رضا یعقوبی (مترجم اثر) در این نشست گفت: تاریخنگاری فلسفه در ایران به قبل از سیر حکمتمدار برمیگردد و معمولا از یونان شروع شده است. با این حال چارچوب خاصی برای تعیین فلسفه نداشته و حتی سقراط و جالینوس را هم در این تاریخنگاریها لحاظ کردهاند. درواقع ما بیشتر تاریخنگاری حکمتمدار داشتهایم تا تاریخنگاری فلسفه به معنای معاصر. در حوزه فلسفه غرب ما با مسئله معادلگزینیها هم مواجه هستیم؛ عموما هم آثار یا خیلی ساده و مختصر و چکیده به فلسفه نگاه کردهاند یا خیلی مفصل و سنگین. بنابراین لازم بود یک جمعبندی و متعادل بین این دو مقوله داشته باشیم و من سعی کرد اثری را برای ترجمه انتخاب کنم که هم ساده و روانخوان باشد و هم جامع و کامل.
او افزود: کنی خود فیلسوف تحلیلی است و نمیتوانسته در تاریخنگاریهای خود از تحلیل چشمپوشی کند و به همین دلیل هم تحلیلهای بدیعی در این اثر او وجود دارد. اگر هم میگوییم این کتاب برای مخاطب عام هم قابل استفاده است به معنای اینکه فاقد مطالب و نکات تخصصی است نیست، بلکه کنی تنها لحن خوشخوان و مناسبی را برای بیان مطالب فلسفی و نظریههای فیلسوفان انتخاب کرده است. نکته مثبت دیگر تاریخنگاری فلسفه کنی این است که تکمولف است و یک قلم و بیان منسجم و یکدست درباره فیلسوفان مختلف میبینیم. نویسنده حتی سعی کرده برخی موارد را لحنی طنزآمیز روایت کند.
این مترجم حوزه فلسفه تاکید کرد: کتاب «تاریخ فلسفه غرب» آنتونی کنی بهروزترین اثر در حوزه تاریخ فلسفهای است که در اروپا و ایران چاپ شده و افرادی همچون ویتگنشتاین و دیگرانی که پیشتر در کتابهای تاریخ فلسفه به آنها پرداخته نشده بود نیز در این اثر جای دارند. من سعی کردهام لحن نویسنده و سبک اثر او را حفظ کنم یعنی اگر او جدی به موضوعی پرداخته با لحن جدی و اگر بیان طنزآمیزی داشته من نیز با همان بیان مطلب را ترجمه کنم.
میثم سفیدخوش نیز در سخنرانی خود گریزی به آثاری تحت عنوان تاریخ فلسفه زد و گفت: اولین نشانههای تاریخ فلسفهنویسی در اندیشه غرب همراه با شکلگیری خود فلسفه بوده، البته اینکه آغاز فلسفی را کجا تعیین کنیم مهم است. من خودم آغاز فلسفه را افلاطون میدانم و نه پیش از او. ارسطو نیز ضمن بیان مفاهیم متافیزیک و .. سعی کرده نوعی نگاه تاریخی را نسبت به آنچه بیان میکند مشخص کند، یعنی ایدهاش تعیین اصالت تفکری است که خودش میخواهد ارائه بدهد. نکته مهم در تاریخنگاری فلسفه تعیین نقطه دل بریدن و اینکه چگونه میتوان و باید از سنتهای گذشته بگذریم و گامهای طی شده را رها کنیم است.
او ادامه داد: البته تنش میان تاریخ و فلسفه همیشه برقرار بوده؛ چراکه فلسفه خود یک امر ثابت است با ادعای سنت اخلاقی. از همین روست که فیلسوفان وابسته به سنت افلاطون و ارسطو، از امر تاریخی و ورود شیطان زمان به ساحت فلسفه پرهیز میکنند. با این حال از زمانی که دانشگاههای مدرن در اروپا تاسیس شد و ایده آموزش حقایق مطرح شد دوباره تاریخ فلسفه اهمیت یافت. درواقع دانشگاههای اروپای سده میانه (سیزدهم به بعد) فلسفه را مجموعهای از حقایق از پیش گفته شده میدانستند که باید آموزش داده شود. این روایت آموزشی نوعی تاریخ فلسفه بدون حساسیت به تاریخ را پدید آورد. یعنی تاریخ فلسفه مجموعهای است از مفاهیم تعریف حق و باطل و ... که توسط فیلسوفان سدههای گذشته تعیین شدهاند.
سفیدخوش متذکر شد: در سنت فلسفه اسلامی هم همین نگرش به تاریخ را میبینیم و به گذشته اشارهای نمیشود مگر برای ابطال یا نشان دادن اصالت و روح واحد مباحث. اینجاست که نگاه دکارت به تاریخ و فلسفه تعیینکننده میشود و ایده تاریخ به مثابه ایده تطور برتری پیدا کرد. پس وقتی با یک اثر در حوزه تاریخ فلسفه روبرو میشویم باید تعیین کنیم که در کدام سنت تعریف شده است، سنت دلکندن، ابطال یا تطور یا آموزشی. تاریخ فلسفه کنی تداوم سنت مدرسی و آموزشمحور اروپای قرون وسطی است. بیان سادهای دارد و به دنبال تطور نیست. این هم یک نقص نیست صرفا یک جایگاه است.
این استادیار دانشگاه تاکید کرد: با این حال در اثر کنی بحرانی که در سنت مدرسی دیده میشد و زمان را یک حقیقت ثابت در نظر میگرفت در این اثر قرن بیستمی دیده نمیشود. یعنی کنی اینجا به دنبال اثبات حقایق ثابتی که پیشتر مطرحشدهاند نیست، و با پیشفرضهای متعادل بدون سوگیری پیش رفته و نگاه ایدئولوژیکی ندارد. از نظر آموزشی اثر خوشخوان است و تلاش شده تا فلسفه در پیوند با هنرهایی مثل مجسمهسازی و نقاشی روایت شود. کنی در اثر خود ابتدا یک نگاه تاریخی ساده به دست میدهد و سپس تاریخ فلسفه را مطرح کرده است و ارجاعات خوبی هم به آنچه پیشتر گفته شده میدهد. با این حال ترجمه اثر با اینکه خوشخوان است اما اشتباهات نگارشی و ویراستاری هم دارد. به نظر میرسد باید ویراستاری ترجمه را جدیتر بگیریم.
همچنین محمد زارعشیرینکندی با بیان اینکه نوشتن تاریخ فلسفه کاری دشوار است، گفت: همراه و همگام شدن با فیلسوفان گذشته برای نگارش اندیشههایشان نیازمند این است که آثار این فیلسوفان با دقت خوانده شود و نویسنده باید با آن فلسفهورزی کند. هرچند در نهایت آنچه که نوشته میشود برداشت مولف خواهد بود. پژوهشهای خشک و سرد قادر به این کار نیستند. متفکران تاریخ تفکر را میتوانند تجربه کنند. اندیشه همان تاریخ اندیشه است و فلسفه همان تاریخ فلسفه. برای نگارش چنین تاریخ فلسفهای نویسنده باید بر دورههای مختلف فلسفه مسلط باشد و فیلسوفان را جدا از موافقت یا مخالفت با آنها در معرض سنجش قرار بدهد و همه اینها مستلزم دانش فلسفی است.
او اضافه کرد: برخی فلسفهها پیچیدهاند و نیازمند مجاهدت برای فهم، به بهانه سختی نمیتوان یک فلسفه یا فیلسوف را در تاریخنگاری نادیده گرفت. صداقت در بیان آنچه که مولف فهمیده نیز بسیار مهم است و اگر او در جایی نسبت به فهم یک فلسفه ناتوان باشد باید صادقانه این موضوع را بیان کند و انگ نزند که فیلسوف ایدئولوژیک است و دشوارنویس. مورخ فلسفه باید منصفانه عمل کند، نه اینکه هرچه را که پسندید کامل گزارش کند و هرچه را که نه حذف کند. اثر کنی از مطالب و بیان سهل و ساده به سمت سختی و دشواری میرود و درواقع یک اثر آموزشی است.
زارعشیرینکندی یادآور شد: خوشحالم که یک مترجم به تنهایی از پس ترجمه این اثر برآمده چرا که ترجمههای مشارکتی عموما یکدست نمیشوند و تاکنون هم توفیقی نداشتهاند. ما در جامعه فرهنگیای زندگی میکنیم که به تعداد افراد معادلگزینی برای یک مسئله فلسفی وجود دارد اما به نظر من اظهارنظر درباره فلسفه غربی هنوز برای ما بسیار زود است.
نظر شما