آزاده رمضانی، مدرس و مترجم در یادداشتی به کتاب «روزها و رؤیاها»، اثر پیام یزدانجو پرداخته و آن را در اختیار ایبنا قرار داده است.
شخصیتهای اصلی داستان از همان ابتدا به خواننده معرفی میشوند: آرش، خواننده، نوازنده و ترانهسرایی با سبکی متفاوت و دیدگاهی خاص نسبت به زندگی و پیرامونش است. از آدمهایی که اهل مبالغه و ادا در آوردن هستند، بیزار است. با جمعهای خاصی نشست و برخاست دارد و بهطبع دیدگاهش به عشق هم منحصربهفرد است. بنابراین از همان ابتدای امر پیداست که داستان با یک موضوع عشقیِ کلیشهای فاصله دارد. شخصیت مقابل آرش، بیتا است؛ زنی که قبلاً طعم تلخ طلاق را چشیده و یک دختربچه دارد به اسم هانا. بیتا عکاسی میکند، شعر میگوید، کتاب میخواند و برعکسِ آرش نگران آینده نیست. او در گذشته سیر میکند و بهدلیل تجربیات بد گذشته، ذهن آشفته و پریشانی دارد و آرش از همان ابتدا، به این مسئله پی میبرد. برای مثال در صفحه ۱۱ نویسنده سعی دارد با توصیف دیوار شلوغ بالای شومینه خانه بیتا، تلاطم ذهنی او را به خواننده نشان دهد:
«بالای شومینه انبوه قاب عکسهای قهوهای، با عکسهای کوچک و بزرگ و کهنه و نو، تاریخچه زندگی یک زن و یک خانواده را روایت میکرد. تاریخی مصور با عکسی از دخترکِ چندماهه در آغوش مادر آغاز میشد و بعد به بیتای بیستوهشتساله میرسید، با همان پیراهن سورمهای و سرخابی که امشب تنش بود. عکس روتوششدهای پدرِ دخترک را با لباس افسری و حین سیگار کشیدن، کنار یک کلبه جنگلی نشان میداد. قاب عکس بزرگتری به سه عکس سیاهوسفید کهنه از ازدواج پدر و مادرش اختصاص داشت. یک عکس کودکستانی از خودش، در جنگلی که سراسر در مه فرو رفته بود. با چشمهای درشت خندان...»
یا وقتی که میز مطالعه بیتا را در صفحه ۱۲ توصیف میکند:
«یک میز مطالعه چوبی، تلی از کتاب و کاغذ اینور و آنور میز، با تعداد زیادی نوشته و عکس سیاهوسفید بزرگ و عکس رنگی کوچک روی دیوارهای اتاق.»
دختر و پسر آرتیست داستان در یک مهمانی همدیگر را ملاقات میکنند و ادامه داستان رقم میخورد، اما در این میان دوستانشان هم بهعنوان کاراکترهای فرعی و تأثیرگذار وارد داستان میشوند. پدر و مادر آرش در دوران انقلاب بهدلیل فعالیتهای سیاسی به زندان میافتند و بعد از انقلاب از ایران میروند. آرش پیش مادربزرگش بزرگ میشود.
داستان پنج فصل دارد: «سرخوشی»، «زیبایی»، «جاودانگی»، «سفر» و «بخشایش». هر یک روایتی ساده دارد، اما ذهن شخصیتهای داستان پیچیده است. در قسمتهایی از کتاب آرش از عقاید فلسفیاش میگوید و بیتا بیآنکه حرفی بزند، میکوشد ساختارهای پراکنده و نامشخص ذهن آرش را به هم ربط دهد. آرش همهچیز را مسخره میداند، فکر میکند آدمها مزخرفاند و مزخرف رفتار میکنند. اما در این میان، دلباخته بیتا شده و با فراز و نشیبهای زیادی مواجه میشود.
اما چیزی که در پس این داستان ساده وجود دارد، پیچیدگی روایتهاست. در این کتاب خواننده با فلسفه، موسیقی و ادبیات برخورد میکند و لذت دنبال کردن داستان برایش دوچندان میشود. از جمله مواردی که در کتاب «روزها و رؤیاها» به آن اشاره شده، اسامی کتابها و شاعران و نویسندگان مطرح دنیا نظیر فروغ فرخزاد، مارگریت دوراس، سوزان سانتاگ و اوریانا فالاچی و بهطور کل «نوشتن» است. در صفحه ۱۰۷ کتاب نویسنده نوشتن را از جنس «رؤیاپردازی» میداند و در صفحه ۲۴ میگوید:
«کتابها، روایتها، زندگینامههای خیالیاند. شرحی از آنچه نویسنده نزیسته، اما در نوشته خواهد زیست. هر نوشته یک اتوبیوگرافی انتحاری است، که نویسنده در آن زندگی میکند، در آن میمیرد. مثل حباب شیشهای سیلیویا پلات، شاعر و نویسنده آمریکایی، که کتاب را قبل خودکشیاش نوشت، و بعد از آن دیگر ننوشت. چون از زندگی ناامید بود، و نوشتن نبرد با ناامیدی است. چه روزها و شبها که تنها امید هر آدم، تنها تمردش نوشتن چند کلمهی ساده و بیفایده است. و چه روزها و شبها که هر کلمه همین را میگوید: بنویس و بجنگ! نویسنده همیشه مینویسد، حتی، بهویژه، آن وقتها که نمینویسد.»
اما بهمرور حضور هانا برای آرش تحملناپذیر میشود. آرش بهدنبال رفتن از ایران است، اما بدون هانا. و بیتا رفتن سهنفره را ترجیح میدهد. بنابراین، در فصلهای آخر شاهد جدال میان رفتن و ماندن دو شخصیت اصلی داستان هستیم.
چاپ سوم رمان «روزها و رؤیاها»، اثر پیام یزدانجو در 199 صفحه و به قیمت 28 هزار تومان از سوی نشر چشمه راهی بازار نشر شده است.
نظر شما