«ماهنشین» بیش از هر چیز قصه شخصیتهاست، روایت درون آدمها، بازکاوی آنچه در دل و جان قهرمانها میگذرد.
در بخشی از داستان «دکل از جنگ برگشته» از این کتاب میخوانیم:
«تو اینجا چه کار میکنی؟
آنقدر از دیدنش جا خوردهام که نمیدانم تو را با استرس تلفظ کردهام یا اینجا را! وقتی توی دکل نگهبانی باشی و کارت این باشد که زل بزنی به آبیهای خلیج فارس و حرکت هر جنبدهای را به مرکز گزارش بدهی، بیشک با دیدن این صحنه آنقدر گیج میشوی که نمیدانی چه کنی. حالا هر قدر هم بگویی کسی باور نمی کند که وقتی زل بزنی به این آبی یکدست، دیگر متوجه چیزی نیستی و از دستت در می رود و از این دست اتفاقها میافتد. رک و پوستکندهاش این است که زنم از دکل آمده است بالا! حالا نمیدانم چهکار باید بکنم. اگر فرمانده بیاید برایم داستان می شود و باید یک هفته دیگر هم پاس بایستم و مرخصیام به قول بچههای یگان غرق میشود.
ـ نگرانت شدم خب! آخه تو شنا بلد نیستی.
ـ یه دقیقه همونجا وایسا بذار چشامو بمالم ببینم واقعاً تویی!
چشمانم را با انگشت شست و اشاره می مالم. باورش سخت است. یعنی تا حالا که سابقه نداشته همسر کسی بیاید محل پاسداریش و تازه از دکل بالا بیاید و بگوید دلش برایت تنگ شده است.»
مجموعه داستان «ماهنشین» نوشته مجتبی نیکسرشت در 96 صفحه به قیمت 8000 تومان در سال 1397 از سوی انتشارات نیستان منتشر شده است.
نظر شما