سیوپنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران؛ بخش کتاب-سینما/9
کارگردان «آن سوی دریاچه»: این اقتباس تجربه بسیار جذابی بود
عماد خدابخش گفت: نمیتوانم بگویم چقدر در این کار موفق بودم اما تجربه بسیار جذابی بود، اکنون ساخت فیلم به اتمام رسیده و البته قسمتهایی از آن با داستان متفاوت است، ولی انجام این کار ارزش وقت گذاشتن را داشت.
عماد خدابخش کارگردان فیلم «صبح روز بعد» که با اقتباس از یکی از داستانهای این مجموعه فیلم «آن سوی دریاچه» را ساخته در حاشیه این جشنواره در گفتوگو با ایبنا گفت: فیلم کوتاه آن سوی دریاچه سومین فیلم کوتاه و اولین فیلم اقتباسی من است. من از سالها پیش همشهری داستان را به طور مرتب میخواندم. با داستان گلشیری اولینبار پیش از انتشار کتاب «رژ قرمز» آشنا شدم. این مجموعه داستان و به ویژه داستان «ویلاهای آن سوی دریاچه» را دوست داشتم و به نظرم داستانی تصویری بود. چهار نفر از فیلمسازان کوتاه دیگر نیز قصد اقتباس از این داستان گلشیری را داشتند.
وی در ادامه افزود: قبل از نوشتن فیلمنامه با سیامک گلشیری درباره داستان، ساخت فیلم و اقتباس از اثر او صحبت کردیم، زمانی که فیلمنامه را نوشتیم برای گلشیری فرستادیم او نظر داد و چندباری پایان فیلمنامه تغییر کرد؛ در حال حاضر نیز پایان این فیلم با پایان داستان «ویلاهای آن سوی دریاچه» متفاوت است. حتی در زمان فیلمبرداری، انتخاب لوکیشن و بازیگر با گلشیری هماهنگ میشد و زیر نظر او انتخاب میشد. همچنین اولین بار فیلم برای گلشیری به نمایش در آمد زمانی که حتی عوامل فیلم نیز آن را ندیده بودند.
این کارگردان بیان کرد: این یکی از تجربههای لذتبخش من بود که فکر میکنم اقتباسی هم از یکی از کارهای بلند گلشیری برای ساخت فیلم سینمایی انجام دهم اما جذب سرمایه برای این کار سخت است. من دغدغه ساخت فیلم نداشتم و بیشتر درگیر کار تدوین هستم، اما چون این داستان را خیلی دوست داشتم سراغ ساخت فیلم اقتباسی از این داستان رفتم و فکر میکنم میتوان به اقتباس برای یک کار بلند نیز فکر کرد.
نمایی از آنسوی دریاچه
خدابخشی از سختیهای ساخت فیلم اقتباسی گفت: مسئله اصلی که بسیاری از فیلمسازان سراغ این نوع کار نمیروند این است که اگر از لحاظ اجرایی نیز نگاه کنید متوجه می شوید در وهله اول باید کارگردان با نویسنده ارتباط برقرار کند و این دو دنیا و افکار خود را با یکدیگر یکی کنند؛ ضمن این که در ادبیات مواردی وجود دارد که به تصویر کشیدن آن کار سختی است. یعنی به شکل انتزاعی کارگردان ذهنیتی از داستانی که خوانده دارد و قطعا نویسنده با اشرافی که به متن خودش دارد ذهنیت جدایی دارد، این ذهنیت چون هنوز ساخته نشده باید یکی شود و نویسنده به عنوان خالق این قصه بخواهد به کارگردان اعتماد کند که این اعتماد پروسه زمانبری است.
او همچنین در ادامه بیان کرد: به علاوه این که چیزهایی در داستان وجود دارد مانند المانها، حتی شکل روایت قصهپردازی و کاراکترها که ممکن است زمانی که به یک فیلم تبدیل میشود به گونهای دیگر شکل بگیرد. این ارتباط و تغییر قصه به فیلمنامه و فیلم کار سختی است و احتیاج به تسلط دارد. من نمیتوانم بگویم چقدر در این کار موفق بودم اما تجربه بسیار جذابی بود، به این دلیل که الان که ساخت فیلم به اتمام رسیده میتوانم حدس بزنم کدام قسمتهای فیلم با داستان متفاوت است، ولی انجام این کار ارزش وقت گذاشتن را داشت.
وی درباره علت کم بودن فیلمهای اقتباسی نیز اظهار کرد: من فکر میکنم یکی از دلایلی که فیلمهای اقتباسی کمی داریم این است که حلقه ارتباطی بین نویسندهها و فعالین ادبی با فیلمسازان حداقل در فضای فیلم کوتاه برقرار نشده است. به نظر من خانه کتاب میتواند اقداماتی در خصوص نمایش فیلم به صورت مستمر انجام دهد تا این ارتباط بین نویسنده و کارگردان شکل بگیرد. حداقل کاری که میتوان انجام داد برای این که یک همکاری بین نویسندگان و فیلمسازان شکل بگیرد، نمایش فیلم به صورت مستمر در خانه کتاب است. یا حتی جلساتی گذاشته شود که نویسندگان با دنیای حال حاضر فیلمسازان فیلمهای کوتاه آشنا شوند و این تعامل شکل بگیرد چون متاسفانه همیشه ضعف در کارهای سینمایی یا فیلمهای کوتاه فیلمنامه بود.
هیئت مدیره انجمن صنفی فیلم کوتاه هستم در پایان گفت: چندتا از دوستان من که در پی ساخت فیلم بلند هستند با نویسندگان فیلمنامه مشترک می نویسند. اقتباس یک راه است و یک راه نوشتن فیلمنامه همراه با کسی است که ذهنیت ادبیات داستانی دارد و به نظر من این حلقه ارتباطی میتواند از راههای مختلف به وجود بیاید که دنیای ادبیات و سینما به یکدیگر نزدیک شوند. به نظر من تا الان روی این مسئله کم کار شده است؛ همیشه درباره آن حرف زده شده اما به عمل تبدیل نشده است، اگر این اتفاق رخ دهد هم برای سینما خوب است هم برای نویسندهها که این اعتماد در آنها شکل میگیرد تا بتوانند با فیلمسازان کار کنند.
نظر شما