تورانیان با برشمردن عوامل کوتاهی عمر ناشران گفت: صنعت نشر بیمار و نیازمند مراقبت، مدیریت و بازبینی اساسی است و نخستین شرط ایجاد این جریان نیز توجه به تامین امنیت و زیرساختهاست
آمارها نشان میدهد، طی چهار دهه بعد از انقلاب، عمر فعالیت ناشران با توجه به تعداد صدور پروانه نشر چندان طولانی نبوده است. بررسیها حاکی از آن است که تنها 1630 ناشر طی این مدت عمر فعالیتشان کمتر از یک سال بوده و علاوهبراین فقط 15 ناشر طی این 40 سال فعالیت مستمر داشتهاند. از سوی دیگر تنها 30 درصد کل ناشران بیشتر از 10 سال فعالیت مستمر داشتهاند؛ در نتیجه تقریبا عمر فعالیت 50 درصد ناشران کمتر از پنج سال ارزیابی میشود. تحلیل شما برای شکلگیری این وضعیت چیست؟
نخستین خطا در مقوله نشر کتاب، بیتوجهی به اقتصاد نشر و دیدگاه صرفا فرهنگی به این حوزه است. شرایط باز اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اول انقلاب، موجب شد، مطالعه کتاب در بین مردم به مثابه جریان خودجوشی شکل بگیرد. بخشی از ناشران اندک پیش از انقلاب نیز به دور از نگاه کسب سود و صرفا با هدف ادای سهم خود در مسیر انقلاب به فعالیت خود ادامه دادند. در آن دوران شاهد انتشار کتاب با شمارگان قابلتوجه و رونق نشر بودیم. این پدیده موجب شد نشر به مثابه یک فعالیت صرفا فرهنگی تعریف شود و به نظر میرسد، همین نقطه، آغاز انحراف در این فضا بود. تاکید بر قرار دادن ناشر بهعنوان شخصیت صرفا فرهنگی حتی در نگاه مسئولان طی چند دهه گذشته تداوم پیدا کرد؛ درحالیکه تولید کتاب یک فرآیند فقط فرهنگی نیست؛ بهعبارت دیگر حذف اقتصاد از نشر، زمینه حذف موضوع اصلی، یعنی کتاب را فراهم میکند. ضامن بقاء و ادامه حیات موسسات بزرگ بینالمللی نشر، توجه به اقتصاد نشر است. عمده فعالان حوزه نشر ابتدا به دلیل نگاه صرفا فرهنگی به تولید کتاب و از سوی دیگر به دلیل نبود زیرساختهای لازم متضرر شدند.
نبود زیرساختهای لازم چگونه بر عمر ناشران تاثیرگذاشت و موجب حذف آنها شد؟
یکی از زیرساختها، نبود شبکه توزیع و ویترین و به دنبال آن تاخیر در بازگشت سرمایه است که موجب شد تا تعداد قابلتوجهی از ناشران، بعد از مدتی فعالیت، سرخورده و حذف شوند. علاوه براین باید به جریان قیمتگذاری کتاب نیز توجه کنیم. قیمتگذاری در ایران حرفهای انجام نمیشود؛ چراکه ناشران ما آماتورند. ناشران طی چهار دهه گذشته تجربه حضور در دورههای آموزش حرفهای را نداشتند و ندارند؛ بنابراین برای قیمتگذاری قاعده اقتصادی تعریف نمیکنند؛ درحالیکه عمر کتاب در انبار و کتابفروشیهای کشورهای پیشرفته، حداکثر یک سال پیشبینی میشود؛ بهعبارت دیگر بعد از گذشت یک سال با فاصله زمانی چند ماهه کتاب از 10 تا 90 درصد تخفیف میخورد و عرضه میشود.
شیوه قیمتگذاری و تعریف سود حاصل از فروش کتاب در ایران حتی اگر کتاب، پنج سال هم در انبار و یا کتابفروشی بماند تغییر نمیکند؛ بنابراین بسیاری از ناشران بهدلیل بیتوجهی به تورم مداوم و خواب سرمایه در قیمتگذاری طی مدتی که کتاب در انبار و یا کتابفروشی باقی مانده از صحنه خارج شدهاند. یکی از نمونههای بارز اهمیت توجه به قیمتگذاری، جریان اخیر نوسان قیمت نهادههای تولید کتاب بود که موجب شد تا سرمایه بسیاری از ناشران تا یک سوم کاهش پیدا کند.
بنابراین شما بر این باور هستید که ناشران و دارندگان پروانههای نشر طی چهار دهه گذشته با اهداف فرهنگی وارد میدان شدهاند اما بسیاری از همکاران شما معتقدند یکی از مهمترین دلایل و یا به تعبیر دقیقتر مهمترین دلیل آمد و رفت سریع ناشران و عمر کوتاه فعالیت آنها در اهداف این ناشران در بهرهمندی از تسهیلات دولتی بوده است. آیا این دیدگاه را در عمر کوتاه فعالیت ناشران موثر نمیدانید؟
شاید. برخی نیز برای استفاده از یکسری امکانات دولتی و با رویکرد مادی به دریافت پروانه نشر اقدام کردهاند اما این انگیزه را خیلی پررنگ نمیدانم؛ چراکه این امکانات چندان قابلتوجه نبوده است. افرادی که به فعالیتهای اقتصادی متنوع مشغول هستند، نیازی به این امکانات ازجمله معافیت مالیاتی ندارند. تاکید دارم دلیل اصلی عمر کوتاه ناشران طی 40 سال گذشته به دلیل بهرهمندی از نسهیلات دولتی نبوده. فعالیت نشر در کشور ما بر قاعده ناآشنایی با مباحث اولیه نشر آغاز شده و میشود؛ آنهم با حضور افرادی که حتی با ابزار کار تولید کتاب ازجمله فیلم و زینک نیز غریبهاند.
با توجه به نبود زیرساختهای لازم ازجمله آموزش، یکی از آسیبهای ورود افراد متعدد به عرصه نشر، بیتوجهی به نیازسنجی و بازاریابی پیش از تولید کتاب و باقی ماندن کتاب روی دست ناشران است. چند درصد ناشر طی چهار دهه گذشته در ایران برای تولید کتاب صاحب دپارتمان بودهاند؟ با توجه به حدود 40 سال فعالیت بیوقفه در حوزه نشر و ارتباط با بسیاری از فعالان این حوزه با نظر کارشناسی میگویم: تعداد بسیار اندکی از ناشران به این موضوع توجه داشتهاند بنابراین یکی از دلایل اینکه ناشران را از دست دادهایم، بیتوجهی به همین مساله بوده است.
این وضعیت موجب شد تا عدهای صرف علاقهمندی به فعالیت فرهنگی پروانه نشر دریافت کنند. آمار 17 هزار پروانه نشر، گمراهی ایجاد میکند اما در عمل شاید بیش از 2000 ناشر فعال در کشور نداشته باشیم. منهای تعداد قلیلی از ناشران حرفهای، آموزش ناشران، نخستین گام برای بهبود این وضعیت است.
سیاست تخصیص یارانه به حوزه نشر کتاب و سایر سیاستهای حمایتی را چطور ارزیابی میکنید؟
جریان تخصیص یارانه به بخش فرهنگ ازجمله کتاب در بسیاری از کشورها وجود دارد. معتقدم یارانه نشر مانند مطبوعات باید به تولیدکننده تخصیص پیدا کند. این ناشر است که باید برای انتشار کتاب با توجه به نوسانات قابلتوجه ارز و هزینههای خرید نهادهها و ریسک بالا، توان تولید داشته باشد. علاوه براین یکی از سیاستهای حوزه نشر طی چهار دهه گذشته میتوانست به تخصیص یارانه برای ایجاد زیرساختها ازجمله تاسیس کارخانههای کاغذسازی حتی با مشارکت خود ناشران، هدایت شود تا حیات ناشران، به دلیل مشکلات تامین کاغذ با خطر مواجه نشود. بیتردید قیمت کاغذ تولید داخل بسیار ارزانتر از کاغذ وارداتی خواهد بود؛ علاوهبراین سالهاست، شاهدیم به اضافه خریدهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بخش قابلتوجهی از یارانه در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به خرید کتابهای خارجی اختصاص پیدا میکند. این جریان به ظاهر حمایت از مردم است اما در اصل حمایت از ناشر خارجی است. تاکید میکنم یارانه برای افزایش انگیزه، کاهش ریسک و ارتقاء کیفی، باید به ناشر داخلی داده شود.
بنابراین سیاستها در تخصیص یارانه طی چهار دهه گذشته که بر ابعاد مختلف چرخه تولید کتاب تاثیرگذار بوده، تعریف صحیحی نداشته و در نهایت توان اقتصادی ناشران را کاهش داده و منجر به حذف آنها شده است.
علاوه براین سالهاست از اجرای سیاست معافیت مالیاتی میگویند اما به روشها و عنوانهای مختلف این مالیات دریافت میشود. باید به موضوع اخذ مالیات، تعرفه آب و برق تجاری برای دفاتر نشر را نیز اضافه کرد؛ علاوه براین خواب سرمایه و در نهایت خمیر کتابها و نابودی ناشران از نتایج بیتوجهی به این سیاستها و اعمال فشار به ناشران است. برای حفظ ناشر فعال این مسائل که موجب نابودی انگیزه ناشران شده باید برطرف شود.
گویا شما رویکرد 50 درصد ناشران که کمتر از پنج سال و ناشران با عمر فعالیت کمتر از یک سال را کاملا فرهنگی قلمداد میکنید؛ درحالیکه میدانیم و شواهد حاکی است که برخی در بازار نشر به اقسام مختلف اختلال ایجاد کردهاند؛ از قاچاق کتاب تا اختلال در عرضه کاغذ دولتی. اگر نگوییم همه این ناشران، حداقل بخشی از آنها به هوای استفاده از دریافت یارانه، تسهبلات و انگیزههای صرفا مادی وارد میدان شدهاند.
متاسفانه همیشه وقتی درباره جریان نشر بحث میشود، نگاهها ابتدا به سوی سودجویی میرود.
شما قائل به این موضوع نیستید که عدهای به هوای سودجویی آمدند و البته زود هم رفتند و حذف شدند؟
خیر. معتقدم ما به رتبهبندی ناشران نیاز داریم تا مشخص شود، کدام ناشران حرفهای فعالیت داشتند و از سوی دیگر فعالیت کدام ناشران بعد از قطع کاغذ، زینک و یا فیلم دولتی تا امروز متوقف نشد. با رتبهبندی ناشران است که یارانه تولید نیز هدایت میشود. مسلما با ناشری که دوره عرضه کاغذ دولتی بهیکباره ظاهر میشود، مخالف هستیم؛ بنابراین یادآوری میکنم یارانه نشر مانند یارانه مطبوعات با توجه به رتبهبندی به ناشر تولیدکننده و فعال تخصیص داده شود. یکی از سیاستگذاریهای غلط طی 40 سال گذشته بیتوجهی به رتبهبندی ناشران و تخصیص بیحساب و کتاب یارانه بود.
طی 40 سال گذشته صنعت نشر ایران با آسیبهای مختلفی دست به گریبان بوده که قاچاق کتاب ازجمله مهمترین این آسیبهاست. مقوله قاچاق کتاب همچنین ظهور نشر الکترونیکی در قالبهای مختلف مانند کتاب صوتی و انواع کتابخوانها را در کاهش عمر ناشران تا چه میزان موثر میدانید؟
نخستین مساله و به اعتقاد من مهمتر از موضوع تامین کاغذ، مقوله حفظ امنیت محتوا است و یکی از ماموریتهای اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همراهی نیروهای قضائی و امنیتی توجه بیش از پیش به این موضوع است. متخلفان به راحتی کتاب ناشران مختلف را دقیقا با ظاهر کتاب اصلی تولید و منتشر میکنند؛ هرچند شاهد حرکتهایی برای توقف پدیده قاچاق هستیم اما به نظر نمیرسد این اقدامات مُسکنی موثر باشد. متخلفان نیز با توجه به نبود امنیت بیواهمه به فعالیت غیرقانونی خود ادامه میدهند. دامنه این فعالیتهای غیرقانونی در ادامه به شکل نسخههای pdf و دانلود گسترده در فضای مجاری ادامه پیدا کرد و بر کاهش مشتری کتاب و کاهش فعالیت ناشران و حذف آنها افزوده شد. سهولت دریافت غیرقانونی نسخههای الکترونیکی از یک سو و قاچاق فیزیک کتاب از سوی دیگر بر فعالیت موسسات قانونی نشر الکترونیکی کتاب تاثیرگذار شد. هرچند ظهور نشر الکترونیکی در دنیا به اصطلاح جا افتاده اما ناشران مصداق «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» نمیتوانند به این موسسات اعتماد کنند. تاکید دارم نخستین شرط ادامه حیات ناشران فارق از اینکه یارانه باشد و یا نباشد توجه به تامین امنیت برای ناشران است. قاطعانه میگویم، بسیاری از ناشران باور دارند در فضایی بدون پشتوانه امنیت، صاحب کالایی که تولید میکنند نیستند؛ بنابراین فعالیت در شرایط به دور از امنیت همه برنامهریزیهای ناشر بر آب میرود و امروز شاهد کاهش شدید شمارگان کتاب که در بسیاری مواقع غیرواقعی و غیر قابل اعتماد و کوچک و کوچکتر شدن دایره ناشران هستیم.
صدور پروانه نشر طی 40 سال گذشته برپایه معیارهایی که به اعتقاد بسیاری از همکاران شما به بازنگری نیاز دارد، یکی از زمینههای عمر کوتاه فعالیت ناشران بعد از انقلاب تا به امروز بوده است، بنابراین این پرسش را میتوان طرح کرد که سیاستگذاریهای کلان در کوتاه شدن عمر ناشران چه تاثیری داشته است؟
فرض کنیم آمار به 20 و یا حتی 30 هزار پروانه نشر برسد. این موضوع اصلی نیست؛ بلکه باید پرسید برای باقی ماندن ناشران بهویژه آن دسته که عمر و سرمایه زندگی خود را پای کار گذاشتهاند، چه اقدامی شده است؟ مسئولان برای توسعه امر کتاب و کتابخوانی بهعنوان یکی از شاخصههای توسعه، چه رویکردهایی اتخاذ کردهاند؟ همه نهادها و سازمانها بهویژه صداوسیما در این زمینه مسئول هستند اما حرکت جدی در این زمینه دیده نشده است؛ حتی ایده ایجاد یک شبکه کتابمحور در رسانه ملی طرح نشده. آیا کتابخوانی در جامعه ما بهعنوان ارزش تلقی میشود؟ بیتوجهی به این عرصه ناشران را دچار چالش کرده است. درحالیکه در اوایل انقلاب شمارگان کتاب به 10 هزار نسخه میرسید، امروزه بدون رودربایستی شمارگان به 100 و حتی 50 نسخه رسیده است. مشکل اصلی ناشر ما نبود مخاطب است. آیا طی 40 سال گذشته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در عرصه سیاستگذاری و توسعه و ترویج کتابخوانی موفق عمل کرده است؟ آیا توانستیم به ندای رهبر معظم انقلاب درباره ایجاد نهضت کتابخوانی در کشور توجه شده است؟ در مجموع سیاستگذاریهای غلط مانع از تامین زیرساختهای فرهنگی کتابمحورازجمله توسعه و تبلیغ فرهنگ کتابخوانی شده که در نهایت منجر به کاهش عمر فعالیت ناشران شده است.
چرا طی سالهای گذشته ایده کرسیهای آزاداندیشی که پیرو صحبت مقام معظم رهبری در دانشگاهها ایجاد شد در فضای نشر ما شکل نگرفته است؟ معتقدم میتوان با تشکیل این کرسیها و ایجاد امکان تبادل نظر بین اهالی نشر مشکلات را شناسایی و برطرف کرد.
با تحلیل شما درباره دلایل عمر کوتاه ناشران طی 40 سال گذشته باید پرسید چه باید کرد؟
صنعت نشر بیمار و نیازمند مراقبت، مدیریت و بازبینی اساسی است. نخستین شرط ایجاد این جریان نیز توجه به تامین امنیت و زیرساختهاست و معتقدم تامین امنیت وابسته به ایجاد زیرساختهاست؛ مانند مهیا کردن کارخانههای ملزومات تولید کتاب ازجمله کاغذ، فیلم و یا زینک که ظرفیتهای آن در کشور وجود دارد.
نظر شما