عیسی امنخانی گفت: وقتی کارنامه نقد ادبی معاصر را بررسی میکنیم و اسم بزرگترین منتقدان این دوره را به یاد میآوریم یا کاملا ایدئولوژیک هستند،
امنخانی با اعلام این خبر درباره بازه زمانی مورد بررسی در این کتاب به ایبنا گفت: بازه زمانی این کتاب از هنگامی است که ایرانیها وارد عصر جدید میشوند یعنی اواسط عصر قاجار که خیلی جدی از دوره دوم زندگی ناصرالدینشاه شروع میشود.
وی افزود: این کتاب چند پرسش اصلی مطرح میکند؛ یکی اینکه از دوره مشروطه و تجددخواهی ایرانیان، چرا نقد ادبی در ایران، این قدر ایدئولوژیک میشود. وقتی کارنامه نقد ادبی معاصر را بررسی میکنیم و اسم بزرگترین منتقدان این دوره را به یاد میآوریم یا کاملا ایدئولوژیک هستند، مثل احسان طبری یا ایدئولوژی نقش زیادی در ذهن و زبان این افراد دارد. مثل تقیزاده، زرینکوب، آریانپور و...
این مدرس دانشگاه ادامه داد: فرض بر این است که اجماع نقد و ایدئولوژی مقدور نیست. نقد نیاز به تفکر آزاد و خلاق دارد و ایدئولوژی به یک تفکر چارچوب مدار و از پیش تعیین شده نیاز دارد. مهمتر آنکه؛ خود انتقادی و نقد را نمیپذیرد. مساله این است که این تناقض، چگونه در جامعه ما تحقق پیدا کرده است. شما نمیتوانید منتقد معروفی را در دوره معاصر نام ببرید که ایدئولوژیک نباشد. مثل آخوندزاده که واضع نقد ادبی مدرن است و خودش را در آثارش، یک لیبرال معرفی میکند. یا مجتبی مینوی، ذبیح بهروز که خودشان را ناسیونالیسم میدانند. در یک دورههایی تفکر چپ بر ذهن منتقدان ما حاکم است. معروفترینشان احسان طبری، بهآذین و م.جوانشیر هستند. و حتی آل احمد در یک دورهای. اینها ایدئولوژیک هستند. من در این کتاب خواستهام به این پرسش پاسخ دهم.
امن خانی گفت: این تناقض، صرفا در ایران دیده نمیشود. در اروپا هم منتقد ایدئولوژیک کم نداریم. امثال لوکاچ، گلدمن و کسانی مثل آلتوسر ایدئولوژیک هستند. این به شرایط خاص تاریخی ایرانیها باز میگردد. ایرانیها در دوره قاجار، احساس عقبماندگی شدید میکردند. همه از خطر بزرگی که جامعه ایرانی را تهدید میکرد، یاد میکردند و بر این باور بودند که هر چه زودتر این خطر را باید برطرف کنند. مساله مهم این بود که این خطر را با سنت تمدن خودشان نمیتوانستند از بین ببرند. تمدن ایرانیان توان مقابله با اندیشههای غرب را نداشت. به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که از خود غرب کمک بگیرند و به واسطه دانش غربی، خودشان را قدرتمند کنند تا بتوانند در مقابل غرب بایستند.
وی ادامه داد: در آن مقطع زمانی، این اندیشهها به شکل مانیفست خودشان درآمدهاند. مثلا مارکسیست به شکل ایدئولوژی خشک خودش درآمده بود. اینها به فرآیند شکلگیری مارکسیست توجه نمیکنند، فقط مانیفستش را میگیرند. چون فرصتی هم ندارند که آن مسیر را دوباره طی کنند. همین باعث میشود که با ایدئولوژیها نه به شکل تاریخی، بلکه با شکل نهایی آنها برخورد کنند. یعنی کاملا منسجم، خشک و غیر قابل تغییر. اینجاست که نقد ما ایدئولوژیک میشود. تفاوت عمدهاش با غرب این است که آنها هم نقد ایدئولوژیک دارند، اما در نقد ما این ویژگی غلیظتر است. چون ما فقط نتیجه را دیدهایم و آنها چون بستر تاریخی آن را طی کردهاند، در همان سنت ایدئولوژیک خودشان هم نگاه انقادی پررنگی دارند. و بعد به این میپردازیم که چه ایدئولوژیهایی به کشور ما آمدهاند و هر یک چه نمایندگانی داشته اند.
این پژوهشگر و مولف، درباره منابع کتاب گفت: منابعی از دوره معاصر که به آن توجه نمیشود نشریات است. مثلا هیچ کس به سراغ نشریه «کبوتر سرخ» که حزب توده منتشر میکرد، نرفته است. من بیشترین وقتم را روی جمعآوری این نشریات گذاشتم. یا در مورد نقد مارکسیستی، مجله دنیا، مجله نگاه نوین، کبوتر سرخ و... را بررسی کردم.
چون ما چند نام بزرگ را میشناسیم، مثل احسان طبری و او را نماینده نقد مارکسیستی میدانیم. اما در جراید حزب توده، از تقی ارانی تا بعد، ما با انبوهی مقالات انتقادی مواجه هستیم که نویسندگانشان گمنام هستند. به همین دلیل در این پژوهش به سراغ آثاری رفتم که تا کنون دیده نشده و مهم هستند. چون جریان نقد ادبی ما در نشریاتی مثل سخن، نگاه نو، پیام نوین و... خودش را نشان داد. یک سری هم نسخههای خطی هستند که از دوره مشروطه به بعد ماندهاند، مثل کارهای مستشارالدوله و ... که آنها هم در این کتاب دیده شدهاند.
نظرات