بسیار کوتاه و فشرده بود، اما برنامهریزی خوبی داشت و کتابهایی مخصوص آموزش به غیرفارسیزبانان برای ما تدریس میشد، اما در دانشگاه گیلان اصلا این طور نبود و آن سه ماهی که ما در دانشگاه گیلان بودیم، فقط دو کلاس درس داشتیم که یکی از آنها خواندن شاهنامه بود، که خیلی سخت بود. یا مثلا بیشتر اوقات یا استادها نبودند، یا دانشجوها و خیلی اوقات همان دو کلاس هم برگزار نمیشد.
تفاوت گویشها در ایران عجیب و جالب است
او در ادامه درباره تجربه سه ماه زندگی در گیلان گفت: گیلان هم یکی از شهرهای ایران است، اما اصلا فارسی صحبت نمیکنند. زبان آنها خیلی سخت است و مثل تهران نیست. من از حرفهای مردم گیلان در کوچه و خیابان، فقط کلمه «نه» را متوجه میشدم. من به اصفهان و شیراز هم رفتهام. برایم جالب است که در اصفهان و شیراز هم زبان فارسی که استفاده میکنند با زبان فارسی که مردم تهران صحبت میکنند، خیلی فرق دارد. مثلا شیرازیها بعضی کلمات را میکشند یا شکسته به کار میبرند، اما من متوجه میشوم چه میگویند، ولی زبان مردم گیلان را اصلا متوجه نمیشدم. خیلی جالب است که در کشور ایران در هر شهر زبان مردم با زبان مردم شهر دیگر فرق دارد.
دوست دارم در تهران زندگی کنم
این فارسیآموز روس در ادامه درباره علاقه خود به شهر تهران گفت: من خیلی زندگی کردن در شهر تهران را دوست دارم. چون من در روسیه در شهر آستراخان که یک شهر کوچک است، زندگی میکنم. در شهرهای کوچک معمولا همه روزهای آدم مثل هم است و هیچ اتفاق جدید و هیجانی ندارد. من به شهرهای مختلف ایران مثل اصفهان، شیراز، همدان و شمال سفر کردهام و شهرهای بزرگ ایران را دیدهام، با این وجود شهر تهران را بیشتر از همه شهرهای ایران دیدم و دوست دارم چند سال در ایران و شهر تهران زندگی کنم.
کریستینا درباره ادبیات ایران هم گفت: ما در دانشگاه آستراخان با بعضی از شاعران کلاسیک ایران آشنا شدهایم. عمر خیام در روسیه و در پیش ما خیلی عزیز است و من بعضی رباعیاتش را از حفظ میخوانم. فردوسی را هم میشناسم. با حافظ، مولانا و سعدی هم آشنا شدهام و دوست دارم بتوانم شعرهای آنها را درست بخوانم. از شاعرهای جدید هم پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، شاملو را میشناسم، اما خیلی از آنها کتاب نخواندهام.
این فارسیآموز روس درباره هدف خود از انتخاب رشته زبان فارسی در دانشگاه عنوان کرد: من دوست دارم مترجم زبان فارسی به روسی شوم و به عنوان مترجم در سفارت روسیه در ایران کار کنم، یا در جلسات مهم مترجم باشم.
نظر شما