کتاب «سینمای عباس کیارستمی» اثر کلاسیک
در ابتدای نشست فرامرز آشنای قاسمی درباره کتاب «سینمای عباس کیارستمی» بیان کرد: این کتاب تنها نقد کارهای کیارستمی نیست. آلبرتو النا نه تنها کارهای کیارستمی را نقد کرده بلکه همزمان وقایع تاریخی و مرتبط با سینمای ایران را گفته است. او فرد را به فضای همان چهار دههای میبرد که آن را نقد میکند. این کتاب بیش از ۶۰۰ مرجع دارد که تعدادی از این مراجع فارسی هستند.
وی در ادامه افزود: ویژگی مهم یک کار تالیفی تطبیق و تحلیل است. النا روی بسیاری از کارها و مباحث تحلیلهای خوبی انجام داده و نظرات افراد بسیاری را بیان کرده است. میتوانم بگویم این کتاب در دراز مدت تبدیل به اثر کلاسیک سینمای ایران خواهد شد؛ یعنی همانطور که باید بینوایان را خواند، به نظرم هر کسی که به سینما علاقهمند است باید این اثر را نیز بخواند. کتاب «سینمای عباس کیارستمی» بیشتر برای منتقدان، نویسندگان، کسانی که میخواهند زندگینامه بنویسند،علاقهمندان به کیارستمی و علاقهمندان به سینما مناسب است.
فرامرز آشنای قاسمی
زهرا میرآخورلو دیگر مترجم این اثر درباره نویسنده کتاب «سینمای عباس کیارستمی» بیان کرد: آلبرتو النا محقق برجسته سینما بود.او تحقیقات رسانهای بسیاری انجام داده است و زمینه اصلی فعالیتاش سینمای آسیا و آفریقا و تاثیر سینما آمریکای لاتین بر سینمای اسپانیا بود. النا در سن ۵۶ سالگی در سال ۲۰۱۴ از دنیا رفت. از کارهای مهم او میتوان به تحقیق در باره کارگردان ایرانی عباس کیارستمی اشاره کرد.
آلبرتو النا درک خوبی از فرهنگ ایرانی دارد
در ادامه این نشست حمید نامجو ضمن بیان این که دانشی درباره سینما ندارد گفت: من دوستدار تماشای فیلم هستم و بیشتر از هرچیزی قصه فیلم مورد توجه من است. فکر میکنم نکات بسیار جالبی در این کتاب نوشته شده است. به طور کلی سینما دعوت به دیدن و تماشا کردن است. در سینما بیش از هر هنر دیگری میتوان این نوع دیگر دیدن را تجربه کرد. آلبرتو النا در این کتاب هر کدام از فصلها را به نام یکی از فیلمهای معروف نامگذاری کرده است. ظاهرا به این دلیل که موضوعی که در آن فصل مورد بحث قرار داد تداعی کننده آن فیلم بود.
این منتقد در ادامه بیان کرد: این کتاب بیشتر تفسیر آثار کیارستمی است و در آن نظرات و تفسیرهای مخالفان و موافقان کیارستمی که درباره فیلمهایش اظهار نظر کردند گردآوری شده است. نکته دیگر این کتاب توجه نویسنده به ما و به در جهان بودهگی ایرانیهاست؛ به نظر من البرتو درک خوبی از فرهنگ ایرانی دارد و این خیلی در تفسیر فیلمهایی که دربارهشان نوشته به او کمک کرده است. نمونه بارزش توجه به شعر فارسی است. برایم جالب بود که یک نویسنده فرانسوی تا این اندازه از شعر فارسی اطلاعات دارد. شعر فارسی مهمترین و ریشه دارترین هنر ایرانی است. کیارستمی بسیار علاقمند به شعر بود و حتی چند مجموعه شعر نیز جمعآوری کرده است. شما در جای جای فیلمهای کیارستمی این ارتباطی را که او و دنیای ذهنیاش با شعر فارسی داشت میبینید.
زهرا میرآخورلی
یکی از بهترین کتابها درباره عباس کیارستمی، کتاب آلبرت النا است
حمید نامجو یاداشتی که درباره کتاب «سینمای عباس کیارستمی» نوشته است راخواند: درباره عباس کیارستمی و سینمای او کتابهای فراوانی در ایران منتشر شده است و هر یک به جنبههای سینمای او پرداختند. کیارستمی به واسطه نوع نگاهاش به زندگی، جهان و فرارویهای خلاقانهاش در بیان سینمایی البته به دلایل جوایز سینمایی متعددی که کسب کرده است شهرت جهانی داشت و مورد توجه هنرمندان، ناقدان، دستاندرکاران سینما و استادان فلسفه هنر قرار گرفت. برخی از این کتابها توسط اساتید سینما و سینماگران ایرانی مانند روبرت صافاریان، زاوان قوکاسیان، ایرج کریمی، عباس بهارلو و دیگران نوشته و منتشر شدهاند.
این منتقد همچنین بیان کرد: کتابهایی مانند کتاب «عباس کیارستمی و درسهایی از سینما» از ژان کلود کریر، «عباس کیارستمی» از جاناتان رزنبام، «سرکلاس با کیارستمی» از پال کرونین، «واقعیت نمایی و بداهت؛ تاویلهای ژان کلود نانسی از سینمای عباس کیارستمی» و بالاخره «عباس کیارستمی فیلم و فلسفه» اثر متیو ابوت از مشهورترین این کتابها است. بدیهی است که کتابهای بیشتر از این درباره کیارستمی نوشته شده است که احتمالا هنوز به فارسی ترجمه نشده است. یکی از بهترین کتابها درباره عباس کیارستمی همین کتاب آلبرت النا است.
حمید نامجو
او در ادامه افزود: آنطور که از متن کتاب بر میآید نویسنده برای تدوین این کتاب بسیار تلاش کرده است. این کتاب هفت فصل دارد و یک مقدمه، فصل اول به زندگی کیارستمی و فیلمهای قبل از انقلاب او اختصاص دارد و تجربههایی که قبل از روی آوردن به سینما داشته از جمله تحصیل در رشته نقاشی، کار گرافیکی کردن، ساختن فیلمهای تبلیغاتی و آنونس فیلم اشاره دارد و اینها نشان میدهد که قبل از اینکه کیارستمی وارد کانون پرورش فکری شود با سینما آشنایی داشت. اولین تجربه او در ساخت فیلم در کانون پرورش فکری نوجوانان است. اولین فیلمهایی که او ساخته مانند فیلمهای نان و کوچه، زنگ تفریح، تجربه، مسافر، لباسی برای عروسی و بالاخره اولین فیلم سینمایی بلند او گزارش است که نویسنده فیلم نان و کوچه و گزارش را مورد واکاوی قرار داده است.
این منتقد درباره فصل دوم این کتاب اظهار کرد: فصل دوم با عنوان مدرسه ای که میرفتیم، نام یکی از فیلمهای مهرجویی است، در این فصل به بررسی شرایط انقلاب و نظرگاههای متناقض دولتمردان درباره سرنوشت سینما و بالاخره تلاقی نظرات متفاوت گروهی از سینماگران قبل از انقلاب که با سینمای تجاری همراه نبودند و گروهی از سینما دوستان بعد از انقلاب آغاز شده و سعی میکند تصویری از فضای اجتماعی آن سالها ترسیم کند؛ سپس به برخی از فیلمهای کیارستمی در آن سالها میپردازد. فیلم قضیه شکل اول شکل دوم که در ماههای قبل از انقلاب ساخت آن را شروع کرد با وقوع انقلاب با یک ساختار جدیدی متولد میشود.
حمید نامجو در ادامه گفت: حضور چهرههای سیاسی معروف و اظهارنظرهای متفاوت آنها و نگاه آنها به آموزش و پرورش این فیلم را به یکی از ماندنیترین آثار کیارستمی در تاریخ سینما تبدیل کرده است. گرد هم آمدن مجموعهای از شخصیتهای سیاسی از آقای خلخالی تا نورالدین کیانوری، از مذهبیها و لیبرالها گرفته تا رهبر پرسابقهترین تشکیلات چپ، این فیلم را به یک پدیده تبدیل کرده است. در سالهای بعد از انقلاب فعالیت سینمایی کیارستمی در کانون پرورش فکری نوجوانان ادامه یافت. در ادامه فصل دوم به فیلمهای همسرایان و فیلم همشهری چرداخته است که به ضمع نویسنده فیلم همسرایان اشاره به یک ناشنوای نسل قبل فریادها و مطالبات نسل جدید اشاره دارد و همشهری نیز آیینه تمام نمای جامعه ایران در آن سالهاست. دوربینی که خاموش کناری ایستاده و به بهانهها و دروغهای عجیب و همشهریان برای عبور از محدوده طرح ترافیک را ضبط میکند.
دیدگاههای متفاوت و متعارض این کتاب خواننده را شگفت زده میکند
وی درباره اثر دیگر کیارستمی که در فصل دوم به آن اشاره شده است مطرح کرد: در سال ۱۳۶۵ دومین فیلم بلند کیارستمی به نام خانه دوست کجاست ساخته شد. این اثر که نامش را از یکی از اشعار معروف سهراب سپهری وام گرفته فیلم متفاوتی است، چه از لحاظ فراروی او برای دستیابی به فرمهای بیانی جدید و چه از نظر ایدهها و مضمونهایی که نه در سینمای ایران و نه در کارهای قبلی کیارستمی دیده نشدند. این فیلم بین دو فیلم اولیها و مشق شب ساخته شده و از نظر پرداختن به تجربیات کودکانه و نگاه آنان به زندگی و فشارهای ناروایی که تحت عنوان آموزش و تربیت به کودکان تحمیل میشود فضای مشابهی دارد.
این منتقد همچنین درباره فصل سوم کتاب که به فیلم کلوزآپ پرداخته شده است گفت: ماجرای درباره عشق به سینما که البته با فریبکاری و جعل هویت شخصی به نام حسین سبزیان آغاز میشود؛ این فیلم با همکاری یک جاعل، خانواده فریب خورده، محسن مخملباف سینماگر و همچنین یک قاضی دادگاه ساخته شده که هر کدام از این آدمها به نوعی عاشق سینما هستند. نویسنده اشاره کرده است که این فیلم در ایران خیلی مورد استقبال قرار نگرفت اما در خارج از ایران بسیار ستوده شد. دیدگاههای متفاوت و متعارضی درباره این فیلم که در این کتاب نقل شده خواننده را شگفت زده میکند.
او همچنین گفت: فیلم سوم مورد اشاره نویسنده، فیلم زیر درختان زیتون است که ایده آن در هنگام ساختن فیلم زندگی و دیگر هیچ شکل گرفته است. این اثر فیلمی است درباره زندگی. ماجرای این فیلم درباره سالهای بعد از زلزله رودبار است. این فیلم از آخرین فیلمهای سه گانه کیارستمی است که در شمال ایران و بر اساس مقتضیات و فضای زندگی آن بخش از کشور ساخته شده است.
در ادامه نشست حمید نامجو درباره فیلم طعم گیلاس کیارستمی بیان کرد: عنوان فصل بعدی این کتاب برای زندگی است که نویسنده با اشاره به موفقیتهای هنری کیارستمی در فاصله ۷۲ تا ۷۵ و کارهای متفاوت او در این سالها مقدمه خود را آغاز کرده است؛ اما در ادامه این فصل نسبتا طولانی تحلیل دقیقی از فیلم طعم گیلاس، مهمترین اثر کیارستمیاست میکند. این فیلم هم درباره ارزش زندگی است، اما کیارستمی از زاویه دیگری به موضوع ورود کرده و آن را مورد واکاوی قرار داده است. مردی که به انتهای خط رسیده، قصد خودکشی دارد و به دنبال شخصی میگردد که بعد از مرگش او را دفن کند. این فیلم از نظر نویسنده از یک تجربه شخصی بیرون آمده است. رنگها و فضاهای فیلم و مسیرهایی که شخصیت اول فیلم طی میکند و سایر آدمهایی که با آن وارد گفتوگو میشود هرکدام یک قطعه از پازل بزرگ هستند تا تصویری کلی از در جهان بودهگی فیلمساز را نشان دهند.
فیلمسازی که مدام در حال تجربه کردن است
او درباره فصل پنجم که به فیلم باد ما را خواهد برد اختصاص دارد اظهار کرد: فیلم متفاوت و البته پر از ابهام وعدم وضوح. یکی از موردهای عجیب و غریب این فیلم تاکید کارگردان بر نشان ندادن شخصیتهای یک گروه فیلمبرداری است که برای ضبط صحنههای تازه به کردستان سفر کردهاند. کیارستمی که همواره در دورههای مختلف فیلم سازی سعی کرده که به امکانات بیانی متفاوت در سینما دست بیابد اینبار با حذف تصویر تجربه جدیدی را آغاز میکند. این فیلم در عین حال یک سفر درونی برای شخص بهزاد، یعنی کارگردان آن فیلم ساخته نشده نیز هست. بهزاد و یک پسر بچه تنها شخصیتهایی هستند که شما در این فیلم میبینید. تجربههای او در این سفر دریچه تازه از زندگی در برابرش میگشاید و انگار با پرسوناژ جدید و نگاه جدیدی به تهران باز میگردد.
وی در ادامه افزود: فصل ششم در واقع آخرین فصل کتاب است چرا که فصل بعدی فقط فهرستی از مشخصات فیلمهای کیارستمی است. این فصل با عنوان اختتامیه روشنایی صمیمی، به فیلمهایی اختصاص یافته که در فاصله سال ۷۹ تا ۸۴ ساخته شدهاند، از جمله فیلم ده و فیلم ده روی ده. کیارستمی در این دو فیلم به مسائلی توجه میکند که در طول سالهای فیلمسازی او مغفول مانده است. مشکلات زنان در جامعهای مانند ایران است، مشکلاتی که او پیش از آن، از بیان آن احتراز میکرد.
نامجو درباره فضای فیلمهای کیارستمی گفت: البته کیارستمی در فیلمهایش هیچ وقت به طرح مستقیم مسائل اجتماعی که در کارهای دیگران مانند جعفر پناهی میبینیم نمیپردازد؛ به خصوص در حد طرح مواردی که همراه با ارائه راه حلهای پیشنهادی باشد اکراه دارد. چرا که او هنرمند را صرفا تخریب انگارههای قدیمی و وادار کردن مخاطب به بازاندیشی در مورد آنها میپردازد و نه بیشتر. هنرمند راه حل ارائه نمیکند بلکه فقط طرح مسئله میکند. این دوره که با ساخت فیلم ای بی سی آفریقا آغاز میشود برای کیارستمی حاوی تجربههای جدیدی در به کارگیری دوربینهای دیجیتال است این ابزار شگفت انگیز در نظر او دنیای تازهای را در مقابل چشمانش میگشاید و امکانات متفاوتی را در اختیارش قرار میدهد.
این منتقد بیان کرد: نویسنده از این نظر به این ابزار جدید اشاره میکند که گویی کیارستمی خودش را با داشتن دوربین دیجیتال از بازی عوامل فیلم مانند تدوینگر و فیلمبردار بی نیاز میبیند و خودش به تنهایی است که فیلم را تولید میکند. کتاب سینمای کیارستمی کارهای این فیلمساز مشهور را از ابتدای کار فیلمسازیاش از سال ۴۸ تا سال ۸۴ بررسی میکند. سالهایی که به عبارتی بهترین آثارش را ساخته است. آثاری که هر کدام به نسبت دیگری به نوعی فرا رفتن از فرمهای شناخته شده بیان سینمایی به شمارمیرود. کیارستمی خودش با ساخت هر فیلم تازه از کیارستمی فیلم قبلی در میگذرد و نوعی نگاه خاصتر را میآزماید.
وی همچنین در ادامه بیان کرد: فیلمسازی که مدام در حال تجربه کردن و گذر کردن از فرمهایی است که اغلب خودش ماده آنها بوده است. این همان ویژگی و خواستگی هنر مدرن است. هنری که از تکرار و تقلید بیزار است و برای بیان دریافتهای خود دنبال فرمهای تازهتر است. از فحوای کتاب و اظهار نظر نویسنده میتوان دریافت که نویسنده تاریخ و فرهنگ ایران هنر و زیباییشناسی ایرانی و دغدغههای انسان ایرانی را میشناسد و نه تنها با فضای روشنفکری ایران بلکه با نحوه نگاه و تعامل مردم کوچه و بازار ایران آشنایی دارد و همین دلیل این کتاب نوعی نگاه از بیرون به درون است منظر و موقعیتی که هیچ منتقد ایرانی نمیتواند به آن دست یابد شاید این مهمترین برتری کتاب نسبت به کتابهای دیگری است.
حمید نامجو در پایان گفت: از متن کتاب میتوان دریافت که مترجمان کمال وفاداری را به متن داشتند با وجود وفاداری تام به متن اصلی ساختار جملات به نحوی یک دست و بی نقص است که خواننده اغلب از یاد میبرد که در حال خواندن یک اثر ترجمه شده است.
منوچهر اکبرلو
سینمای کیارستمی قصه گو است
در ادامه این نشست منوچهر اکبرلو ضمن بیان این که به سینمای کیارستمی علاقه ندارد اظهار کرد: عدم علاقه من به سینمای کیارستمی باعث نمیشود که فیلمها و آثار او را تحسین نکرده و دربارهاش صحبت نکنم. من حتی در دانشگاه نشریه تخصصی درباره کیارستمی در آوردم. سینمایی که من دوست دارم سینمای قصهگو است. فکر میکنم اساسا سینما یک ابزار دوران مدرنیته است برای پر کردن اوقات فراغت، مخصوصا طبقات میانی جامعه شهری.
این کارگردان درباره اهمیت کیارستمی بیان کرد: در جوانی سینما اروپا، آمریکا و هالیوود برای ما عالی بود و برعکس زمانی که سنمان کمی بالاتر رفت به اینجا رسیدیم که ذات سینما قصهگو است و برای قصهگویی به وجود آمده، چیزی که در بسیاری از آثار سینمای اروپا از جمله زنده یاد کیارستمی نمیتوان دید. درباره اهمیت کیارستمی بودن باید گفت بیشتر این کتابها درباره او را خارجیها نوشتند، این اهمیت کیارستمی را نشان میدهد چون خارجیها در نقد بدون تعارفتر از ما هستند و این نشان میدهد که سینما برای آنها مهم است. حتی آمریکاییها که سینمایشان قصهگو است به جز چندتا کارگردان، درباره کیارستمی کتاب نوشتند. این اهمیت کیارستمی بودن را میرساند و به نظر من این کتاب هم یکی از کتابهایی است که در حد خودش حق مطلب را نسبت کیارستمی ادا کرد.
سینمای کیارستمی سینمایی تک است
اکبرلو در ادامه افزود: تعداد زیاد و شگفتانگیز منابع کتاب گویای این است که نویسنده برای کتاب وقتی بسیاری گذاشته است. این منابع را که نگاه میکنیم متوجه میشویم که چقدر درباره کیارستمی کار شده است. سینمای کیارستمی سینمایی تکی است. برای همین است که کلاسهای آموزشی او برای کسی مناسب نیست؛ من در دو دوره از کلاسهای او شرکت کردم و تدوینگر مجموعه درسهایش بودم، کیارستمی فقط میتواند به شما آموزش دهد انسانهایی هستند که به گونهای دیگر زندگی میکنند، به شکل دیگری فکر کرده و به سینما جور دیگری نگاه میکنند. بسیاری از دانشجویان جوان سعی کردند که به سبک کیارستمی فیلم بسازند ولی هیچکدام نتوانستند؛
این نمایشنامهنویس بیان کرد: امثال کیارستمی افراد تکی هستند که دنیا و سینمای شخصی خودشان را دارند، اما بزرگترین آموزشی که آشنایی با آنها به فرد میدهد این است که چقدر آدمها به دنیا، مرگ، کودکی، ازدواج، عشق، شهوت و دغدغههای همیشگی انسان متفاوت نگاه میکنند و یک فیلمساز شرقی چگونه میتواند به دنیا نگاه کند؛ این چیزی است که جذاب و آموختنی است. نه اینکه کسی سعی کند همانند او کار کند؛ به همین دلیل اگر شما همه دورههای کلاسهای او را بگذارنید نمیتوانید به گونهای که او میگوید فیلم بسازید.ر در واقع همه هدف او این است که بگوید سینمای خودتان را پیدا کنید.
الگویی برای نوشتن زندگینامه
اکبرلو در ادامه اظها کرد: این کتاب نثر بسیار خوبی دارد. با اینکه به زبان رسمی نوشته شده زبانش به گونهای است که قصد ندارد با کلمات بازی کند و مطالب را شاعرانه بیان کند. در ادبیات داستانی است که باید تشبیه و آرایههای ادبی داشته باشیم و زیبا به نظر بیاید. این کتاب به زبان بسیار ساده مطالب بسیار پیچیده و هزار لایه سینمایی و فیلمهای کیارستمی را مطرح میکند. به نظر من ترجمه حق مطلب را ادا کرده است.
او در ادامه افزود: ویژگی بارز این کتاب این است که الگوی بسیار خوبی برای زندگینامه نوشتن است. معمولا زندگینامهنویسیها ایراداتی دارد که از جمله آن میتوان به این مورد اشاره کرد که به آثار مختلف نویسنده، ویژگیهای تکنیکی، ارزش و جایگاه هنری نویسنده توجه میکنند اما نمیگویند که چه اتفاقی رخ داد که این فیلمساز، نقاش یا شاعر این فیلم را ساخته و این شعر را سروده است؛ اما این کتاب اینگونه نوشته است و زندگی و آثار کیارستمی را به تفصیل بررسی کرده است. یعنی شما میتوانید دریابید که چه چیزی باعث ساخت آثارش شد، چه چیزهایی در فیلمهای او وجود دارد و از چه چیزهایی تاثیر پذیرفته است.
این پژوهشگر اظهار کرد: در این کتاب تاثیراتی که از لحاظ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، افزایش و کاهش سانسور، آزادی نسبی و سلب آزادی نسبی و تاثیراتی که دیده شدن آثار کیارستمی جشنوارههای مختلف بر او گذاشت را به صورت همزمان بررسی میکند؛ در حالی که سایر مولفان و زندگینامهنویسان، آثار و زندگی فرد را در خلا بررسی میکنند.
اکبرلو درباره مشکل این کتاب گفت: ایرادی که میتوانم به این کتاب بگیرم این است که تمام تاریخ فیلمها به شمسی است حتی فیلمهای خارجی. وقتی ما میگوییم که کیارستمی جایزه کن را در سال ۸۵ برد مخاطب عام به راحتی متوجه میشود اما چون فرض بر این است که کتاب برای کسانی است که اهل سینما و فیلم بین هستند و فیلمهای او را نیز به طور پراکنده دیدهاند از اسامی فیلمها چیزهای شنیدهاند یا اگر اسمی از کن میآید، افراد، روند و برندگان آن را میشناسند، سینما بینها و فیلم خارجی بینها عادت کردهاند که فیلمهای خارجی را با سال لاتین آن ببیند.
میراخورلو درباره این اظهار نظر اکبرلو اظهار کرد: من همیشه با تاریخهای میلادی این مشکل را داشتم. یعنی وقتی کتابی را میخواندم یا فیلمی را میدیدم در ذهن خود تاریخ میلادی را به شمسی تبدیل میکردم، برای همین خواستم کار را آسان کنم. با دید فیلمساز و سینما دوستان به این موضوع نگاه نکردم.
آشنای قاسمی نیز در پاسخ به این حرف اکبرلو گفت: روی این موضوع بحثهای بسیاری شد. به نظر من اگر بخواهیم تاریخ جنگ جهانی اول یا دوم را بنویسیم این تاریخها مهم است ولی در اینجا فرد دائما باید جمع و تفریق کند، در حالی که میتواند به سرعت تبدیل سال میلادی به سال شمسی را با جستوجو در اینترنت پیدا کند؛ همچنین ما در پاورقیها سعی کردیم نکتههایی برای خواننده باقی نگذاریم و برخی مطالب را در آنجا توضیح دهیم.
این کتاب برای مخاطب دانشگاهی نیست
اکبرلو در بیان کرد: من با برخی از این پاورقیها نیز مشکل دارم. باز تاکید میکنم که این یک کتاب برای مخاطب عمومی نیست بلکه برای مخاطب تخصصی است. حتی برای مخاطب دانشگاهی نیز نیست، بلکه برای کسانی است که علاقهمند به سینما و سینمای کیارستمی هستند؛ برای همین نثر روان را به عنوان ویژگی این اثر مطرح میکنم چون یک کتاب علمی الزاما نثر روان ندارد زیرا مخاطب تخصصی است و باید همه کلمات و اصطلاحات تخصصی نوشته شود.
او در ادامه افزود: بنابراین فرض را بر این میگذاریم که مخاطب سینمای کیارستمی را میشناسند، این کتاب هم کمک میکند که سواد بصری و سینماییاش بیشتر شود و دنیای کیارستمی برای آنها روشنتر شود برای این مخاطب نیاز به این است که اصطلاحات دقیقتر باشد و ارجاع به ویکی پدیا صحیح نیست چون مطالب عمومی است و جنبه علمی ندارد و هر کسی میتواند اطلاعات آن را تغییر دهد. در یک پاورقی ارجاعی به ویکیپدیا دادهاید که به نظر من تعریف این اصطلاح اشتباه است؛ در جایی به سینما حقیقت اشاره شده و در پاورقی آمده که زیرشاخه سینمای سیاسی است، من در هیچ کتاب معتبر این جمله را ندیدم نمیدانم این از کجا آمده در حالی که اگر بخواهم سینما حقیقت را به طور غیر علمی تعریف کنیم یعنی سینمایی است که شما حضور عوامل ساخت فیلم را حس نمیکنید. این نوع سینما از مردمنگاریها نشات گرفته است. به عنوان مثال فیلمبرداری از کوچ عشایر آنها زندگی خودشان را میکنند و فیلمساز فیلمهایش را میسازد.
فرامرز آشنای قاسمی ضمن خواندن پاورقی کتاب در تعریف سینما حقیقت گفت: این توصیفی که در پاورقی آمده همان تعریفی است که شما گفتید. در ذکر منبع پاورقی، ویکی پدیا را نام بردهایم برای اینکه راحتتر عمل کنیم در صورتی که ما برای نوشتن آنها به بسیاری از سایتها رجوع کردیم. ویکی پدیا نیز مرجع تقریبا علمی است.
اکبرلو درباره منابع کتاب گفت: برخی از این منابع که مولف از آنها استفاده کرده است فارسی هستند، به عنوان مثال نویسنده از کتاب غرب زدگی جلال آلاحمد یا قرآن نیز استفاده کرده است. کاش منابع را نیز ترجمه میکردید در این صورت جذابیتش بیشتر میشد. همچنین در قسمتی از متن اصلی کتاب درباره تاثیرات شعر فروغ در آثار کیارستمی صحبت شده است و قسمتی از شعر فروغ را آورده و درباره آن توضیح داده است. اگر اسم کتاب در منبع ترجمه شود میتوان نظرگاه آنها را در رابطه با آثار سایر ایرانیان که از آنها به عنوان منبع در این کتاب استفاده کرده است پیبرد زیرا مخاطب کمی بیحوصله است و از دیدن این همه منبع به زبان انگلیسی وحشت میکند اما اگر به زبان فارسی باشد و بداند از کجاست برایش جذابتر است.
زهرا میراخورلو در پاسخ به صحبتهای اکبرلو اظهار کرد: محدودیتهای فیزیکی بود که ما را مجبور کرد که این کار را انجام ندهیم.
اکبرلو در پایان گفت: در بخشهایی از این کتاب که در مورد انقلاب یا دوم خرداد صحبت شده است من متوجه شدم که لحن مترجم کمی تغییر میکند و نثر کتاب عوض میشود، اینکه قسمتهایی سانسور شود را متوجه میشوم و درک میکنم و این را به عنوان نقص نمیدانم اما در اینجا درباره نثر صحبت میکنم. گویی این قسمت برای این کتاب نیست. به هر حال ما ۲۰۰ صفحه از کتاب را خواندهایم و با نثر شما آشنا شدهایم.
میرآخورلو درباره ادعای این کارگردان پاسخ داد: شما بسیار روانشناسانه در این رابطه نگاه کردهاید و حرف شما در این باره صحیح است.
فرامرز آشنای قاسمی نیز در این باره گفت: ما در نشریات گل آقا این را یاد گرفتهایم که به گونهای روی خط قرمز راه برویم که خودمان رنگی نشویم.
در پایان این نشست ضمن این که چند نفر از مهمانان سوالات خود را پرسیدند، احمد عربانی کاریکاتوریست، نویسنده و کارگردان ایرانی که در این نشست حضور داشت خاطراتی از همکاری خود با کیارستمی بیان کرد.
نظر شما