شما از تصویرگرانی هستید که هم در ایران و هم در خارج از کشور آثاری را منتشر کردهاید، وضعیت تصویرگری کتاب کودک در ایران را در مقایسه با کشورهای دیگر چگونه ارزیابی میکنید؟
تصویرگری ایران در سطح جهان خیلی مطرح است و با تحقیقی اجمالی متوجه میشویم تصویرگری کتاب کودک در ایران بسیار جلوتر از نویسندگی در این حوزه است و در جشنوارههای مختلف در سطح جهان هم خیلی به تصویرگری ایران بها میدهند. ناشران دیگر کشورها هم سریعتر با آن ارتباط برقرار میکنند. و بسیاری از تصویرگران ایرانی خارج از کشور کار میکنند.
عامل موفقیت تصویرگری در ایران چیست؟
دلیل عمده موفقیت تصویرگری این است که حالت بصری دارد. در تصویرگری محصولی ارائه میشود و مخاطب میبیند. ولی در نویسندگی این اتفاق نمیافتد و نویسنده باید درباره عوالم و افکارش درباره متن صحبت کند که کار سختتری است. در تجربیاتی که به دست آوردم متوجه شدم تصویرگری در نمایشگاههای خارجی راحتتر میتواند مطرح و دیده شود.
به عنوان یک تصویرگر ترجیح میدهید با ناشران ایرانی کار کنید یا ناشران خارجی؟
واقعیت این است که من ایرانی هستم و دوست دارم سالانه حداقل یک کتاب با اینکه مبلغ دستمزدش پایین است با ناشران ایرانی کار کنم. اما موضوع این است که در ایران نویسنده و تصویرگر نمیتوانند از طریق نویسندگی و تصویرگری ارتزاق کنند و درآمد خوبی داشته باشند. به همین دلیل من ترجیح میدهم بیشتر با ناشران خارجی کار کنم.
میزان استقبال از کتابهایتان در ایران در مقایسه با خارج از کشور چگونه است؟
استقبال کردن موضوع کلی است. در جهان هم همین اتفاق میافتد. گاهی شما کتابی را صرفا برای فروش تولید میکنید مانند کتابهای «حسنی» یا کتابهای فانتزی که در دکهها هم به فروش میرود و فروشهای خیلی بالایی دارند. ولی کتابهایی که با دقت بیشتری کار شده و هنریترند و در جشنوارههای مختلف برگزیده شدهاند با تیراژ هزار نسخه هم فروش بالایی ندارند. باید ببینیم کتابها با چه هدفی تولید شدهاند، کدام کتابها فرهنگسازی میکند، چه کتابی در گیشه فروش میرود، چه کتابی در جشنوارهها موفق میشود و چه کتابی جنبه آموزشی دارد و بعد از صد سال میتوان دوباره به آن مراجعه کرد. نمیتوانم بگویم کتابهایم پرفروشند خیلی از کتابهای من هنریاند و جایزه خوبی هم گرفتهاند ولی پرفروش نیستند اما وقتی در محفلهای هنری تصویرسازی قرار میگیرند، موفقاند و مورد استقبال تصویرگران قرار میگیرند. مثلا در نمایشگاه شانگهای چین کتاب «شنل قرمزی» را که برای نشر پرتقال در ایران کار کرده بودم، به عنوان نمونه برده بودم تا به ناشران نشان دهم. یکی از تصویرگرانی که به این نمایشگاه آمده بود از این کتاب خوشش آمد و آن را به قیمت 200 هزار تومان از من خرید چون تصویرهایش را دوست داشت و معتقد بود این کتاب هنری است و میتواند چیزی از آن یاد بگیرد. درصورتیکه کتاب «پرنده آتشین» من که به قیمت صد هزار تومان در آن نمایشگاه فروخته میشد و ارزانتر از این کتاب بود، را نخرید.
درواقع گاهی کتابهایی وجود دارد که اگر تخصصی به آنها نگاه کنیم مسیر، شیوه و روشی به ما یاد میدهد که در روند کارمان مفید است. الزاما دلیلی وجود ندارد کتابی برای کودک تولید شده باشد که برای تصویرگر مفید باشد، کتاب میتواند درباره کودک باشد و مخاطب آن بزرگسال باشد این کتابها سبب رشد تصویرسازی میشود و تحولاتی ایجاد می کند که تصویرگری از حالت رکود خارج شود. اما تولید این آثار نیاز به تلاش و پشتکار و استمرار نویسنده و تصویرگر دارد. همچنین باید در این زمینه فرهنگسازی شود و ناشران روی اینگونه کارها سرمایهگذاری کنند تا شاهد اتفاقات بهتری باشیم.
آیا کتابی وجود دارد که برای یادگیری بیشتر و بهبود روند کارتان هنوز به آن مراجعه کنید؟
بله. مثلا کتاب «عمو نوروز» فرشید مثقالی از آثاری است که هنوز بعد از سالها به آن مراجعه میکنم و تصاویرش را نگاه میکنم و حس میکنم تصویرگریاش چیزهای زیادی به من یاد میدهد. درصورتیکه در دورههای مختلف کتابهایی بودند که خیلی پرفروشاند ولی من یا هر تصویرگر دیگری که به صورت تخصصی در این حوزه کار میکند به این کتابها مراجعه نمیکند چون تصاویرش زیبا نیست و به تصویرگران فرهنگ و اطلاعات تصویری نمیدهد.
ارتباط نویسنده و تصویرگر از موضوعات مهم در تصویرگری کتاب است، آیا برقراری ارتباط با نویسندگان خارجی مانند نویسندگان چینی کار سختی نیست؟ چگونه میتوانید از فضای ذهنی نویسنده اطلاع پیدا کنید؟
در هرجایی باید تبادل اطلاعات بین نویسنده و تصویرگر اتفاق بیفتد چون نویسنده از دنیایی صحبت میکند که کاملا شخصی است و مال خودش است و این ارتباط اولیه با خواندن متن بوجود میآید. اما اینکه بخواهید ادامه دهید و از فضای ذهنی نویسنده باخبر شوید مرحله بعدی است. در این مرحله نویسنده از فضای ذهنی خودش صحبت میکند ولی تصویرگر لزومی ندارد که حتما عین این فضای ذهنی را به تصویر بکشد. اگر این اتفاق بیفتد همان کپی برابر اصل است و در تصویرگری اصلا این اتفاق نمیافتد. تصویرگر حق دارد که از دنیای خودش و فضای ذهنیاش صحبت کند. کتابهایی در دنیا موفق بودهاند که تصویرگر و نویسنده کنار هم با تبادل نظر این کار را انجام دادهاند. و تعامل بین نویسنده و تصویرگر حرف اول را میزند. مثلا در کتاب «پرنده آتشین» که با نویسنده چینی کار کردم. نویسنده داستان پادشاهی را بیان کرده بود که کاملا چینی بود و من گفتم بهتر است پادشاهی را به تصویر بکشیم که در داستانهای دیگر هم باشد و روی این مساله توافق کردیم و داستان از فضای چینی وارد فضای بینالمللی شد. به همین دلیل اولین موضوع تعامل بین افراد است و همه کتابهایی که من در سالهای اخیر تصویرگری کردم مبتنی بر همین مساله است.
آیا کتابی در دست تصویرگری دارید؟
بله. با سان یو، نویسنده چینی، که قبلا کتاب «پرنده آتشین» را با هم کار کرده بودیم، دو پروژه دارم؛ «هفت کتوله و دراگون» و «پرنسس قرمز». البته «پرنسس قرمز» کتاب قبلی من است که درحال ایجاد تغییراتی روی تصاویر آن هستم.
آخرین کتابی که در ایران تصویرگری کردید، چه کتابی بود؟
آخرین کتابی که در ایران تصویرگری کردم «اپوشدیو» نوشته محمدرضا یوسفی است که داستان کهنی درباره دیو خشکی است و از سوی انتشارات شهر قلم منتشر خواهد شد. این کتاب تا به حال توانسته جایزه کتاب شایسته در مسابقه بینالمللی کتاب تصویری «لیتل هاکا» در نمایشگاه کتاب پکن برنده را دریافت کند و در نمایشگاه شانگهای جز فینالستها باشد. همچنین این کتاب برای نمایشگاهبینالمللی کتاب بلونیا هم ارسال شده که هنوز نتایج آن مشخص نشده است.
نظر شما