شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۳
بزرگ‌ترین دستاورد ادبیات آذربایجان برداشتن شرط موضوع است

نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه ۷ اسفند به نقد و بررسی کتاب «و تو چه می‌دانی درد یعنی چه؟» اختصاص داشت و با حضور سلیم باب‌‌اله‌اوغلو، احمد پوری، اسماعیل امینی، مصطفی مستور و صالح سجادی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار ‌شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در ابتدای این نشست، علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: حوزه‌ مشترک فرهنگی ایران با کشورهای منطقه‌ قفقاز از دیرباز اهمیتی بسیار فراوان داشته است. پیوند فرهنگی‌ ناگسستنی ما با کشورهای این منطقه، به‌ویژه با کشور آذربایجان، با نام‌هایی چون نظامی، خاقانی، مجیر‌الدین بیلقانی، مهستی گنجوی شکل گرفته و یادآور شاهکارهای ادبی است. این پیوند قرن‌ها ادامه یافته است. اما دوره‌ هفتادساله‌ حکومت شوروی در قفقاز، دو کشور را از تحولات فرهنگی یکدیگر دور نگه داشت.

به‌رغم مشترکات فرهنگی بسیار میان مردم ایران و آذربایجان، در سه دهه‌ اخیر کمتر از شعر و داستان هم خبر داریم. در سال‌های اخیر آثاری چون «درآمدی بر ادبیات معاصر جمهوری آذربایجان» با تألیف و ترجمه‌ صمد رحمانی خیاوی (انتشارات دنیای نو، ۱۳۹۵) یا «تنها تو جای فیلم‌ها را می‌دانی: گزیده‌ی شعر امروز آذربایجان» با ترجمه‌ صالح سجادی در ایران منتشر شده است، اما این میزان شناخت شایسته و کافی نیست. امروز می‌دانیم که این کشور با جمعیتی نه میلیونی، از کتابخانه‌ها و فعالیت ناشران فراوانی برخوردار است. اما هنوز از چگونگی مسائلی چون وضعیت نشر، مطبوعات، ادبیات و سینمای آذربایجان اطلاع دقیقی نداریم. 



او ادامه داد: ترجمه‌ آثار ادبیات معاصر فارسی نیز در یکی دو دهه‌ اخیر بهتر شده است. برخی داستان و رمان‌ها و حتی کتابی درباره‌ آنتولوژی داستان فارسی در این کشور منتشر شده است. سال گذشته، «خانه‌ی دوست کجاست» درباره‌ آنتولوژی شعر فارسی در باکو منتشر شد. هفته‌نامه‌ «ادبیات» به همت اتحادیه‌ نویسندگان آذربایجان منتشر می‌شود و یک شماره از نشریه‌ «ادبیات جهان»‌ نیز به ادبیات معاصر فارسی اختصاص داده‌ شده است. امروز با دعوت از سلیم باب‌‌اله‌اوغلو، شاعر و مدیر مرکز ترجمه‌ اتحادیه‌ نویسندگان آذربایجان، می‌کوشیم پل ادبی ایران-آذربایجان را با رفت‌وآمدهای بیشتر مستحکم‌ کنیم. به این امید که این تبادلات فرهنگی به آشنایی بیشترمان با تحولات معاصر ادبی کمک کند.

شاعری کردن در زمین بی دروازه
سلیم باب‌اله‌اوغلو، شاعر، به مناسبت هم‌زمانی این نشست با سالگرد قتل‌عام تاریخی روستای خوجالی آذربایجان، از قربانیان این حادثه یاد کرد. سپس سخنان خود را این‌گونه ادامه داد: برای سخن گفتن در مورد ادبیات آذربایجان باید قدری مسئولانه و درعین‌حال غیرمسئولانه برخورد کرد. من نمی‌خواهم مسئولانه صحبت کنم، ولی اگر بخواهم غیرمسئولانه حرف بزنم باید از شاعران معاصر بسیاری نام ببرم. من ادبیات معاصر آذربایجان را به سه بخش تقسیم می‌کنم. بخشی ادبیات دیوانی و کهن آذربایجان است که در قالب‌های عروضی سروده شده و در ادبیات فارسی هم وجود دارد. بخش دیگر نیز ادبیات فولکلور است که عموماً شفاهی و ادبیات عاشیق‌ها و شعرهای هجایی و قالب‌های کهن آذربایجان است. ملاپناه واقف از قدیمی‌ترین چهره‌های این ادبیات است. در دوره‌ی معاصر نیز صمد وورغون به این قالب سروشکلی نو داده است. بخش سوم که من نیز به آن تعلق دارم، ادبیات مدرن یا شعر بی‌وزن است. ما این گونه‌ شعر را با والت ویتمن، مایاکوفسکی و در ادبیات ترک با ناظم حکمت شناختیم.

 او افزود: از سردمداران و به‌نوعی پایه‌گذار این سبک شعری در آذربایجان رسول رضا است. خود من این امر را به‌صورت مشروط پذیرفته‌ام. در بررسی دقیق‌تر، گونه‌ای از شعر بی‌وزن در کتاب «دده قورقود»، شاهکار ادبیات کلاسیک مشترک تمام ملل ترک به نظم و نثر، نیز دیده می‌شود. پس شاید بتوان سابقه‌ ادبیات بی‌وزن را به این کتاب نیز منتسب کرد. افزون بر این، میکاییل مشفق نیز با تسلط بر ادبیات کلاسیک و الهام گرفتن از وزن موسیقایی درونی خاص «دده قورقود» سبک و ژانری جدا از خط فکری رسول رضا ایجاد کرده است. در کمال تأسف، این سبک در ادبیات معاصر آذربایجان چندان طرفداری ندارد.

وی ادامه داد: بزرگ‌ترین دستاورد ادبیات آذربایجان بعد از استقلال، برداشته شدن شرط موضوع است. حالا دیگر کسی نمی‌تواند به شاعر بگوید درباره‌ سوژه‌ای خاص بنویسد یا به موضوعی نپردازد. پیش از استقلال یا فروپاشی اتحادیه‌ی جماهیر شوروی، زبان روسی یگانه پل ارتباطی ما با دنیا بود. ما ادبیات دنیا را به‌واسطه‌ زبان روسی می‌شناختیم، چنان‌که ادبیات خودمان را هم فقط به‌واسطه‌ی این زبان به دنیا می‌شناساندیم. با برداشته شدن این محدودیت، توانستیم بدون هیچ واسطه‌ای از ادبیات جهان بخوانیم و ادبیاتمان را به دیگر زبان‌ها ترجمه و معرفی کنیم.

او ادامه داد: افزون بر این، بعد از استقلال توانستیم به موضوعات انسانی در شعر برگردیم و شعرهایی با محوریت انسان خلق کنیم. در دوره‌ کمونیسم چیزی به نام انسان در معنای هویتی مستقل از جامعه مطرح نبود. همچنین اساسی‌ترین موضوعات؛ یعنی خدا، مرگ، متافیزیک و مسائلی از این‌دست غیرمادی و روحی ممنوع بود. بعد از استقلال، شاعران بزرگی چون رامز روشن، واقف صمداوغلو این موضوعات و مسائل را در شعر آذربایجانی مطرح کردند.



او ادامه داد: یافتن آزادی برای نوشتن در موضوعات مختلف، جنبه‌های مختلفی داشت. دریافتیم که نمی‌توانیم در مورد هرچه می‌خواهیم بنویسیم. اکنون در ادبیات آذربایجان این مساله مطرح است که ادبیات همیشه گفتن نیست، بلکه گاهی هم شک کردن و سکوت کردن است. یکی از شاعران مشهور آذربایجان می‌گوید شعر نوشتن بدون قافیه مثل بازی کردن در زمین فوتبال بدون دروازه است. به نظرم آذربایجان در کنار مارادوناها و پله‌های واقعی‌اش تعداد بسیار زیادی پله‌ و مارادونای غیرواقعی دارد. اما در امتداد همین مباحثه‌ فوتبالی، می‌توانم از حدود سی تا سی‌و‌پنج مارادونای واقعی و هم‌سطح با بزرگان ادبیات جهان نام ببرم مانند راسم قاراجا، آزاد یاشار، مراد کهنه‌قلعه‌، ظاهر عظمت، سوینج پروانه و ... . به‌واسطه‌ شغلم در اداره‌ی نویسندگان آذربایجان، شعر بسیاری از این شاعران درجه یک را به زبان‌های گوناگون ترجمه می‌کنم و برای همکارانم در کشورهای مختلف می‌فرستم. تاکنون همیشه با واکنش بسیار وجدآمیز همکارانم مواجه شده‌ام. البته می‌توان این لیست را بزرگ‌تر کرد و اسم من را هم گوشه‌ای از آن نوشت. 

او سخنان خود را با خواندن شعر «کلوب شبانه» از این مجموعه شعر به پایان رساند.

از برآمدن تا جهانی‌شدن شعر دربَست

احمد پوری، مترجم، اظهار کرد: امروز این مناقشه مطرح است که شخصیت‌هایی چون خاقانی و نظامی را باید جزو ادبیات آذربایجان دانست یا نه. من وارد این مناقشه نمی‌شوم و بحث را از جایی آغاز می‌کنم که به زبان ترکی آذربایجانی شعر سروده شد. شعر آذربایجان، به‌ویژه در دوره‌ کلاسیک، به دو بخش دیوانی و فولکلور تقسیم می‌شود. شعر فولکور سروده‌های مردم عادی است که عاشیقان می‌خواندند. در این دوره کتابت نیست و شعرها از طریق ترانه‌ها به دیگر مردم می‌رسد. شعر دیوان نیز شعر تحصیل‌کرده‌هاست. زبان مسلط دیوان در این دوره فارسی است و شعر آذربایجانی دقیقاً قالب شعر فارسی و عربی را انتخاب کرده است؛ یعنی نظام عروضی را. مشکل این جاست که در نظام عروضی مصوت‌های بلند و کوتاه نقش اصلی را بازی می‌کنند. اما در ترکی آذربایجانی مصوت بلند وجود ندارد. شاعر دیوانی برای سرودن در این قالب باید به‌جای مصوت بلند از کلمات عربی یا فارسی استفاده کند. پس، شعرهای دیوانی پر از واژه‌های فارسی و عربی است.

 او ادامه داد: شعر آذربایجانی را از دسته‌ دیوانی و عماد‌الدین نسیمی آغاز می‌کنم. نسیمی با اوزان عروضی شعر می‌گفت، پس اشعارش مملو از واژه‌های عربی و فارسی است. افرادی چون فضولی و خطایی در دنباله‌ی او قرار می‌گیرند. این شعر برای توده‌ مردم مفهوم نبود و نمی‌توانست با زبان زیبای ترکی همه چیز را بیان کند. سرانجام، در اواخر قرن نوزدهم، تحولاتی در دنیا و در شعر به‌وجود آمد. در این دوره در آذربایجان افکار انقلابی و آزادی‌خواهانه مسلط بود و شاعرانی چون معجز شبستری و حلقه‌ مجله‌ ملانصرالدین از جمله میرزا علی‌اکبر صابر سر بلند کردند که محتوای اصلی شعرهایشان عدالت و ظلم‌ستیزی بود. در این اشعار نشانی از جنبشی‌ است که می‌کوشد شعر دیوانی را به مردم نزدیک کرده و مسائل اجتماعی را در آن بگنجاند. برای نمونه معجز شبستری تصور مردم مبنی بر حرام بودن مدرسه‌ مدرن را موضوع هجویه‌ای قرار می‌دهد.

پوری تصریح کرد: از دوران انقلاب روسیه مسائل عوض شد. شعر آذربایجان در شوروی تحت تأثیر و تسلط زبان و مضامین روسی قرار گرفت و از شعر ایران فاصله گرفت. در این دوره، شاعران انقلابی در ایران نیز ظهور کردند، اما رضاشاه انتشار و پخش زبان ترکی را قدغن کرد. کار به جایی رسید که معلم ما در زمان محمدرضاشاه، به خاطر بیست دقیقه ترکی صحبت کردن در کلاس به مدت شش ماه زندانی شد. پس، شاعران ترک ایرانی هم نتوانستند خودشان را نشان دهند.

او ادامه داد: این مسائل فاصله‌ بسیار زیادی میان ادبیات این دو کشور انداخت. اما حُسن این شرایط در آذربایجان شوروی این شد که به منابع شعری روسیه دسترسی یافتند و از افرادی چون مایکوفسکی الهام گرفته و راه را برای شعر آزاد یا سربست گشودند. اینجا سرنوشت شعر آذربایجان با کل شوروی در هم گره‌خورده است، پس وقتی از شعر آذربایجان سخن می‌گوییم باید از کل شعر شوروی سخن بگوییم. در زمان استالین شاعران باید یک خط را دنبال می‌کردند. متأسفانه برخی شاعران پیرو حزب شدند و شعرهایشان به‌صورت قالبی و محدود به تعریف از حزب و اهداف سوسیالیستی شد. با وجود این، سلیقه‌ها و استعدادهای بزرگ شعری‌ای چون میکاییل مشفق، عباس صحت، حسین جاوید، عبدالله شایق، جعفر جبارلی، به مضامین بی‌خطری مانند طبیعت و آذربایجان پرداختند. این شیوه بسیار گسترش یافت و حتی در شعر اخیر دوام یافت. اما باز دست و بال شعر را می‌بست.

  او افزود: با روی کار آمدن خروشچف و زیر سؤال رفتن استالین، تحولی در کل شوروی به‌وجود آمد. آثار آنا آخماتوا برای اولین بار، پس از سال‌ها عذاب و سکوت اجباری، اجازه‌ی چاپ یافتند. شاعران معترض به استالینیسم پا به عرصه گذاشتند و کارهای شاعرانی مثل یوگنی یفتوشنکو، مارینا تسوتایوا، بلا آخمادولینا منتشر شد. همتراز با آن رسول رضا و همسرش در آذربایجان پا به عرصه گذاشتند و وزن و تشکیلات شعر دیوانی را ویران کردند و شعرهای هجایی را در آذربایجان رقم زدند. این شعر شکوفا شد. ولی هنوز مضامین جهانی در آن غایب بود. البته، بخشی از این امر به محدودیت ارتباط و آگاهی از ادبیات جهان بر می‌گشت. در نهایت، نسل بعد از استقلال آذربایجان توانست با ادبیات جهان ارتباط برقرار کند. سلیم باب‌اله‌اوغلو یکی از نمایندگان این نسل است، شاعری جهانی که نمی‌توان شعرش را در قالبی مشخص گذاشت.

او سخنان خود را با خواندن شعری از سلیم باب‌اله‌اوغلو به پایان برد.



شاعران پیوسته در بستر رود
اسماعیل امینی سخنان خود را با خواندن شعری از محمدحسین شهریار آغاز کرد و گفت: امکان مراوده و دوستی با دوستانمان در جمهوری آذربایجان غنیمت است. در سفری به همراهی دوستان شاعرم به این کشور، با استقبال گارد نظامی و مقامات شهر گنجه از محمود دست‌پیش مواجه شدم که برایم بسیار جالب بود. بختیار وهاب‌زاده در دیدار با دوستان شاعر ایرانی تعبیر بسیار زیبایی به‌کار برده و می‌گوید گرچه اَرَس خاک ما و شما را از هم جدا کرده است، این خاک از زیر به‌هم پیوسته است. در ظاهر جداییم، اما فرزندان مادر ایرانیم و کسی نمی‌تواند از هم جدایمان کند.

 او در ادامه گفت: عروض تفاوت نسبتاً آشکارتر شعر امروز آذربایجان و شعر دیوانی است. چنان‌که آشکارترین جنبه‌ی تفاوت شعر نیمایی و شعر گذشته‌ی فارسی است. بخش مهم تفاوت، رها شدن از نظام زیبایی‌شناسی سنتی است؛ یعنی جدایی از نظام بلاغی سنتی‌ای که در اندیشه و انگاره‌های زیبایی‌شناسی شعر عرب، فارسی و ترکی سیطره داشت و نسبت شاعر با زندگی در آن گم می‌شد. شاعر منابع الهام و انگاره‌های زیبایی‌شناسی خود را از سنت شعری می‌گرفت و نه زندگی واقعی و عینی. وزن و فنون بلاغی بخشی از این ماجرا بود. در واقع، شعر به‌جای آنکه به‌دنبال سخن گفتن از زندگی باشد، برای به رخ کشیدن ادیب و ‌سخنور بودن شاعر سروده می‌شد. به همین دلیل، چه در زبان ترکی آناتولی و چه در زبان ترکی آذربایجانی، آوردن مفردات و ترکیبات فارسی و عربی نوعی مفاخره تلقی می‌شد. هنوز هم طنزپردازان ترک‌زبان به منظور مسخره‌کردن فاضل‌نمایی قدیم، در متون خود از کلمات نامأنوس عربی و فارسی استفاده می‌کنند.

   او افزود: در کتاب «تو چه می‌دانی درد یعنی چه» چند ویژگی مهم دیده می‌شود. زبان این شعرها بسیار پیراسته و بدون پیچیدگی‌های تعمدی است. در عین حال، شعر سطحی نیست. این آثار در تکنیک‌های شعری هم فارغ از هر گونه تظاهری، از ظرافت‌هایی پنهانی برخوردارند که اهل زبان و فنون بلاغی آنها را در می‌یابند. اما، آنچه برای من بسیار دلنشین و پاسخی به مجادلات میان شعر امروز و شعر کهن است، این است که در عین رها شدن از سیطره‌ی سنت، از پشتوانه‌ی سنت برخوردار است. گسستن شعر از زندگی و تبدیل‌شدن آن به میدان پیچیدگی‌های تکنیکی و زبانی، ارتباط عاطفی مخاطب را با شعر مختل می‌کند. این‌گونه فقط در مقام تحلیل‌گر می‌توان از شعر لذت برد. این امر مخاطب شعر را به اهل ادبیات و نظریه‌پردازان محدود می‌کند. این در حالی است که در این اثر نشانه‌های زندگی و انسان طبیعی و عینی است. به این معنا که نسبت انسان با درد، زندگی، عشق و مسائل واقعی روز در آنها نمود یافته است. در اینجا، گسترش دامنه‌ی موضوعی شعر، تعمدی نیست. شاعر به‌جای آنکه سخنگوی اساطیر، عرفان یا فلسفه باشد، از زندگی خود سخن می‌گوید.

   امینی گفت: گمان می‌کنم زحمتی که صالح سجادی روی این کتاب کشیده، بسیار طاقت‌فرسا بوده است. اما اصطلاحات خاص زبان ترکی را به‌صورت تحت‌اللفظی برگردانده است. شاید این امر ازآن‌رو باشد که معنی این اصطلاحات برای خود سجادی حاضر بوده است. این مساله در زبان فارسی خاقانی و نظامی هم هست. این شارحان ناآشنا با زبان ترکی را در شرح آثار نظامی و خاقانی به اشتباه می‌اندازد. این شارحان حتی گاهی این موارد را به‌جای ابداعات آورده‌اند و از نظرشان دور مانده که این موارد از برگردان نحو زبان و نظام فکری پنهان شاعر ناشی شده است. 

دعوت شاعران ایرانی به جهانی‌شدن
مصطفی مستور، نویسنده، اظهار داشت: تحقق رویاهای آدمی احساس بسیار خوبی دارد. در سفری به مناسبت انتشار ترجمه‌ی دومین اثرم به باکو، با سلیم باب‌اله‌اوغلو آشنا شدم. در این زمان، متوجه شدم که در جمهوری آذربایجان درک درستی از ادبیات وجود دارد. به‌واسطه‌ی همایشی با شعرهای باب‌اله‌اوغلو آشنا شدم. این شعرها به نظرم بسیار ناب آمدند. همچنین، خلائی از این نوع شعر در ایران به نظرم رسید. در ایران شعرهایی در همین سبک‌و‌سیاق از شاعران دیگر کشورها ترجمه شده است، اما تصور می‌کنم جریان اصلی شعر ایران هنوز به آن سمت نرفته است. به گمانم یکی از دلایل اقبال نکردن به شعرهای ما نیز همین دوری از جریان شعری جهان است. بقیه‌ی شعرهای سلیم باب‌اله‌اوغلو را خواندم و اجازه‌ی ترجمه‌ی این کتاب را از او گرفتم. صالح سجادی قبلاً چندین شعر او را ترجمه کرده بود. پس، مقدمات فراهم بود و این کار به نتیجه رسید. امروز از تحقق این آرزو حس بسیار خوبی دارم و امید دارم مقدمه‌ای برای برگردان شعرهای دیگر شاعران جمهوری آذربایجان باشد.

   او ادامه داد: شعر باب‌اله‌اوغلو متعلق به همان سنت شعری‌ای است که شیمبورسکا، بوکوفسکی، براتیگان یا ناظم حکمت به آن تعلق دارند. این نوع شعر در متن و بطن زندگی حضور دارد و از آن نسخه‌برداری شده است. به نظرم شعرهای سلیم باب‌اله‌اوغلو چند ویژگی دارند: نخست اینکه روایی‌اند. این شعرها مانند داستان کوتاه از راوی، شخصیت، پایان‌بندی برخوردارند، گرچه با خود داستان کوتاه فاصله‌ی زیادی دارند. ویژگی دیگر شعر باب‌اله‌اوغلو، برآمدن آن از دریافت‌ها و یافته‌های شاعر از زندگی و تجارب بسیار ساده‌ای است که در شعر عمیق شده و افق معنایی گسترده‌ای را در ذهن مخاطب می‌گشاید. در این گونه شعر خبری از مفاهیم انتزاعی، مجرد و درک‌نشدنی، شعر تصویری و فلسفه‌بافی نیست. در عوض، درباره‌ی دردها، رنج‌ها و ناکامی‌های انسان‌ است. ازاین‌جهت، حس، عاطفه و گرما دارد.

   مستور گفت: انتشار این مجموعه شعر هم‌زمان ما را با یکی از شاعران آذربایجان و گونه‌ای دیگر از شعر آشنا می‌کند. امیدوارم فضای شعر ایران از چنین شعرهایی تأثیر بگیرد. ویژگی سوم این شعرها، وجه اگزیستانسیال آنها است. این شعرها با وجود، فردیت آدم‌ها و رنج‌ها و هویت انسانی و معصومیت در ارتباط‌اند. این درون‌مایه‌های اگزیستانسیالی که بشر فارغ از جغرافیای زیستی خود می‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند، این شعرها را جهانی می‌کند.

   او تأکید کرد: وقتی از شعر مدرن آذربایجان سخن می‌گوییم، باید توجه داشته باشیم که این کلیتی یکپارچه نیست. در شعر مدرن رگه‌های تفاوتی وجود دارد. میان تفکر و مضمون تفاوت اساسی‌ای هست. بافته‌شدن مضمون در شعر با ناخودآگاه راه‌یافتن دریافت عمیق به کلام تفاوت دارد. کلمات قصار ساختگی در عالی‌ترین شکل هم صرفاً نوعی مضمون‌پردازی‌اند. در حالی‌که در شعرهای برایتگان، بوکوفسکی یا سلیم باب‌اله‌اوغلو تصنعی دیده نمی‌شود. اینها برآمده از تفکر و نگرش این افرادند. از این‌رو، پتانسیل چندباره‌خوانی و اثرگذاری بر مخاطب و جهانی‌شدن دارند. امیدوارم این کار درآمدی برای آشنایی بیشتر و بهتر با شعر معاصر آذربایجان و نزدیک شدن شاعران ایرانی به این فضای شاعری باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها