در بیستو پنجمین نشست از درسگفتارهایی درباره سنایی مطرح شد:
سیرالعباد سفر روحانی روح سنایی است/همانندی سیر العباد و کمدی الهی دانته
حسن بلخاری در نشست درسگفتارهایی درباره سنایی، بیان کرد: سنایی در سیرالعباد داستان سیر نزولی و صعودی روح را توضیح میدهد و داستان انا لله و انا الیه راجعون داستان همین سفر است.
حسن بلخاری این نشست را با خلاصه ای از صحبتهای جلسه گذشته چنین آغاز کرد: در جلسه اول که شرح سیرالعباد سنایی بود مقدماتی را درباب تدوین و تصنیف سیرالعباد توسط سنایی مطرح کردیم. همچنین مساله تمثیل و نقشی که سنایی در ادخال مباحث عرفانی و حکمی به حوزه شعر فارسی دارد که بعد مسیر او را بزرگانی چون عطار و مولانا ادامه دادند.
متون پیش از سیرالعباد در سفرروح
بلخاری گفت: سیرالعباد از جمله متونی است که در باب اشتراکاتاش بامتون دیگر بحث های مهمی در تاریخ ادبیات ایران صورت گرفته. به عنوان مثال: برای نخستین بار شخصی به نام یوگنی ادواردویچ ایران شناس روسی در سال ۱۹۲۵ که حدود 30-20 سال بر نیکلسون مقدم است مقاله ای دارد که در آن همانندی «سیر العباد و کمدی الهی» را مطرح کرده و شاید ادواردویچ اولین کسی است که در تحقیقات خود به این مساله برخورد کرد.
وی افزود: لکن بنا را بر این بگذارید که در قرن بیستم مجموعه مطالعات و تحقیقات وارد حوزه تطبیقی می شود و در این قلمرو بنابر ذوق زدگی حاکم بر جریان تطبیق گرایی قرن بیستم کوچکترین شباهتی سبب ظهور برخی تئوری ها و فرضیهها می شود. علت این نکته این است که دانته یک نگاه اخلاقی مبتنی بر الهیات مسیحی دارد که شبیه به «سیاحت غرب» آقا نجفیقوچانی است. اگر ادواردویچ کمی با حکمت اسلامی آشنا بود متوجه می شد سیرالعباد سیر نزولی و سیر صعودی روح در مراتب ایجادی خودش است نه اخلاقی. البته سنایی در سیرالعباد در مزمت حقد و حسد صحبت می کند. در نگره عرفانی و این که نگاه عرفانی انسان را به آن قله میرساند نیز صحبت میکند. بعد از ادواردویچ به نیکلسون در ۱۹۴۰ می رسیم که مقاله ای با عنوان «سنایی پیشرو ایرانی دانته» دارد. عبدالمنعم جبرالرجال کتابی دارد بهنام «رحلة الروح بین ابن سینا و سنایی و دانته» که در سال 1977 نوشت. در بین محققان تطبیقی ادبیات ارتباط بین کمدی الهی دانته و سیرالعباد جدی است و ایجاب می کند که به عنوان بحث مبنایی هم به چند وچون آن بپردازیم و هم به نقد آن. در نگاه اول هرگونه شباهت ظاهری و صوری نمی تواند مبنای برخورد تطبیقی با این استنتاج که این برآن موثر باشد منجر شود. این از لحاظ علمی در حال حاضر پاسخگو نیست.
تأثیر افلاطون در کتاب دهم جمهور
مشهورترین متن درباب سفر روح در سطح جهان را میتوان بخش آخر کتاب «دهم جمهور» افلاطون دانست داستان جوانی که در یکی ازجنگ های یونانی فوت می کند. بعد ازپایان جنگ افرادی که اجساد را جمع می کنند، جسد او را هم پیدا می کنند ومی آورند برای سوزاندن، غسل، کفن و آماده شدن برای دفن که ناگهان جوان زنده می شود در این زنده شدن، جریان سفر روحانی خود را بازگو می کند. بحث مهمی در تاریخ ادبیات مطرح شد که آیا داستان افلاطون متاثر ازمتن زرتشتی «ارداویرافنامه» است؟ چون درداستان ارداویرافنامه هم سیر روحانی روح در جهان برزخ وجود دارد. این پرسش در باب تاثیر پذیری افلاطون رد می شود و علت آن این است که ارداویرافنامه در قرن 9 میلادی نوشته شده یعنی تمدن اسلامی در ورود به ایران دین زرتشت را جزو اهل کتاب دانست. کتاب افلاطون در قرن چهارم یا پنجم (ق.م) نوشته شده که با ارداویرافنامه فاصله ای حدود 1400 سال دارد پس امکان تاثیر محال است.
بلخاری درباره تأثیر پذیری افلاطون میگوید: ردپای این داستان را میتوان در کتاب «هادختنسک» دید. در بخش دوم اوستا، «یشتها» پیوستی وجود دارد بهنام هادخت نسک. زمان تقریبی نگارش یا تدوین این اثر 800(ق.م) است. این کتاب 400 سال بر کتاب جمهور افلاطون مقدم است. میتوان گفت هادخت نسک اولین سفر روح را مطرح میکند و سیرالعباد سنایی هم این سفر را بیان میکند.
وی در ادامه قسمتی از متن هادخت نسک را خواند و گفت: این متن اولین سفر روحانی مثل سیرالعباد در زندگی بشراست. قبل از هادختنسک متن «رویای خَنوع» یهودیان است، نگارش متون یهودی مقدم بر متون زرتشتی است ولی به فارسی ترجمه نشده و بعد از آن داستان اقلاطون و بعد از این داستان در تمدن اسلامی «رسالة الغفران» ابولعلای معری مقدم بر سیرالعباد سنایی هستند و امکان رجوع سنایی در سیرالعباد به رسالة الغفران وجود دارد.
متن دیگر کتیبه کرتیل است که در آن با عروج روحانی کرتیل آشنا میشویم.کرتیل از موبدان پرنفوذ اوایل دوره ساسانی است که به نظر میرسد در پستوی خودش هادختنسک را داشت چون اگر سفر روحانی نوشته شده در این کتیبه را با هادختنسک مقایسه کنید تقریبا یکی است. پیش از سنایی نمونه هایی از سفر روحانی وجود دارد و معراج پیغمبر(ص) هم یکی از آنها است.
این پژوهشگر افزود: روایت اخلاقی و دینی در معنای آئینی آن در اندیشه مسحیت و اسلام سه گانه است: برزخ، دوزخ و بهشت. در «اخوان الصفا» جهان از سه بخش: روح مجرد کامل، نفس در میانه روح و جهان ماده تشکیل شده که جهان ماده خود به دو بخش تقسیم میشود، این روایت یک روایت فلسفی است. مبنای سفر روحانی سنایی در سیر العباد این روایت است. سنایی در سیرالعباد میگوید: که دقیقا چگونه از مرحله کنه وارد عقل و از فضای عقل وارد عقل کلی شد و چگونگی ورودش به نفس و بعد افلاک 9گانه را شرح میدهد. روح سنایی یکی یکی این افلاک 9گانه را میپیماید و بعد از آن می رسد به قمر و فوق القمر که عقول مجردات است و بعد به جهان تحت القمر میرسد که خود مراتبی دارد مانند موالید، معادن، نباتات و جمادات.
بلخاری توضیح داد: در سیر العباد داستان سیر نزولی و صعودی روح را توضیح میدهد و داستان انا لله و انا الیه راجعون داستان همین سفر است، شما از هرجا که آغاز شدید به همان جان باز میگردید. هر سیر نزولی یک سیر صعودی نیز دارد. سنایی این مراحل را طی میکند و در بالا رفتن از صفت عقل مستعار شروع میکند که دقیقا ردپای ابن سینا و حی بن یقضان در آن وجود دارد. در جهان فلسفه مشاعی عقل همان نقشی را برای سنایی بازی میکند که جبرئیل برای پیامبر و ویژل برای دانته. روح سنایی در سیرالعباد از خاک به سوی آب میرود و از آب به سوی آتش و بعد به هوا میرود این سیر از تجسد به تجرد است.
بخاری در این قسمت چند بیتی از سیرالعباد خواند و درجمع بندی بحث گفت: سنایی سیر نزول روح را میگوید و بعد سیر صعود و در این سیر صعود و نزول کاملا حکمی فلسفی برخورد میکند. بعد از این که افلاک نه گانه را رد می کند به فلک خورشید میرسد وارد جهان بالا میشود که به نظر میرسد جهان وحدت است ولی جهان وحدت نیست.
نظر شما