واچسلاو کوپریانوف، شاعر، نویسنده و مترجم روسی گفت: در روسیه شعر آزاد یا به قول شما سپید رایج نبود و من نخستین کسی هستم که در این حوزه کتاب منتشر کردم؛ اتفاقی که سروصدای زیادی به پا کرد.
وی ادامه داد: بعدها احساس کردم که دریانورد خوبی نخواهم شد و بیشتر میتوانم یک سرباز خوب برای فرهنگ کشورم باشم، بنابراین از آن زمان شاعری را شروع کردم و شعر نوشتم. در آن زمان من شعری گفتم که به یک شعر فرهنگ عامه تبدیل شد. آن شعر درباره سختیهایی بود که سربازان میکشند و 35سال بعد از سرودن، چاپ شد.
این مترجم با اشاره به شروع کار مترجمی گفت: در روزهایی که تازه شعر سرودن را شروع کرده بودم به مسکو رفتم و در دانشگاه زبانهای خارجی شروع به خواندن زبانهای خارجی از جمله فرانسه و آلمانی کردم و بعد از آنکه آلمانی، فرانسه و تا حدودی اسپانیایی یاد گرفتم، عزم را جزم کردم تا علاوه بر شعر نوشتن، شعر شاعران جهان را نیز به روسی ترجمه کنم. در ابتدا کلاسیکهای دنیا را ترجمه کردم؛ اما بعد از مدتی به سمت شاعران مدرن آمدم و در ادامه مسیر شعر شاعران آلمان شرقی، سوئیس و اترش را به روسی ترجمه کردم.
وی افزود: مسالهای که در روسیه هنوز شاهد آن هستیم و شاید نسبت به جاهای دیگر کمتر اتفاق بیفتد، توجه مردم به شعرهای وزندار است. در روسیه شعر آزاد یا به قول شما سپید رایج نبود و من نخستین کسی هستم که در این حوزه کتاب منتشر کردم؛ اتفاقی که سروصدای زیادی به پا کرد.
این شاعر در توضیح دلایل نپرداختن شاعران دوره شوری به شعر آزاد اظهار کرد: در زمان شوروی برای هر سطر شعر یک روبل به شاعر میدادند و نمیدانستند که شعر آزاد را چگونه باید محاسبه کنند؛ به همین دلیل این شعر در زمان شوری به رسمیت شناخته نمیشد. بعدهای برای اینکه شعر روسی به زبانهای دیگر راحت تر ترجمه شود شاعران شعر آزاد هم گفتند.
واچسلاو کوپریانوف با اشاره به زمان انتشار نخستین مجموعه شعرش گفت: سالها به کار ترجمه مشغول بودم؛ اما کتاب شعری از من منتشر نشده بود و تازه بعد از 40 سالگی شروع به انتشار مجموعه اشعارم کردم. بعدها یک آنتولوژی از شعر آلمان نیز منتشر کردم که در آن از گوته تا انسنسبرگر اثر آمده بود.
وی افزود: در سالهای گذشته شعرهای من به زبانهای مختلفی ترجمه شده و خوشبختانه مخاطبان استقبال خوبی از این آثار داشتند. البته در ادامه مسیر رمان هم نوشتم که آن نیز به زبانهای دیگر ترجمه شد با توجه به همه این فعالیتها این روزها عضو انجمن نویسندگان روسیه و صربستان هستم.
این شاعر روسی در توضیح دلایل سفرش به ایران گفت: به دلیل آنکه بخش قابل توجهی از شعرهای من در مجلات فارسی ترجمه و منتشر شده است در هیات نویسندگان روسیه قرار داشتم و به ایران آمدم.
وی ادامه داد: من شاعران کلاسیک ایران مثل مولوی، فردوسی، حافظ، سعدی، خیام و نظامی را میشناسم؛ چراکه آثارشان به روسی ترجمه شده است؛ اما متاسفانه شناختی از شاعران معاصر ایران ندارم. ما یک یک ضربالمثلی در زبان روسی داریم که میگوید تا کسی نمیرد، شناخته نمیشود. البته ترجمه نشدن آثار نویسندگان و شاعران ایرانی یک مساله عمومی است و در همه جای دنیا از زبانهای شرقی خیلی کم ترجمه میشود.
واچسلاو کوپریانوف با اشاره به حمایت دولت روسیه از مترجمان آثار روسی به سایر زبانها گفت: حدود 10 سال است که در روسیه یک موسسه ترجمه تاسیس شده است که کار آن حمایت از ناشران و مترجمانی است که آثار روسی را به زبانهای دیگر ترجمه میکنند.
این نویسنده در پایان و در توضیح نمایشگاه کتاب تهران گفت: در سالهای گذشته در نمایشگاههای کتاب زیادی شرکت کردم و به نظرم نمایشگاه یک جشن عمومی و فرهنگی در هر کشوری است. من در نمایشگاه کتاب تهران از غرفه چند ناشر شعر بازدید کردم و استقبال مردم برای من حیرتآور بود؛ چراکه هیچ وقت چنین استقبالی از کتابهای شعر در روسیه وجود ندارد و هیچ وقت نمیبینیم که مردم برای خریدن کتاب شعر صف بایستند.
نظر شما