کوروش نریمانی معتقد است: در کمدی موقعیت تلاش نمیکنید که به هر قیمتی بخندانید. بلکه آدمها را در موقعیت درست کمدی قرار میدهید و همین باعث خنده و طنز میشود.
نریمانی از معدود نمایشنامهنویسان ایرانی است که در آثارش به کمدی نویسی و به ویژه کمدی موقعیت توجه دارد. هر دو این نمایشنامهها، سالها پیش اجرای عمومی موفقی داشتهاند و از پرمخاطبترین نمایشهای روزگار خود بودهاند، با این همه نریمانی از سختگیریهای نشر برای انتشار نمایشنامههایی گله دارد که برای اجرا هم بازبینی و ممیزی شدهاند. هر چند که در هنگام اجرا هم نمایشنامه «شبهای آوینیون» هشت سال، پشت درهای بسته هیات بازخوانی فجر ماند، تا اینکه در سال 1378 طلسمها شکسته شد و «شبهای آوینیون» موفق به کسب هشت جایزه از جشنواره تئاتر فجر و بهترین نمایش به مفهوم مطلق شد.
با کوروش نریمانی درباره این دو نمایشنامه و نگاه او به کمدینویسی گفتو گو داشتهایم که در پی میآید.
از اجرای این دو نمایشنامه، سالها میگذرد. «شبهای آوینیون» که سال 1378 اجرا شد و «دن کامیلو» که به نسبت، متاخرتر است و البته اجرای دوباره هم داشت. هر دو هم به کارگردانی خودتان روی صحنه رفتند. اما چرا در طول این سالها منتشر نشده بودند؟
البته نمایشنامه «شبهای آوینیون» برای سومین بار است که منتشر میشود. منتها زود تمام شد و متاسفانه ناشران هم فضای نمایش و نمایشنامه و تجدید چاپ را دنبال نمیکنند. ولی «دن کامیلو» برای اولین بار منتشر شده است، آن هم بعد از سیزده سال. خب دلیل عمده اش عدم مجوز بود به انتشار نمایشنامه، که مدتی هم از طرف انتشارات قطره موضوع را در وزارت ارشاد دنبال کردیم و وقتی با جواب روشنی روبرو نشدیم ، خودم هم دیگر خسته شدم و پیگیریاش نکردم. مخصوصاً اینکه مدیری که آنجا بود و قرار بود جواب ما را بدهد اصلاً متوجه چیزی به نام نمایشنامه و کمدی و این داستانها نبود. این درد بزرگی برای بدنه نمایشنامهنویسی ما است. آن هم برای نمایشنامههای کمدی که این قدر کم داریم و آن هم کمدیهایی که مورد قبول واقع شده است. هم نمایشنامه «شبهای آوینیون» که مورد تایید صاحبنظران بود و جوایز زیادی گرفت و هم نمایشنامه «والس مردهشوران» که جایزه ادبیات نمایشی سال گرفت ، و هم نمایشنامه«دن کامیلو» که جایزه نمایشنامه برگزیده سال را از کانون ملی منتقدان تئاترگرفت. به هر حال اینها نمایشنامههایی بودند که جزو معدود آثار مطرح نمایشنامهنویسی ما در حوزه کمدی بودند. اما همیشه جای سئوال است که نمایشنامههای کمدی در انتشار با مشکل مواجه میشوند و برای مجوز انتشار به آنها ایراد گرفته میشود. راستش به همین دلیل است که دیگر چندان رغبتی برای چاپ سایر آثارم از خود نشان نمیدهم.
حتی با وجود اینکه این نمایشنامهها اجرا شدهاند و برای اجرا هم مجوز گرفتهاند، باز با مشکل برخورد کردهاند؟
بله . اصلاً سئوال اساسی همین جاست. یک بار در دوران آقای احمدی نژاد با مدیر نشر قطره به ارشاد رفتیم و با مدیر کل نشر ارشاد صحبت کردیم. یعنی مدیر انتشارات قطره گفت که خودت بیا و توضیح بده، شاید مسئله حل شد. من رفتم و توضیح دادم و مسئله پیچیدهتر شد . متاسف شدم. در آن زمان، با فردی مواجه شدم که هیچ شناختی از نشر، کتاب و نمایشنامه نداشت، ولی مدیر کل بخش نشر وزارت ارشاد بود. وقتی با او صحبت کردم، دو تا برگه آورد که نوشتههایشان را به من نشان نمیداد، اما بر طبق نقطه نظرات به اصطلاح کارشناسانشان که در آن برگهها ثبت شده بود با من حرف میزد. واقعا ایراداتی که به من گفت، بسیار بیربط و خندهدار بود، حتی خندهدارتر از خود نمایشنامه کمدی من. صحبتهای مطرح شده هیچ ربطی به نمایشنامه من نداشت. مشتی حرفهای به ظاهر اخلاقمدارانه و شعاری و رسمی. خب معلوم است که نمایشنامههای کمدی، فضای خاص خودشان را دارند. اما برای آنها مساله بود که نمایشنامههای کمدی جوری نوشته شده که انگار خندهدار است یا فکر میکردند که کسی در آن مسخره شده است. الان که این نمایشنامه منتشر شده، دلم میخواهد که او و کارشناسانشان بیایند و راجع به این نمایشنامهها صحبت کنند.
در کل میخواهم بگویم که هیچ اراده و اشتیاقی برای رفع کمبود نمایشهای ایرانی وجود ندارد. همین مساله باعث شد که من نمایشنامههای دیگرم را به چاپ نسپارم. در حالی که نمایش «جنگیر» دو سال پیاپی جایزه پرمخاطبترین نمایش سال را گرفت. در شهرستانهای مختلف اجرا شده و در تهران هم، دو سال پیاپی اجرا شد. با وجود این، به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، من دیگر رغبت نداشتم که نمایشنامه «جن گیر» و سایر نمایشنامههایم را به چاپ بسپارم. اگر کسی هم میخواست این نمایشنامه را در شهرستان اجرا کند، فایلش را میفرستادم. آن وقت میگویند که چرا مخاطب کتاب کم است؟! وقتی شما خودتان به نمایشنامهای که اجرای موفق و پرمخاطبی داشته، سخت مجوز میدهید، چه انتظاری دارید؟! عجیب است که ما باید یک بار برای اجرای نمایشنامه ممیزی شویم و یک بار هم برای انتشار نمایشنامه.
ایده اصلی شما در نگارش نمایشنامه «شبهای آوینیون» درباره یک گروه خیمهشببازی است که برای اجرای نمایش سنتی عروسکی ایران به جشنواره آوینیون میروند. اما در نگارش نمایشنامه، گویی بین شیوههای بداههگویی نمایشهای سنتی ایرانی و شیوههای دیالوگنویسی نمایشهای ابزورد، پیوندی ایجاد شده است.
نه تنها در نمایشنامههایی که فضای ایرانی دارند بلکه در نمایشنامههایی با فضای خارجی هم همیشه، نیمنگاهی به شیوه های اجرایی نمایش ایرانی داشتهام. این نمایشنامهها را فقط برای خواندن ننوشتهام بلکه برای اجرا نوشته شدهاند. من معتقدم که نمایشنامه تا اجرا نشود، اثر کامل ادبی نیست. وقتی که نمایشنامهای روی صحنه میرود تازه رسالت خودش را انجام میدهد. در نوع کمدیای که من در اجرا ارائه میدهم نیمنگاهی به شیوه اجرایی نمایشهای ایرانی دارم. بعضیها این نگاه را به شکل سنتی دنبال میکنند که من آن نگاه را دوست ندارم. من معمولا از شیوه اجرایی نمایشهای کمدی ایرانی بهره جدیدی میبرم. هر خصلتی که در شیوههای اجرایی نمایشهای کمدی ایرانی است راه خودش را در شکل نوشتاری دیالوگها، توضیح صحنهها و ایجاد موقعیتهای کمدی در نمایشنامههای من پیدا می کند. به خاطر همین است که کسانی که کارگردانهای متبحری باشند یا شیوههای نمایشهای ایرانی را دنبال کرده باشند، خیلی زود متوجه میشوند که نمایشنامهای مثل «دن کامیلو»، «شوایک» و «هیپوفیز» با وجود اینکه فضای غربی دارند، اما در چهارچوب اجرایی نمایش ایرانی نوشته شده اند و رنگ و بوی اجراهای ایرانی در آنها مستتر است.
شما در مقدمه «شبهای آوینیون» هم آوردهاید که دست بازیگران را در بداههپردازی نبستهاید. به این ترتیب، آیا محصول نهایی نمایشنامه، حاصل کار نویسنده و بداههپردازی بازیگران است؟
نه . اینگونه نیست . نمایشنامهها ابتدا کامل نوشته شدهاند، بعدها در حین تمرین نمایشنامهها، با توجه به اینکه خودم کارگردان کارها بودهام و بازیگران با شکل کار من آشنا بودهاند، گاهی اتفاق افتاده که مثلاً دیالوگ یا موقعیتی بر اساس شکل تمرین و اجرای کار تغییرات جزئی کرده است. البته من هیچ وقت این نگاه دیکتاتورمأبانه را نداشتهام که بازیگران را مجبور کنم عین به عین آنچه را نوشته ام بگویند. بلکه دست بازیگران را حین تمرین، برای پیدا کردن موقعیتهای نمایشی تازه و بیان دیالوگهای بهتر بازگذاشتهام. یعنی هر جایی که احتمالا دیالوگ بهتری گفته شده یا بر اساس بداههپردازی بازیگر موقعیت بهتری شکل گرفته، من آن موقعیت را دوباره به تناسب صحنه پرداخت کردهام و دوباره آن را تمرین کردهایم.
پس در واقع، نویسنده دوباره متن را بر اساس ایدههای بازیگران بازنویسی کرده است؟
ایدههای بازیگران نیست. ایدههای اولیه در متن آمده بود و به کارگردانی خودم، متن را تمرین کردیم. برای بهبود آن، در طول تمرینها به پیشنهادات جدیدی میرسیدیم و من متن را بر اساس آن پیشنهادات دوباره بازنویسی کرده ام. درست است که بداههپردازی چیز خوبی است اما تا ایدههای اولیه خوبی نداشته باشیم، بداههپردازی به سرانجام درستی نمیرسد. در اجرای «شبهای آوینیون» شاید دو دیالوگش هم تغییر نکرده باشد. شاید موقعیتهایی تغییر شکل یافته باشد اما دیالوگها و شکل کلی نمایشنامه تغییری نکرده است. من هیچ وقت اصراری نداشتم که بازیگران عین این دیالوگها را بگویند، بلکه بازیگران قانع میشدند که این دیالوگها مناسبترین هستند. و اگر در مواردی پیشنهاد بهتری بوده، آنها را جایگزین کردم تا راحتتر باشند.
فکر میکنم هم در «شبهای آوینیون» و هم در «دن کامیلو» با کمدی موقعیت مواجه هستیم. به طور کلی این گونه از انواع کمدی را دارای چه ویژگیهایی میدانید و چرا بیشتر به کمدی موقعیت گرایش داشتهاید؟
به نظر من کمدی موقعیت، کمدی جذابتر و هنرمندانهتری است. در عین حال که بهروزتر است. یعنی تاریخ مصرف هم ندارد. ما در کشورمان، شهرهایی داریم که داعیه پیشکسوتی در طنز دارند. در حالی که نمایشهای طنز آنها، مبتنی بر شوخیهای کلامی است. اما اگر به فیلمهای ماندگار سینمایی هم دقت کنید، همه بر اساس کمدی موقعیت شکل گرفتهاند. شما در کمدی موقعیت تلاش نمیکنید که به هر قیمتی بخندانید. بلکه آدمها را در موقعیت درست کمدی قرار میدهید و همین باعث خنده و طنز میشود. موقیعت، موقیعت خوبی است و قضیه را جذاب میکند، نه اینکه نویسنده جوک بنویسد تا با شوخی های کلامی مردم را بخنداند. وقتی شما اسیر کلام شوید، در واقع اسیر روزمره گی شده اید. یک دیالوگی که باب روز است، مخاطب را میخنداند. اما سال بعد هیچ تضمینی وجود ندارد که همچنان آن دیالوگ خندهدار باشد. ای بسا حتی تاثیر معکوس داشته باشد. متاسفانه ما در میان نمایشنامهنویسان مان، کمدی نویس خیلی کم داریم و گاهی این تلاش مذبوحانه را در برخی از نویسندگان میبینیم که میکوشند با کلام بخندانند. البته در همهجای دنیا کمدی موقعیت، کمدی ارزشمندتری است و نمایشنامه نویسان و فیلمنامه نویسان این شکل از کمدی کم اند.
در انواع نمایشهای سنتی ایرانی هم با کمدی موقعیت، بیشتر مواجه هستیم. اما با وجود سابقه نمایشهای خندهآور، در ادبیات مکتوبمان، نمایشنامههای کمدی کمی داریم. چرا؟
برای اینکه، سنت نمایشی ما بیشتر سنت اجرایی است و مبتنی بر بداهه و لحظه است. نمایشها صرفا برای سرگرمی و نه ماندگاری کار میشده و تصوری که از کمدی بوده، تصوری سطحی و عوامانه بوده است . تئاتر ما هم که آنچنان قدمتی ندارد. بنابراین این بخش نوشتاری ادبیات نمایشی ما، از کمدی نویسانی که موقعیتهای کمدی بنویسند، محروم بوده است. هنرمندان نمایش ما در تاریخ نمایش سنتی ایران، غالباً نگاه اجرایی و روزمره داشته اند. در این گونه ی نمایشی ، همیشه گروه اجرایی و بازیگران حرف اول را می زده اند ، نه قصه و نمایشنامه .
یعنی بیشتر بازیگران بامزهای بودند.
دقیقا. به نظر من به ارزشهای کمدی و ماندگاری آن فکر نمیکردند. خیلی جاهای دنیا هم اینگونه بوده ، به جز البته در کشورهایی که پیشینه معتبرتری در تئاتر داشتهاند. بعدها در کل جهان، از اواسط قرن بیستم به بعد است که نگاه به کمدی، جدیتر میشود و متوجه میشوند که کمدی علاوه بر خصلت تفکر برانگیزی و اثرگذارش، اگر درست نوشته و کار شود میتواند ماندگار شود.
در نمایشنامه «دن کامیلو» هم با وجود اینکه فضا ایرانی نیست، اما جنس شوخیها و برخورد کاراکترها با هم ایرانی است. در مورد پرداخت و اقتباس نمایشنامه «دن کامیلو» توضیح دهید. با توجه به اینکه، متن اصلی هم مجموعه داستان بوده است.
بیشترین بهرهای که من در این اقتباس از مجموعه داستان بردهام به کارگیری دو کاراکتر اصلی کشیش و شهردار است. دیگر موقعیتها و قصه اصلی از خودم است. آن دوکاراکتر، بسیار موثر و کارآمد هستند. مابهازای این کاراکترها، در همه جا و به خصوص در تاریخ معاصر کشور ما زیاد است. من با نگاه به شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور خودمان این نمایشنامه را نوشتم. طبیعی است که جنس روابط آدمها و مناسباتشان در نگاه مخاطب آشنا به نظر بیاید. مخصوصاً که دو کاراکتر کشیش دین فروش و شهردار کمونیست بی سواد نمایشنامه، ما به ازای فراوانی در جامعه ما دارند. باقی کاراکترها را هم من بنا به نیاز قصه اصلی نمایشنامه خودم، به کار اضافه کردهام .
اخیرا در جشنواره اکبر رادی که با نام یک نمایشنامهنویس برگزار میشود و مهمترین بخش جشنواره، مسابقه نمایشنامهنویسی است، هیات داوران در نهایت هیچ نمایشنامهای را به عنوان نمایشنامه برگزیده اعلام نکردند و در تحلیل وضعیت نمایشنامهنویسی معاصر هم بیانیه سرکوبگری داشتند. همین نگاه در صحبتهای هیات داوران مسابقه نمایشنامهنویسی فجر هم دیده شد. شما چه نگاهی دارید؟ آیا این بیانیهها در بهبود روند نمایشنامهنویسی ما تاثیر مثبت دارند یا منفی؟
جشنواره فجر را اطلاعی ندارم که دقیقاً چه اتفاقی افتاده ، ولی در مورد جشنواره استاد اکبر رادی به نظرم هیأت داوران و دست اندرکاران جشنواره میتوانستند تصمیم منطقیتر و اصولیتری بگیرند . وقتی مسابقهای در هر سطحی و با فراخوان مشخصی برگزار میشود به هر حال تعدادی اثر در همان سطح و ظرفیت از نگاه داوران بهتر از نمایشنامههای دیگر است . می د از نمایشنامههای به نسبه بهتر تقدیر شود و چنانچه هیچکدام از نمایشنامهها از نگاه داوران در سطحی نبودهاند که نشان اکبر رادی را دریافت کنند، خب این نشان را به هیچ نمایشنامهای ندهند و منتظر سالهای بعدی و نمایشنامههای بعدی باشند. این البته نظر شخصی بنده است و معتقدم با روح جشنواره و مسابقه و فراخوانهایی که برای این جشنوارهها داده میشود سازگاری بیشتری دارد. هیچ داوری مسئول سطح کیفی آثار یک جشنواره نیست . امّا داوران میتوانند در شکل اعطای جوایزشان ، دخالت کنند و مثلاً جایزه برگزیده یا برتر یا نشان خاص و ویژهی جشنوارهای را به اثری اعطا بکنند یا نکنند . امّا نمیشود برای یک جشنواره یا شرکت کنندگانش خط مشی خاصی مشخص کرد . به هر حال هر جشنوارهای سطحی دارد و هر اثری که برای هر جشنواره فرستاده میشود تا در مسابقه شرکت کند بایستی در همان سطح سنجیده شود و از بهترینها به هر شیوهای تقدیر به عمل بیاید . موضوع چندان پیچیده ای نیست .
نظر شما