نقد و بررسی «علی و نینو» به یاد استاد جعفریمذهب
«علی و نینو» کتابی بینالمللی و مبین چندملیتی باکو در آستانه انقلاب است
کاوه بیات میگوید: حسن تقیزاده میلانی، مترجم فارسی «علی و نینو» در آن نوعی ناسیونالیسم ایرانی میبیند و آن را «بازگوکننده جنگهای ایران و روس، تجزیه ایران و پیوستن آذربایجان به روسیه، چگونگی زندگانی ایرانیان در بادکوبه و مقاومت و جانبازی شیرمردان ایرانی در برابر حکام غالب» میبیند و در آذربایجان هم نوعی ناسیونالیسم آذربایجانی در آن مییابند.
در آغاز این نشست مهدی حسینی تقیآباد، مدیرعامل بنیاد مطالعات قفقاز با اشاره به فعالیتهای زندهیاد جعفریمذهب اظهار کرد: یکی از انگیزههای مهم برگزاری این نشست مطرح شدن این موضوع از سوی زندهیاد محسن جعفریمذهب بود که با فرا رسیدن سال ۲۰۱۸ نشستی را بهمناسبت تشکیل جمهوری قفقاز و یکی از موضوعات مرتبط با آن یعنی کتاب «علی و نینو» برگزار کنیم که متاسفانه استاد جعفریمذهب ۱۶ مهرماه سال گذشته درگذشت.
او افزود: جعفریمذهب از استادان مسلم در حوزه تاریخ بود و در حوزههای مختلف از سکهشناسی تا تاریخ معاصر، دوره صفویه، مغول و تاریخ در حوزه آسیای مرکزی، قفقاز و شرق اروپا تخصص داشت. او همیشه ایدههای ناب و سوال داشت که یادآور کارکردهای تاریخ یعنی شالودهشناسی حیات اجتماعی کنونی است. ارزش تاریخ این است که آن را در زندگی ببینم و ایدههای جعفریمذهب به نوعی واگویی همین دغدغه بود او هر سال به مناسبتی بهدنبال برگزاری نشست، همایش یا گردآوری مجموعه مقالاتی مربوط به آن مناسبت بود.
این پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز با اشاره به پروژه هزاره ناصرخسرو بیان کرد: او این پروژه کلان را مدنظر داشت که به اشکال مختلف در جاهای دیگر دنبال شد. حسرتم همیشه این بود که جعفریمذهب کارهای چاپنشده زیادی دارد، با این حال، سال گذشته بههمت مجتبی تبریزنیا و اعظم هدایتی، همسر محسن جعفریمذهب کتابی به یادبود او به نام «میراث حقیقی» از سوی موسسه خانه کتاب منتشر شد که مجموعهای از مقالات و خطابههای او بود و کتاب دیگری که یادنامه او بهشمار میآید بههمت جمشید کیانفر و پروین استخری با نام «محسننامه» از سوی پژوهشکده اسناد چاپ شد.
حسینی تقیآباد ادامه داد: جعفریمذهب پیشنهاد داده بود که کتاب «علی و نینو» بررسی شود، اثری که هر کسی که در حوزه قفقاز کار میکند باید آن را بخواند.
یوسفوزیر یا اسدبیگ؟
در ادامه رحیم رییسنیا با بیان اینکه درباره اینکه نویسنده اصلی این رمان کیست بحثهای زیادی شده است، گفت: محل اتفاق این رمان جمهوری آذربایجان است و بخش اعظم زمان آن مربوط به سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ است که دوره حکومت مساوات است. خود رمان اولین بار احتمالا در سال ۱۹۳۷ به زبان آلمانی در اتریش منتشر شد و نویسنده آن قربان سعید به احتمال بسیار اسم مستعار است.
این تاریخپژوه با اشاره به اینکه در آن دوره کسی به نام قربان سعید شناخته نشده و در نتیجه نویسنده این کتاب نامعلوم است، توضیح داد: از کسانی که گفته میشود احتمالا نویسنده این رمان باشد میر یوسف چمنزمینلی بوده است. او نویسنده شناختهشدهای است که گویا از یک خانواده مهاجر جنوبی از آذربایجان شرقی (نزدیک اهر، دهستان خواجه) است که به باکو میروند و یوسف وزیر (چمنزمینلی) بهدلیل علاقه به دختر آنها یا چنین موردی این اسم مستعار را برای خودش برمیگزیند. نامهای مستعار نشان میدهد که در آن هر دوره سانسور و فشار بوده و هر کسی از چندین اسم مستعار استفاده میکرده است. چمنزمینلی هم جزو نویسندگان هفتهنامه ملانصرالدین بود که در آن هم از اسمهای مستعار متعددی استفاده میکرد.
او افزود: یوسف وزیر تحصیلات ابتدایی خود را در مکتبخانه خواند. تحصیلات متوسطه را در باکو تمام کرد. برای خواندن حقوق به کیف رفت و در ۱۹۱۹ به باکو بازگشت. بازگشت او زمانی است که دولت مساوات تشکیل شده و از طرف این دولت بهعنوان سفیر به استانبول فرستاده شد. او اهل مطالعه بود و با استفاده از کتابخانههای آنجا تاریخ ادبیات آذربایجان را نوشت. پس از آن نزدیک به ۸۰ داستان کوتاه و رمان هم نوشت که معروفترین آنها دانشآموزان است. او میخواست تاریخ آذربایجان را در این رمانها نشان دهد که همین دانشآموزان مربوط به سالهای ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ که سالهای انقلاب است. پس از آن «چشمه دختران»، «درون خون» و ... را مینویسد.
رییسنیا با بیان اینکه یوسف وزیر پس از سقوط حکومت مساوات به فرانسه میرود، اظهار کرد: در پاریس از سر ناچاری در کارخانهای کار میکند و بیمار میشود و پس از آن اتفاقاتی میافتد که به رهبران حزب مساوات میتازد و علیه آنها مقاله مینویسد و مخصوصا از محمد رسولزاده هم نام میبرد. شاید نوشتن این مقاله اخذ جوازی برای بازگشت به آذربایجان بود و در ۱۹۲۶ به باکو بازمیگردد. مطبوعات آن دوره همگی دولتی بودند و او در آنها کار میکرد و درس میداد. با این حال، به تدریج عرصه بر او تنگ میشود و در مدتی هم در جمهوری ازبکستان تدریس میکند. در سال ۱۹۴۰ دستگیر میشود و به نیژنی نووگورود، شهری گرجی در منطقه ولگا به تبعید فرستاده میشود که در سال ۱۹۴۳ در آنجا فوت میکند. برخی میگویند ممکن است این کتاب را او نوشته است و بعید هم نیست.
این نویسنده گفت: «علی و نینو» سال ۱۹۳۷ چاپ شده و به بیش از ۳۰ زبان از جمله ترکی و ترکی آذربایجانی هم ترجمه شده است اما ترجمه فارسی آن ضعیف است. ماجرای کتاب مربوط به زمانی است که روسها از قفقاز به جنوب سرازیر میشوند و قهرمان داستان در مقابله با آنها کشته میشود. جذابیت داستان عشق یک مسلمان و مسیحی است.
کاوه بیات دیگر سخنران این نشست در آغاز سخنانش به فعالیتهای زندهیاد جعفریمذهب اشاره کرد و گفت: تحقیقات جعفریمذهب در موضوعهای مغول و چینشناسی در «میراث حقیقی» از مضامین متعارف مربوط به تاریخ ایران مخصوصا تاریخ سلسلههای ترکزبان است و این کتاب مجموعهای از متنهای مختلفی است که از او منتشر شده است. از خصوصیات او اینکه در فضای بسته موسسات و تحقیقات آکادمیک جا نمیگرفت و سعی میکرد فعالیتی را به انجام برساند. «علی و نینو» از مواردی بود که در ذهن او بود.
بیات با اشاره به کتاب «علی و نینو» افزود: در این زمینه مساله را در چند حوزه مطرح میکنم که یکی بحث شرق و جایگاهی است که به خصوص بین سالهای جنگ اول و دوم جهانی پیدا میکند که بستری برای ادبیاتی میشود که علی و نینو را میتوان در آن دید. بحث دیگر، اسدبیگ است و سعید قربان، نویسندهای که این کتاب به نام او ثبت شده است و بحث شناسایی اسدبیگ براساس کتابی به نام «شرقشناس» (The Orientalist) اثر تام ریس (Tom Reiss) در سال ۲۰۰۵ منتشر شده که با تفضیل بیشتری به آن خواهم پرداخت. شناسایی لئو (بهمعنای شیر) بهعنوان یک یهودی روس و اشارهای به ترجمه یکی از اولین کتابهای اسدبیگ بهنام «نفت و خون در شرق»که به زبان فارسی ترجمه شده است.
سرخوردگی غربی از صنعتی شدن و شرقشناسی
بیات با بیان اینکه بازگشت به خویشتنی که در اروپا آغاز میشود، بهعنوان نوعی سرخوردگی از جهان صنعتی و صنعتی شدن از اوایل قرن بیستم است، اظهار کرد: تلاقی این امر با فاجعه جنگ جهانی اول و ماحصل خونین و دهشتناک این تمدن که رخ داد، این مساله را تسریع کرد. در اروپا این بازگشت به خویشتن وجوه عارفانهای دارد و وجوه شرقشناسی به خود میگیرد که جنبه علمی و غیرعلمی دارد. جنبه علمی آن بحث شرقشناسی، زبانشناسی، شناسایی و تقسیمبندی زبانهای هندواروپایی و شکلگیری مفهوم آریا و آریایی است که از زبانشناسی شروع شد اما ابعاد مختلفی به خود گرفت. بحث اکتشافات آخر قرن ۱۹ و اول قرن بیستم نیز مطرح است که معروفترین آنها یانگ هازبند در نواحی تبت است یا افرادی مثل سرهلشتاین یا ... که نوعی نگاه به شرق داشتند.
او افزود: وجه غیرعلمی این پدیده در شکلگیری تئوصوفی یا اندیشههای صوفیانه است که معتقد بودند از شرق الهام گرفته شده و حرکاتی عرفانی و باطنی است که خانم مالاتانسکی یا گورگویج معروفترین آنها در این حوزه هستند. در همین دوره مخصوصا بین دو جنگ شاهد طبعآزمایی چهرههای ایران در این حوزه جدید هستیم. در این دوره غربیها از شرق مورد تصور خودشان بهعنوان ایجاد یک پیوند معنوی با شرق یاد میکنند و تبدیل شدن بابیگری به بهاییگری مخصوصا در دوره عبدالبها را میتوان در این چارچوب مورد توجه قرار داد. یعنی او به فرنگ میآید و میبیند عدهای علاقهمند به این مساله هستند و دعوتش را گسترش میدهد و از یک فرقه متعارف شیعی در حول و حوش جریان مهدویت که در تاریخ هم زیاد داریم به حرکتی تبدیل میشود که پیروانی در سراسر جهان پیدا میکند.
این سندپژوه با اشاره به مورد ناموفق در این زمینه مانند کاظمزاده ایرانشهر بیان کرد: او پس از سرخوردگی از فعالیتهای سیاسی در چارچوب کمیته ملیون برلن دعوت خودش را در سوییس آشکار میکند و فرقهای تشکیل میدهد که برای مدتی تعدادی هوادار دارد که یک نوع معنویت شبهعارفانه است. وجه ادبی آن هم پیر لوتی، نویسنده فرانسوی است و شرقی که مطرح میکند طرفداران زیادی پیدا میکند. در بریتانیا جان بابکان کتاب «ردای سبز» را مینویسد، رمانی که با مضامین تاریخی درباره تحرکات آلمانها برای برآشفتن شرق اسلامی است که خواهان زیادی دارد. حتی شاید بتوان «هفت رکن خرد» لارنس عربستان را که کشف خلوص صحرا و پاکی شنها را بتوان در همین چارچوب نگاه به شرق دید که محبوبیت پیدا میکند.
آلمانها بهدنبال آریاییسم در شرق
بیات با بیان اینکه این دو وجه علمی و غیرعلمی جایی با هم تلاقی پیدا میکنند، افزود: اگر به ماجرای ژنرال یانگ هازبند و اکتشافاتی که در تبت در اوایل قرن میکند، بازگردیم در جایی امر بر او مشتبه میشود که به حالاتی رسیده و دعاوی مطرح میکند که با وجه نژادگرایانه مربوط به آریاییسم مرتبط است و کنگره جهانی ادیان را تشکیل میدهد. این سرآغاز ماجراست اما در خود آلمان هم انجمنهای راستگرای باطنی بسیاری داریم از جمله انجمن توله (توله سرزمینی است بین هیمالیا و قطب شمال مربوط به آریاییهای اصیل است) که نقش مهمی در جهانبینی شبهباطنی حزب نازی و تشکیلات حزب دارد و حتی هیاتهایی را برای کشف نژاد آریا معین میکنند.
این پژوهشگر تاریخ توضیح داد: این شرقی است که داستان «علی و نینو» و نویسنده ما در آن شکل میگیرد. در این فضا که مربوط به اواسط دهه ۱۹۲۰ است، نویسندهای به اسم اسدبیگ به نشر آلمان وارد میشود و به زبان آلمانی مینویسد که نشر آلمان در این دوره شاید پویاترین صنعت نشر اروپا باشد. (البته بعدها با فلاکت اقتصادی و تورم بالا متلاشی شد و کانون نشر اروپا به فرانسه منتقل شد). اسدبیگ کسی است که با نشریات آلمانی کار میکند و ۱۴۰ مقاله درباره حوزه شرق، جهان اسلام و چهرههای مهم جهان اسلام دارد و از چهرههای متاخری مثل رضاشاه، آتاتورک، امیرامانالله خان افغانستان و در یک دوره خیلی کوتاه (۱۲ ساله بین ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۱) بین ۱۴ تا ۱۶ جلد کتاب مینویسد.
او افزود: اولین و معروفترین کتاب اسدبیگ، کتاب «نفت و خون در شرق» است که در ۱۹۲۹ به آلمانی منتشر میشود. به ترتیب آثار دیگر او که همگی در آلمان منتشر میشوند شامل «۱۲ راز قفقاز (۱۹۳۰)»، «زندگینامه استالین (۱۹۳۱)»، «قفقاز، کوهها، مردمان و تاریخش (۱۹۳۱)»، «محمد (۱۹۳۲)»، «گ پ او ، توطئهای بر ضد جهان (۱۹۳۲)»، «روسیه سفید، مردمانی بدون وطن (۱۹۳۳)»، «طلای سیال (نبرد قدرت) (۱۹۳۳)»، «روسیه بر سر چهارراه (۱۹۳۳)»، «نیکلای دوم (۱۹۳۵)»، «رضاشاه (۱۹۳۶)»، «لنین (۱۹۳۷)»(به ایتالیایی)، «عدالت سرخ (روند سیاسی در شوروی) (۱۹۳۸)»به آلمانی ولی چاپ اتریش است. در حوزه رمان هم یک کتاب «علی و نینو» است که به آلمانی در ۱۹۳۷ چاپ میشود و کتاب «شاهزاده خانومی از شاخ طلایی» در ۱۹۳۸.
به گفته بیات، اسدبیگ فقط نویسنده، شرقشناس یا پژوهشگر حوزه شرق نبود بلکه حالت نمایش شرقی هم با خود داشت که لباس شرقی میپوشید و بهطوریکه در زندگینامهاش آمده در اوایل کار بیشتر با محافل سلطنتطلب و روسهای سفید ضدانقلاب در ارتباط بود و در نشریات آنها مینوشت. بعدها هم ادعای مسلمانی میکند و در میان گروههای مسلمان ترک، ایرانی، عرب، افغان و هندی که در برلین آن سالها بودند یعنی اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اوایل دهه ۱۹۳۰ حضور داشت. او مدعی اسلام است و ظاهرا تصدیقی به امضای یکی از کارکنان سفارت عثمانی در ۱۹۲۲ داشت.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه گرفتاریهای اسدبیگ هم بهنوعی مربوط به جهان اسلام است، گفت: او شهرت فوقالعادهای پیدا میکند، کتابهایش پرفروش میشود و به چندین زبان به چاپ میرسد و همین امر باعث حسادت، رقابت و درگیریهایی با رفقا و برادران مسلمانش میشود. یکی از منتقدان اصلی او بهطوری که در کتاب تام رایس نوشته است حیلال منشی است که ظاهرا از فعالان مساواتی بود؛ انتقاد اصلی منشی به کتاب «نفت و خون در شرق» است که روایت آن حالت اتوبیوگرافی دارد و سرگذشت اسدبیگ در دوران کودکی در باکو است و پیشامد جنگ، مخصوصا لشکرکشی، کودتای بلشویکها و سقوط باکو به دست قوای عثمانی است که روایت آن با روایت شبهناسیونالیستی که در میان مسلمانان قفقاز شکل میگیرد، همخوانی ندارد و حمله به او از آنجا شروع میشود.
او درباره هویت اسدبیگ اظهار کرد: از اولین آثار این حمله افشاگری هویت اوست که اسم او «لِو نوسيم باوم» (Lev Nussimbaum) و پدرش آبراهام از یهودیان کیف است و مادرش از یهودیان بلاروس بهشمار میآید، البته خودش اصراری بر پوشاندن هویتش نداشت و اسدبیگ را بهعنوان نام قلمی انتخاب کرده بود. پدرش در آستانه اکتشاف نفتی باکو به آنجا میرود و صاحب ثروتی میشود و مادرش با فعالیتهای انقلابی و چپی که در باکو در جریان بوده ارتباط داشته که بنا به دلایلی که مشخص نیست در ۱۹۱۱ خودکشی میکند. شاید نینویی که در علی و نینو توصیف میشود متاثر از شخصیت مادرش باشد. به هر حال باکوی جنگ و انقلاب است که سرگذشتش در کتاب «نفت و خون در شرق» میآید.
بیات افزود: پیش از سقوط باکو به دست قوای ترکیه همراه پدرش به کِراسنودسک یا قزلسو در کرانه شرقی دریای مازندران فرار میکند و این بخش مخصوصا با توصیف ادبیانهاش با عنوان شهر آبهای سرخ توام میشود و گریزی میزند به حکومت ضدانقلاب سفیدی که در عشقآباد بود. به ترکستان میرود و از امیر بخارا یاد میکند و بعد از روی خراسان برمیگردد و بخشهایی از کتابش به ایران آن دوره اختصاص دارد تا این که به گرجستان فرار میکند و بعد از سقوط گرجستان به دست بلشویکها به اروپا میرود و در دبیرستان درس میخواند و از یک مرحله به بعد دست به قلم و نویسنده موفقی میشود.
نوسیم باوم مورد حمله آلمانیها
این تاریخنگار توضیح داد: علاوه بر برادران مسلمانش که علیه او فعالیت میکنند، محافل نظامی آلمانی هم به او حمله میکنند و آن هم بهدلیل توصیفی است که از ماجرای سقوط باکو بهدست قوای عثمانی میدهد که بهنوعی شائبه همراهی و همکار افسران آلمانی جزو سپاه نوری پاشا داشت. علاوهبر آنها با اوجگیری یهودستیزی در آلمان، مساله نژادپرستانه هم به آن اضافه میشود و هدف حمله نشریات راست افراطی هم قرار میگیرد. به این اکتفا نمیشود و چپ آلمان هم بهدلیل سیاهنماییهایی که از نظام شوروی در آثاری مثل «زندگینامه استالین» و «لنین» دارد به او حمله میکند. اگر چه این جنجال و هیاهو در فروش کتابهای او تاثیر مثبتی میگذارد اما عرصه را بر او تنگ میکند به شکلی که در ۱۹۳۸ پس از الحاق اتریش توسط آلمان مجبور به فرار از اتریش میشود و مجبور میشود نام خود را تغییر دهد و بهنام قربان سعید مینویسد. به شمال آفریقا میرود و به شکل عجیبی به یکی دیگر از کانونهای فاشیسم یعنی ایتالیا برمیگردد و تا ۱۹۴۲ که فوت میکند در ایتالیا بوده است.
کاوه بیات با اشاره به توجه جمهوری آذربایجان به هویت ملی باعث توجه به «علی و نینو» شد، افزود: بحث اسدبیگ و افشاگری نام واقعی او در همان دوره بود و در مراحل اخیر، پس از استقلال مجدد جمهوری آذربایجان، زمانیکه درصدد ایجاد شناسایی نشانههایی برای یک هویت ملی سراغ بحث نویسنده اصلی «علی و نینو» رفت، آن را به چمنزمینلی نسبت دادند. تام رایس که در جستوجوی اسدبیگ به باکو میرود در کتابش ابراز شگفتی میکند که بدون تردید یوسف وزیر، چمنزمینلی است که همانطوری که در مقالههای «آذربایجان اینترنشنال» میخوانیم یا در همین کتاب، دلایل آن قانعکننده نیست. اسدبیگ یک نویسنده بزندررو بوده و از مآخذ و تالیفات دیگران استفاده میکرد اما فردی است که بیش از ۱۴ کتاب دارد و بیشتر آنها به همین شکل است. کما اینکه تامار اینجیا (Tamar Injia)، نویسنده گرجی هم مدعی شده که بخشهایی از این اثر از «پوست مار» گریگول رباکیتزه (Grigol Robakidze)گرفته شده است و تام رایس از این مساله تعجب میکند.
به گفته این تاریخنگار، داستان تعابیر مختلفی را به خود میگیرد. حسن تقیزاده میلانی، مترجم فارسی کتاب که انتشارات کویر آن را منتشر کرده، در آن نوعی ناسیونالیسم ایرانی میبیند و آن را «بازگوکننده جنگهای ایران و روس، تجزیه ایران و پیوستن آذربایجان به روسیه، چگونگی زندگانی ایرانیان در بادکوبه و مقاومت و جانبازی شیرمردان ایرانی در برابر حکام غالب» میبیند و در آذربایجان هم نوعی ناسیونالیسم آذربایجانی در آن مییابند. در حالیکه «علی و نینو» کتابی بینالمللی است و مبین چندملیتی باکو در آستانه انقلاب است که از همه طرف نادیده انگاشته شده است.
اولین کتاب اسدبیگ، «نفت و خون در شرق» نیز که در سال ۱۹۲۹ چاپ شده در ۱۳۲۹ شمسی توسط سرتیپ محمدحسین میرزا جهانبانی ترجمه میشود. هر کسی در این کتاب هم چیزی میبیند. با این حال، آثار اسدبیگ باعث شناخت فعالیتهای ترکها، ایرانیها و افغانها بهخصوص بین دو جنگ است، اتفاقی که پس از تعطیلی ایرانشهر و مجلهای که سیف آزاد در آلمان درمیآورد، در دست نیست و تنها تصوری که از فعالیتهای فرهنگی ایرانیان داریم از روزنامه پیکار است که کمونیستها منتشر میکنند.
روایت فیلم «علی و نینو» از ایران سیاه است
علی کالیراد، آخرین سخنران این نشست رمان «علی و نینو» را با معیارهای خواننده امروزی، از نظر ادبی میانمایه، با شخصیتپردازی ضعیف، سرشار از سانتیمانتالیسم سطحی، آکنده از غلطهای تاریخی و نامهای مجعول دانست و گفت: اما چرا مطالعه این رمان برای پژوهشگری که در حوزه قفقاز فعالیت میکند، حائز اهمیت است؟ قصه «علی و نینو» تمام نشده است.
او افزود: لِو نوسيم باوم ستارهای در عرصه مطبوعات آلمان بود و کتابهای او با فاصله اندکی در شهرهای اروپایی ترجمه و چاپ میشد و در آن زندگی طوفانی اما کوتاه خودش با سلبریتیهای رسانهای که در عرصههای روزنامهنگاری شاهدش هستیم قابل مقایسه است. در سال ۲۰۱۶، این رمان دستمایهای برای ساختن فیلم اقتباسی «علی و نینو» میشود که در آستانه استقلال و تاسیس جمهوری آذربایجان نمایش داده میشود. فیلم و رمان تفاوتها و شباهتهایی دارند. فیلم کار مشترک بریتانیا، جمهوری آذربایجان و گرجستان است و کارگردان بریتانیایی فیلمی را در اندازههای متعارف جهانی تولید کرده و مهمترین نکته در نامهای حاضر در آن لیلا علیاوا بهعنوان تهیهکننده فیلم است. علیخان، بازیگری فلسطینی است، از ایران همایون ارشادی در این فیلم حضور دارد و از سینمای ترکیه کسی که با نقش سلطان سلیمان شناخته شده انتخاب شده است.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه «علی و نینو» فیلم خوبی نیست، اظهار کرد: میخواهم آن را در کنار دو فیلم «ملکه صحرا» (۲۰۱۵) با سرمایهگذاری اردن که بخشی از فیلم در ایران دوره قاجار میگذرد و فیلم دیگری «ستوان عثمانی» (۲۰۱۶) که کار مشترک آمریکا و ترکیه است، مورد توجه قرار دهم. در رمان هر علی و نینو هر دو به تهران میآیند اما در فیلم نینو تنها به ایران میآید. در فیلم تهران به شکل یک حرمسرا نمایش داده شده است و مساله حجاب اجباری مطرح است و نینو نمیتواند در ایران زندگی کند و از ایران میرود.
«علی و نینو» از بستر تاریخی خود کنده شده است
او افزود: با تمام ضعفها این رمان بسیار اهمیت دارد. در جمهوری آذربایجان بسیار تبلیغ شد و درباره نویسنده همانطور که اشاره شد، تلاش محافل مطبوعاتی برای اینکه یوسف وزیر را معرفی کنند کاملا مشخص است. آنچه درباره این اثر اتفاق افتاده، کنده شدن رمان و نویسنده رمان از بستر تاریخی است که در آن شکل گرفته است. زمانی که اسدبیگ کتاب رضاشاه را مینویسد آن لمبتون از اولین کسانی است که درباره آن مینویسد. زمانی که خون و نفت نوشته میشود همه واکنشها مثبت نیست و باید آن را در جمهوری وایمار و آلمان در آستانه ظهور نازیسم دید. درباره ضبط نوسيم باوم هم اختلاف وجود دارد و در مواردی حتی سال و محل تولد اسدبیگ اختلاف است و همین دستمایه قرار گرفته که بهعنوان یهودیزاده یا یهودی مسلمانشده مورد توجه قرار بگیرد.
به گفته کالیراد، تام رایس با شرقشناسی تحقیقات کاملی درباره او انجام داده و ویلفرد فورمان هم با استفاده از منابع آلمانی درباره او نوشته است. اسناد آلمانی که از نویسم باوم داریم از اوایل دهه ۱۹۲۰ است که از ورود او به آلمان اطلاع میدهد و پیش از آن روایتهایی است که نوسیم باوم و اطرافیان او نوشتهاند. نوسیم باوم در ۳۶ سالگی فوت میکند اما با مرگش پایان نمیپذیرد چرا که افراد مختلفی به او مرتبط هستند. در دهه ۱۹۲۰ اسلام آوردن او در سفارت عثمانی در برلین انجام شده است.
این پژوهشگر تاریخ گفت: آلمان در این دوره وضعیت عجیبی دارد و آلمان پس از جنگ است که تمام نشده و انورپاشاها، فعالان مسلمان و فعالیتهای تبلیغی فِرَق مسلمان در آلمان را داریم؛ از جمله قادیانیها در آلمان در حال فعالیت هستند و گرایشی از بخشی از نخبگان آلمانی به تبلیغ پیام قادیانی در آنجاست. اگر تام رایس کتاب «شرقشناس» را انتخاب کرده فقط یک لفظ نیست بلکه گرایشهای فکری آن زمان است و نویسم باوم را در کنار قادیانیها قرار میگیرد که اگر به منابع انگلیسی و آلمانی مراجعه کنید بخشی از شهرت او بهواسطه همکاری با احمدیه یا قادیانیها در آلمان است. افرادی که در اطراف نوسیم باوم وجود دارد هم جالبند. در دورانی که یهودیستیزی در آلمان در حال شکلگیری است او در آلمان میماند اما در نهایت به اتریش و ایتالیا میرود. در این میان خانواده فون ارنفلز هم اهمیت پیدا میکند چرا که قرارداد کتاب «علی و نینو» بهنام یکی از زنان این خانواده یهودی است.
این نویسنده با اشاره به دوستی لو نوسیم بام با فردی به نام فون وایزل اظهار کرد: او که کتابهای نوسیم بام را میخواند اما با هم اختلاف دارند. فون وایزل از دوستان تئودور هرتسل بود. اختلاف او با نوسیم بام بر سر مساله عدم حمایت از جنبش صهیونیسم است. به نظر میرسد نوسیم بام در جهتگیریها و کتابهایش درگیر سیاست است و معتقد است که باید اتحاد اسلامی ـ یهودی شکل بگیرد و تبلیغ شورش مسلمانان و یهودیان در فلسطین علیه بریتانیاست و با فونوایزل درباره این مساله اختلاف دارد.
کالیراد افزود: فورمان به اسناد گشتاپو مراجعه میکند و از دو سند یاد میکند که تصدیق تولد لو نوسیم بام در کنیسهای در کیف است، گزارش دیگر گشتاپو در ۱۹۳۵ است که در سایت اسدبیگ در دسترس است که ماموران آلمانی شرح حال کوتاهی از اسدبیگ نوشتهاند و نوشته شده که او در کیف متولد شده است.
«علی و نینو» سرگردانی هویتی را نمایش میدهد
به گفته این پژوهشگر، مساله این است که «علی و نینو» با همه اشکالاتی که دارد موردی دارد که کاملا درست است که چه چیزی در شخصیت قهرمان این داستان، علیخان شروانشیر جلوهگر است؟ در رمان علیخان به ایران میآید و ماه محرم است و به دستههای عزاداری میرود و استقلال آذربایجان و بازگشت به آنجا را از امام حسین(ع) طلب میکند. پدر و مادر نینو که گرجی هستند در تهران وقتی علی را در مراسم عزاداری میبینند برایشان باورکردنی نیست و این منشا دعوایی بین علی و نینو میشود. علی زنجیر میزند، عاشق امام حسین است و نذر دارد. در فیلم درگیری شرق و غرب را نشان میدهد که با یک دوپارگی و بیسامانی و سرگردانی همراه است. این سرگردانی هویتی است که نمیتوان آن را پوشاند.
کالیراد در پایان سخنانش گفت: جمهوری آذربایجان، کتاب را سرمایه ملی میداند در حالیکه نویسنده اثر اساسا یک آذربایجانی نیست و فهمی که از وطن دارد، فهم خودش است. جمله اسدبیگ، کسی که هویتها و پاسپورتهای مختلفی برای خودش ساخته، در اثر ناتمامش «مردی که بویی از عشق نبرد» از زبان قهرمان آن داستان در دیالوگی آمده است که «وطن جایی نیست که انسانها به دنیا میآیند، وطن جایی نیست که انسانها در آن زندگی میکنند. وطن جایی نیست، وطن در روح آدمی است، وطن در کار آدم است.»
نظر شما