میرعابدینی در نشست «مشروطیت ایران و رمان فارسی» مطرح کرد:
کوهستانینژاد حفرههایی از تاریخ ادبیات معاصر را پر کرده است
حسن میرعابدینی، منتقد و پژوهشگر ادبی در نشست معرفی و بررسی مجموعه «مشروطیت ایران و رمان فارسی» گفت: جلدهای این مجموعه حاوی متنهای ارزشمندی هستند که به سبب گمشدن در لابهلای صفحات مطبوعات و نه، چنان که مؤلف میگوید، «غرض منتقدان ادبی» در بررسیهای مربوط به تاریخ رماننویسی ایران مغفول ماندهاند و حالا، با سعی کوهستانینژاد، به عرصه رماننویسی فارسی بازگشتهاند. وی، از این نظر حفرههایی از تاریخ ادبیات معاصر را پر کرده است.
خواستم به احیای آثار مشروطه بپردازم
مسعود کوهستانینژاد، نویسنده این اثر در ابتدای این جلسه در توضیح کتابش گفت: دوره پنج جلدی «مشروطیت ایرانی و رمان فارسی» که از سوی انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده است جزوی از یک مجموعه بزرگتر با عنوان «مجموعه ادبیات عصر مشروطیت» است که تاثیرپذیری ایرانیان از تحولات ادبی دنیای جدید و افزوده شدن ژانر داستاننویسی مدرن به ادبیات ایران را نشان میدهد، پیش از این 4 مجلد با عنوان «مشروطیت ایران و رمان خارجی» منتشر شده است و اکنون دوره 5 جلدی «مشروطیت ایران و رمانهای فارسی» منتشر شده است.
این پژوهشگر درباره دلایل نگارش این اثر گفت: من آثار موجود را بررسی کردم و متوجه شدم که معمولا ارجاعات که در ادبیات به این دوره 40 تا 50 ساله میدهند بسیار کم است و انگار این دوره فراموش شده است؛ به همین دلیل این کار انجام شد و به زودی ادامه آن نیز راهی بازار خواهد شد.
وی ادامه داد: در این مجموعه نخواستهام که از نگاه ادبی وارد شوم؛ چراکه تخصص من نیست؛ بلکه تلاش کرده ام تا با این آثار را احیا کنم و از این به بعد وظیفه متخصصان است که به سراغ این اثر بروند و روی این آثار حرف بزنند.
کوهستانینژاد با اشاره به ویژگیهای یک نویسنده و هنرمند اظهار کرد: هنر آینه لطیفترین و پاکترین اندیشههای موجود در یک جامعه است. یک هنرمند زودتر از هرکسی تحولات را متوجه میشود و تلاش میکند که این تحولات را در آثارش بازگو کند. یعنی حساسترین موجود اجتماع اوست و حتی زودتر از یک سیاستمدار متوجه اتفاقاتی که در حال رخ دادن است میشود.
وی افزود: از این رو من آمدم و از این فرصت استفاده کردم تا ببینم هنر مشروطیت یعنی چه؟ انسان مشروطهخواه چیست و چه چیزی را دنبال میکند. من روی این موضوع کار کردهام که انسان مشروطهخواه ویژگیهای خاص خودش را دارد. او کسی است که تازه در حال یافتن خود است و به عبارتی دارد به خودش میآید. این حس را شما در رمانهای فارسی این مجموعه میبینید.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به تغییر نگاه هنرمندان در دوره مشروطه گفت:با مطالعه این آثار متوجه میشوید که به تدریج نگاهها در حال تغییر است، که آن انسان مشروطهخواه که به دنبال تغییر و نوگرایی بوده است کمکم عوض میشود. ما میبینیم که کم کم «سفیدپوشان» نوشته میشود؛ آن سرخوردگی حاصل از مشروطه در آثار کاملا نهاده میشود و جای آن یک گرایش باستانگرایی را در آثار میبینید. این نوع از گفتار بیانگر و بازگوکننده آن تفکری است که از انقلاب مشروطه داشتیم و این افراد با همینها مبارزه میکردند.
وی ادامه داد: در انتها آن تفکر باستانگرایی و آن نگرشی که به نوعی به دولت ارتباط دارد،کم کم رایج و کاملا غالب میشود. البته این به آن معنی نیست که گرایش قبلی از بین رفته است؛ چراکه هیچ وقت هیچ اندیشهای از بین نمیرود. بنابراین آن اندیشه غالب میشود؛ همان اندیشهای که «شهبانو» را مینویسد.
کوهستانینژاد در بخش پایانی صحبتهایش گفت: این بخش دوم دقیقا در حوزه تاریخ قرار میگیرد و من اینجا کار کردهام و اگر شما مقدمه را مطالعه کنید متوجه می شوید که این اثر با تکیه بر این موضوع استوار است؛ ولی میتواند دستمایهای باشد برای کسانی که ادبیات کار کردهاند. در کل این اثر یک تحقیق علمی است و از آنجایی که چهار سال پیش تمام شده است؛ امروز باید مطالبی به آن اضافه شود.
از دیدن رمان «نیرنگ سیاه» شگفتزده شدم
بهناز علیپورگسکری، دیگر سخنران این نشست نیز در توضیح کتاب گفت: مجموعهای که ما با آن روبهرو هستیم، شامل یک مجموعه از ادبیات داستانی مشروطیت است که به دو بخش رمان ایرانی و رمان خارجی تقسیم میشود و نویسنده با درک ادبیات و تاریخ به گردآوری این مجموعه و زیرمجموعههایش دست زده است.
وی با اشاره به مطالعاتش روی این حوزه ادامه داد: ما ذیل طرحی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی به بررسی و معرفی آثار داستانی و نمایشی از پیش از مشروطه تا 1320 پرداختیم و میدانم که پیدا کردن آثار ادبی و نمایشی این دوره به چه میزان کار سخت و دشواری است. در این پروژه تیمی از پژوهشگران بودند که آثار را جستوجو کردند تا ما بتوانیم آنها را بررسی بکنیم.
این پژوهشگر افزود: در اینجا باید بگویم که ما خیلی از آثاری را که در آن دوره بودند، پیدا نکردیم؛ به همین دلیل به نظر من انتشار این مجموعه از سوی کوهستانینژاد اتفاق بسیار خوبی بود و میتوانم بگویم که منی که چندین سال در این حوزه کار کرده بودم حداقل دو اثر از این مجموعه را تا به حال ندیده بودم. برای مثال رمان «نیرنگ سیاه»، اثر محمدتقی بهار خیلی غافلگیرکننده بود؛ چراکه ما فکر میکردیم که بهار در حوزه تصحیح شعر، پژوهشهای ادبی و سرودن شعر فعالیت داشته است و وقتی دیدم که او یک رمان اجتماعی – سیاسی هم دارد، برایم بسیار جالب بود.
این منتقد ادبی با اشاره به ویژگیهای این اثر اظهار کرد: وقتی کسی پژوهش میکند و چنین آثار ارزشمندی را که نایاب است و به فراموشی سپرده شده را پیدا میکند، بسیار ارزشمند است و کار بزرگی انجام شده است. دوره تاریخی مورد نظر پژوهشگر در این مجموعه بین سالهای 1261 تا 1306 است. منابع پژوهشی که وی در مقدمه اعلام کرده، جراید و مجلات فارسی زبان منتشر شده در این دوره زمانی است و هدف از این فعالیت نشان دادن آثار یک دوره فرهنگی – تاریخی است که از دوره ناصری شروع میشود و به دوره رضاخان میرسد.
علیپور با اشاره به برخی ایرادات این مجموعه اظهار کرد: بدون شک هیچ کاری بدون ایراد نمیشود و ما برای ارتقاء کار یکدیگر باید به نقد آثار هم بپردازیم. وقتی ما از ادبیات مشروطه صحبت میکنیم، شعر بخش مهمی است و بهتر است که بگویم اصلا با آوردن ادبیات مشروطه ذهن ما به سمت شعر میرود و به همین دلیل فکر میکنم که وقتی ما قصد انتشار مجموعهای با عنوان «مجموعه ادبیات عصر مشروطیت» داریم، شعر باید در ابتدا قرار گیرد اما این اتفاق رخ نداده است و گویا قرار است که در ادامه به آن پرداخته شود.
وی ادامه داد: نکته دیگر، ماهیت یک کار پژوهشی است و به اعتقاد من وقتی ما یک کار پژوهشی را آغاز میکنیم باید منابع را ذکر کنیم که در این اثر چنین اتفاقی رخ نداده است. موضوع بعدی انتخاب کارهاست؛ چراکه برای مثال در همین مجموعه 4 جلدی رمان خارجی، 10 اثر آمده است در حالی که آثار این دوره بیشتر است و سوال من این است که ملاک انتخاب این 10 اثر از میان آن آثار چیست. البته در جایی از کتاب آمده که این آثار بهترین هستند که باز من سوال میکنم که ملاک انتخاب بهترینها چه بوده است.
این نویسنده در توضیح دلایل اهمیت ترجمه در این اثر گفت: در آن زمان ترجمه پل ارتباطی بین ادبیات مغرب زمین و ادبیات ایران بوده است؛ چیزی که به هیچ عنوان قابل انکار نیست و باید بگویم که ترجمه در این دوره، علاوه بر آگاهی بخشی باعث هموار شدن نثر ما و محیا شدن فضای داستانی ما نیز شده است.
وی ادامه داد: با شروع ترجمه، ادبیات داستانی ما به زبانی دست یافت که همان زبان روایی است و اگر ادبیات ما این زبان را به دست نمیآورد نمیتوانست داستان و رمان بنویسد؛ چراکه پیش از آنکه رمان و ژانر بیاید ما به زبان آن احتیاج داشتیم تا ژانر جدید را برای ما معنی کند. برای اثبات این موضوع وقتی ما به سراغ نخستین کتابهای ترجمه شده میرویم، متوجه میشویم که نثر آثار داستانی در این دوره با نثر یک کتاب آموزشی تفاوتی نمیکند و هنوز مترجمان این را درک نکردهاند که نثر روایی با یک نثر آموزشی فرق میکند.
علیپور به نقش مجلات در گسترش ترجمه پرداخت و گفت: ظهور مجلههای ادبی به روایی کار ترجمه خیلی کمک کرد و در کنار آن گسترش چاپخانهها در گسترش ترجمهها بسیار تاثیرگذار بود. در این دوره مجلهها به شکل پاورقی به انتشار رمانهای خارجی میپردازند و همین موضوع باعث شد که تحرکی در حوزه ادبیات تالیفی نیز شکل بگیرد.
این داستاننویس با اشاره به اهداف و شیوههای ترجمه گفت: نکته دیگری که ما باید به آن توجه کنیم این است که اصلا ترجمهها در این دوره با چه هدفی انجام شده است. بخشی از ترجمهها به دستور شاه انجام میشد و شاه به دارالترجمه همایونی دستور میداد که برخی آثار را ترجمه کنند. البته باید به این نکته توجه کنیم که کارهایی که به دستور شاه ترجمه میشد الزاما وارد بازار نمیشد و خیلی از این آثار در کتابخانه دربار میماند.
وی افزود: برخی دیگر از ترجمهها را مخالفان سیاسی انجام میدادند که بخش قابل توجهی از آنها در خارج از کشور بودهاند که آزادی بیشتری برای ترجمه دارند؛ چراکه در آن دوره علاوه بر مشکل کندی چاپخانهها مشکل سانسور نیز وجود داشت. در پایان، گروه سوم نیز کسانی بودند که از روی ذوق شروع به ترجمه کردند.
علیپور در توضیح معیارهای انتخاب آثار ترجمه گفت: در ابتدا معیارها اساسی بود و هدف این نبود که کتاب ترجمه شود تا مردم سرگرم شوند. یعنی این افراد ترجمه میکردند تا به به تعلیم و تربیت بپردازند و مردم را با فرهنگ غرب آشنا کنند تا عقب افتادگیهای کشور جبران شود. یکی دیگر از دستاوردهای ترجمه در این دوره واژهسازی است؛ چراکه نهضت ترجمه شرایط را برای واژهسازی فراهم کرده بود.
کوهستانینژاد بعد از صحبتهای بهناز علیپورگسکری گفت که به دلیل اینکه برخی دوستان مطالب را بدون ذکر منبع از کتاب میآورند، منبع نیاوردهام اما هرکس بخواهد میتواند منابع را از انتشارات بگیرد. همچنین نکته مطرح شده درباره انتخاب و گزینش اثر درست است و اگر قرار شد که کتاب تجدیدچاپ شود این نکات را لحاظ میکنم.
کوهستانینژاد حفرههایی از تاریخ ادبیات معاصر را پر کرده است
حسن میرعابدینی، آخرین سخنران این نشست هم در ابتدای صحبتهای خود گفت: این کتاب یک اثر ارزشمند است که برای آن زحمات بسیار زیادی کشیده شده است. این مجموعه میتواند به رماننویسان ما بسیار کمک کند و به همین دلیل از کوهستانینژاد بابت این مجموعه تشکر میکنم؛ چراکه این آثار را از زیر غباری از زمان بیرون کشیده است.
وی ادامه داد: در این مجموعه پنج جلدی، گزیدهای از رمانهای تعریف شده در فضای فرهنگی مشروطه گردآوری شده است. ارزش کار؛ یک، در نقل آثاری است که در لابهلای صفحات نشریات زمانهای به تاریخ پیوسته از یاد رفتهاند. دو، مولف با نقل فرازهایی از بررسیهای ادبی نوشته شده در مطبوعات آن سالها بر ارزش ادبی کار خود میافزاید.
این منتقد ادبی با اشاره به بخشهایی از این مجموعه اظهار کرد: من موقعی که کتاب را خواندم به خودم گفتم حالا که چنین فضایی در اختیار کوهستانینژاد بوده است، پس چرا رمانهایی که به شکل کتاب چاپ شدهاند را در کتاب آورده است. چه خوب بود که مثل کار یحیی میرزا اسکندری، سروش و بهار کارهایی که گم بود و به شکل کتاب چاپ نشده بود را در کتاب میآورد اما توضیحاتی دادند و گویا نسخه کتابی این آثار با نسخه پاورقی آن متفاوت است.
وی ادامه داد: جلدهای اول تا چهارم حاوی متنهای ارزشمندی هستند که- به سبب گمشدن در لابهلای صفحات مطبوعات و نه، چنان که مؤلف میگوید، «غرض منتقدان ادبی»- در بررسیهای مربوط به تاریخ رماننویسی ایران مغفول ماندهاند. و حالا، با سعی کوهستانینژاد، به عرصه رماننویسی فارسی بازگشتهاند. وی، از این نظر حفرههایی از تاریخ ادبیات معاصر را پر کرده است. البته میشد به جای آثاری که جایشان در این کتاب نیست، نمونههای دیگری را – اگر مؤلف به آنها دسترسی مییافت- گذاشت، مانند: حقیقتالامر .
این پژوهشگر ادبی با اشاره به ذکر نشدن منابع گفت: در چنین مجموعهای، به جهت رعایت جنبه استنادی تحقیق، ذکر نام نشریاتی که رمانها از آنها نقل شدهاند، ضروری است. مؤلف گاه این امر را رعایت کرده و در موارد متعدد به ذکر یکی از روزنامهها اکتفا کرده است.
میرعابدینی با اشاره به داستاننویسی در این دوره گفت: پس از سال 1285 و پیروزی انقلاب مشروطه، رمانهای بیشتری نوشته شد و در آنها طرح مباحث اجتماعی به سرعت به مسائل سیاسی گسترش یافت. در رمانهای یحییمیرزا اسکندری، ابوالقاسم سروش و ملکالشعرا بهار با رویکرد سیاسیِ متفاوتی مواجه میشویم. این نویسندگان، بهخلاف رماننویسان پیشین، انتقاد اجتماعی خود را در عین تفاهم و همراهی با دولت برآمده از مشروطه، انجام میدهند. زیرا دولت وثوقالدوله میخواست نظم و نسقی به کشور بحرانزده و در آستانه فروپاشیِ کاملِ ایران بدهد.
وی افزود: اما در اغلب رمانهای دهه 1290-1300 مشکلات سیاسی- اجتماعی به صورت دیگری مطرح میشوند. مؤلف در انتقاد اجتماعیِ نگارندگان این رمانها انگیزه سیاسیِ مشخصی میبیند و میگوید، برخلاف ملکالشعرا بهار، تأکید کسانی همچون مشفق کاظمی نویسنده «تهران مخوف» و شیرازپور پرتو مؤلف «پهلوان زند»، برای تخریب وجهه سلطنت قاجار به نفع جناح سیاسیای بود که در پی برانداختن قاجاریه و سلطنت سردارسپه بود.
نویسنده کتاب «صد سال داستاننویسی ایران» با اشاره به رمان بهار گفت: کوهستانینژاد، بر اساس چنین تبیینی از وضع رمان ایرانی، عدم چاپ رمان «نیرنگ سیاه» به صورت کتاب و مطرح نشدن آن در تاریخهای ادبی دوره معاصر را ناشی از مخالفت ملک الشعرا با حکومت رضاشاه میبیند. در حالی که بهار، اگر میخواست، میتوانست طی سالهای 1298 تا 1306 متن خود را به صورت کتاب منتشر کند. شاید او نوع ادبیِ تازه رمان را چندان جدی نمیگرفت و از اینرو در پی چاپ اثر خود به صورت کتاب نبود.
وی ادامه داد: یا شاید چون، به قول افشار، «روزنامه مدت هفتاد و پنج سال یگانه وسیله مکتوب ارتباط علمی و فکریِ افراد جامعه ایرانی بود»، ملکالشعرا به چاپ رمانش در روزنامه اکتفا کرده بود، همانطور که مقالاتش سالها بعد به سعی محمد گلبن به صورت کتابی مدوّن درآمد.
میرعابدینی در پایان گفت: به عنوان محقق تاریخ داستاننویسی ایران، قدردانِ تلاش مسعود کوهستانینژاد هستم؛ زیرا وی موفق به گِردآوردن برخی از رمانهای دور از دسترس در کتاب پنج جلدی خود شده است.
نظر شما