در ایام برگزاری سیودومین دوره نماشگاه کتاب تهران درباره نامگذاری خیابانهای تهران به نام چهرههای ادبی و فرهنگی از شاعران جویا شدیم تا نظر آنها را درباره این اتفاق بدانیم.
بر اساس این مصوبه قرار شد خیابانهایی در حوالی محدوده شهید کلاهدوز به نام شاعران و نویسندگانی مانند: منوچهر آتشی، عمران صلاحی، محمد قهرمانی، بیژن ترقی، اسماعیل شاهرودی، پروین دولتآبادی، اخوان ثالث، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری، محمدعلی سپانلو، سیدکریم امیری فیروزکوهی، هوشنگ ابتهاج و حسین منزوی تغییر نام پیدا کند. همچنین نام خیابان فلامک شمالی و جنوبی به نام استادمحمدرضا شجریان نامگذاری شد و چهرههای فرهنگی چون عزتالله انتظامی، علی نصیریان، داود رشیدی، محمدعلی کشاورز، علی حاتمی و غلامحسین امیرخانی از دیگر شخصیتهایی بودند که قرار شد به نام آنها خیابان ثبت شود.
همانطور که در بالا توضیح دادیم، بعد از درج این خبر در رسانهها عدهای به موافقت و عدهای به مخالفت با این مصوبه پرداختند. در همین راستا ما در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب تهران از فرصت استفاده کردیم و به سراغ چهرههای شعر معاصر، بخصوص چهرههای شعر انقلاب رفتیم تا نظر آنها را درباره این اتفاق جویا شویم.
نمیتوان جایگاه برخی شاعران را نادیده گرفت
مصطفی رحماندوست، شاعر شعر ماندگار «صد دانه یاقوت» درباره اعتراض عدهای به نامگذاری خیابانهای شهر به نام شاعرانی مانند فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی گفت: نامهایی که برای نامگذاری خیابانهای تهران انتخاب شدهاند، جایگاه خاصی در ادبیات معاصر ما دارند و نمیتوان این جایگاه را نادیده گرفت و به نظر من نباید به این مساله اعتراض کرد و شخصی برخورد کرد.
وی افزود: ما باید سپاسگزار این چهرههای ادبی باشیم و نامگذاری خیابانها به نام آنها تنها حرکت بسیار کوچکی در مقابل جایگاه بالایی است که آنها در ادبیات ما دارند. به قول مرحوم دکتر علی شریعتی ملت ما یا کاری نمیکنند یا اگر دیگران کاری میکنند آنها رنج میکشند.
چرا عدهای از نامگذاری خیابانها به نام شاعران ناراحت هستند؟
محمود اکرامیفر در گفتوگویی کوتاه گفت از قول من بنویسید: اتفاق بسیار خوبی است و من فکر میکنم که برای این اتفاق دیر هم شده است و نمیدانم چرا عدهای از این اتفاق ناراحت هستند.
چه ایرادی دارد که خیابانهای شهر به نام شعرا باشد؟
محمدمهدی سیار که در غرفه شهرستان ادب حضور داشت و با مخاطبان خود گپوگفت میکرد، در صحبتهایی کوتاه گفت: چه ایرادی دارد که خیابانهای ما به نام شاعران، شهدا و مفاخرمان باشد. به نظر من این اتفاق خیابانهای ما را زیبا خواهد کرد. حرکت ما را شهدا، نویسندگان، شاعران و مفاخر فرهنگ و هنر تعیین میکنند و به نظر من این نامگذاری میتواند یک نوع نشانهگذاری باشد.
ما هنوز به بلوغ فکری نرسیدهایم
جواد محقق، از اتفاقات رخ داده ناراحت است و واکنشها پیرامون این اتفاق را برای اهالی ادبیات بد میداند و میگوید: من مخالفتی با این اتفاق ندارم؛ اما این کار باید متر و معیاری داشته باشد و یک جمعی فارغ از حب و بغضهای گروهی بنشینند و این اسامی را انتخاب کنند. مثلا شاید بودن منزل شاعر و هنرمند در خیابانی معیار مناسبی برای این انتخابها باشد. این حاشیههایی که پیرامون این مساله ایجاد شده است، چندان درست نیست. من نه طرفدار آنهایی هستم که در بوقوکرنا میکنند و با این اتفاق از خود بیخود شدهاند و نه حمایتکننده آنهایی هستم که تمام نیرو و انرژی خود را گذشتهاند تا این اتفاق را متوقف شود.
وی ادامه داد: در کشورما به دلیل زیاد بودن شاعران، نویسندگان و چهرههای فرهنگی هرکسی که نامش مطرح شده، به سیبل انتقادات تبدیل شده است. البته در میان این دعواها، اختلافات سیاسی و اعتقادی هم وجود دارد و دردسر این اتفاقات از نفع آن بیشتر است؛ چراکه در فضای سیاستزده ما هنوز شاهد بلوغ فکری نیستیم. در مجموع به نظرم کسانی که به گذاشتن نام سهراب سپهری، سیمین بهبهانی و اخوان ثالث معترض هستند به همان میزان مقصر هستند و به بیراهه میروند که عدهای ناراحت نامگذاری خیابانی به نام قیصر امینپور، عمران صلاحی و سلمان هراتی هستند.
لزوما همه ایران تهران نیست و همه تهران ونک به بالا نیست
حامد عسکری، شاعر و ترانهسرا به ذات کار اعتراضی ندارد و معتقد است که هر کاری برای بزرگان فرهنگ و ادب کشور مانند استاد شجریان انجام شود، تنها انجام وظیفه است و به جایگاه آنها چیزی اضافه نمیکند اما به محل نامگذاری خیابانها معترض است و میگوید: عموما انتخاب این اسمها در بالاشهر اتفاق افتاده است. اگر این یک کار مردمی و توجه به بزرگان ادب و هنر است، باید در سطح شهر پخش میشد. لزوما همه ایران تهران نیست و همه تهران ونک به بالا نیست.
وی ادامه داد: کاش در همین نمایشگاه کتاب میشد آماری گرفت تا متوجه شویم که این مردم از کجای تهران و از کجای ایران آمدهاند. از طرفی کاش شهرداری یک چیزی به دنیا میآورد و بعد روی آن اسم میگذاشت. به نظر من آدم که نمیتواند برای بچه مردم اسم بگذارد. کاش یک فرهنگسرا، بوستان، پل، اتوبان یا چیزی میساختند و بعد اسم این عزیزان را روی آن میگذاشتند تا آن مکان به آن اسم مشهور شود. اگر توجه کنید اتوبان «نیایش» کماکان «نیایش» است.
تا زمانی که شعر میان حوزه سیاسی مرزبندی میشود، اتفاق خوشایندی رخ نمیدهد
سعید بیابانکی هم مخالفتی با این نامها ندارد اما معترض است که چرا هنوز که هنوز است ما نگاه سیاسی به شعر و ادبیات داریم و هنوز نمیتوانیم نام عدهای را در رسانه ملی بیاوریم. او در این رابطه میگوید: اولا از شورای شهر بسیار سپاسگزاریم که شاعران را صاحب خیابان کردند؛ اما باید توجه داشته باشیم که شاعران بیش از خیابان به منزلت، اعتبار، احترام و مخاطب نیاز دارند. ما در شرایطی زندگی میکنیم که چند تن از شاعران و هنرمندانی که به نامشان خیابان نامگذاری کردهاند، بردن نامشان در تلویزیون و رادیو ممنوع است؛ پس در چنین شرایطی نامگذاری یک خیابان چه کمکی به آنها میکند. من با این تناقض کنار نمیآیم و فکر میکنم تا زمانی که شعر که هنر اول و رسانه مسلط ماست، هنوز میان حوزه سیاسی مرزبندی میشود، اتفاق خوشایندی رخ نخواهد داد.
وی ادامه داد: بخش زیادی از همین شاعرانی که الان میخواهند به نامشان خیابان بزنند، در اثر فقر از بین رفتند. دلم میگیرد وقتی میشنوم شاعری موقع مرگ از مال دنیا هیچ چیزی نداشت؛ اما الان خیابانی به نامش است. به هرحال به نظر من اتفاق مثبتی است که میتواند با بررسی بیشتر، بهتر برگزار شود و باید توجه داشته باشیم که در هر شرایطی نامگذاری خیابانها به نام انسانهای فرهنگی از افراد سیاسی بهتر است.
دیر شده بود
آرش شفاعی، آخرین شاعری است که به سراغش رفتیم. او درباره اتفاقات رخ داده اظهار کرد: من که دلیل این فشارها را نمیفهمم؛ اما از دیدگاه خودم بعد از سالها یک کار خوب انجام شده است. شما توجه دارید که در حال حاضر تهران پایتخت فرهنگی نیز هست و چه بخواهیم و چه نخواهیم بخش مهمی از اسامی که نامشان برده شده بخشی از خاطرات و هویت فرهنگی، هنری و شفاهی تهران هستند. به نظرم چه اسم این عزیزان را روی خیابانها بگذاریم و چه نگذاریم، چیزی از اهمیت تاریخی و فرهنگی آنها کم نمیشود؛ فقط این کار یک ادای دین است که به تاخیر افتاده؛ بنابراین هیچ دلیلی برای مخالفت وجود ندارد. به نظر من این کار میتواند مقدمهای باشد، برای فرهنگیتر شدن تهران و انشالله دوستان شورای شهر در آینده به طیفهای مختلف هنرمندان بپردازند.
حرف آخر...
در پایان و با همه صحبتهای مطرح شده میتوان گفت که شاید یکی از نکات کلیدی در واکنش به این اتفاق مهم، نبود بلوغ فکری در جامعه باشد، موضوعی که جواد محقق به خوبی به آن اشاره کرد؛ اتفاقی که باعث شده، آن طور که باید و شاید به نکات ویژه این انتخاب و گشایش به وجود آمده توجهی نشود و برخی شاعران تنها به نامهایی که خوششان میآید یا نمیآید توجه کنند. به قول وحشی بافقی؛ «رشک میبردند شهری بر من و احوال من...»
نظر شما