نویسنده در مقدمه نیز با مرور ادبیات بومی و جهانی مطالعات کلاس درس تلاش کرده است تصویری معرف از مسایل و مضامین مطالعات کلاس درس ارائه دهد.
مهمترین مضامین اجتماعی فرهنگی در مطالعات مزبور عبارتند از: «اولویت یادگیری در بیرون کلاس، کلاسداری بداساتید، سکوت انفعالی دانشجویان درکلاس، ارجحیت کلاس مبتنی بر نمره تا یادگیری، غیبت فیزیکی و ذهنی از/ در کلاس، تاثیر مثبت جذابیت صوری استاد، اهمیت مثبت کیفیت علمی و شیوه تدریس استاد، نقش مثبت منش اخلاقی و شهروندی استاد، اهمیت بحث گفتگوی انتقادی در کلاس»
بخش اول این اثر به بازخوانی تجربههای تاریخی کلاس درس با نگاه تاریخ اجتماعی اختصاص داده شده است. در این بخش که در هشت فصل تنظیم شده است موضوعاتی همچون تجربه غرب مسیحی، تجربه شرق ایرانی، تجربه شرق اسلامی، «پیشا کلاس» و تجربه عصر قاجاریه، «شبه کلاس»، «نیمه کلاس» و تجربه عصر پهلوی و نهایتا «ضد کلاس» و تجربه دوران جمهوری اسلامی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
در بخش دوم نیز که عنوان آن «روایت تجربههای زیسته کلاس درس» است، با استفاده از روش کیفی و تکنیکهای مصاحبه، پرسشنامه خرد، تحلیل سند، تحلیل گفتگو و تحلیل خاطره و نیز تحلیل ثانویه پیمایشهای ملی دانشجویی انجام شده است. «کلاس درس در تجربه زیسته دانشجویان» و «کلاس درس در تجربه زیسته استادان» عناوین دو فصل این بخش از کتاب است.
دادههای کمی این پژوهش در 20 جدول آمده است. همچنین متن روایتهای تجربه زیسته دانشجویان (10 دانشجوی دختر و پسر لیسانس، فوق لیسانس و دکترا) و استادان (10 استاد زن ومرد از رشته های مختلف علوم انسانی، تجربی و فنی مهندسی) آزمودنی این پژوهش در بخش پیوست کتاب و در قالب 83 قاب ارائه شده است.
نتایج تحلیل محتوا نیز در این روایتها گنجانده شده است. نتایج نشستهای گفتگویی تخصصی برگزار شده در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (تابستان تا پاییز 1394) که به ارائه تجربه زیسته استادان (13 استاد از زن و مرد از رشته های مختلف) از کلاسهای دوران دانشجویی و استادیشان اختصاص یافته بود نیز در این روایتها بازتاب پیدا کرده است.
این پژوهش بخشی از برنامه پژوهشی کلانی بود که با این مساله که در «کلاس درس در ایران چه میگذرد؟» آغاز شد و به تبار شناسی کلاس درس اختصاص یافت. نویسنده کتاب «تبار شناسی کلاس درس در ایران» معتقد است این پژوهش از همان نقطه عزیمتش عزم خود را جزم کرد تا با قرار دادن یک نقطه ارشمیدسی برای خود مسیر منتظم و شسته رفتهای را بپیماید تا بتواند پاسخهایی منسجم، از حیث منطق علوم اجتماعی، و نیز پاسخهایی موجه و مدلل و مستند، از حیث منطق پژوهش فرهنگی تجربی، فراهم کند.
به گفته نجاتی حسینی، «نقطه ارشمیدسی را برای این پژوهش برگزیدیم تا نشان دهیم: پیشا کلاس درس در ایران عصرسنت و دوران مکتب خانههای منتهی به دارالفنون؛ شبه کلاس درس در ایران عصرگذار یعنی از دارالفنون تا مشروطه؛ نیمه کلاس درس در ایران عصر شبه مدرنیته یعنی دوره پس از تاسیس دانشگاه تهران؛ ضد کلاس درس در ایران عصر ضد مدرنیته یعنی پس از تاسیس دانشگاه آزاد، دانشگاه پیام نور، دانشگاه علمی کاربردی، موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی، آموزشگاههای سازمانی چه شئونات اجتماعی فرهنگی داشته است. با پرسشهای جامعهشناختی از کلاس درس شروع کردیم برای این که بتوانیم به ماهیت فرهنگی اجتماعی فضای کلاس درس رسوخ کنیم. لذا از نسبت استاد ـ شاگردی؛ وضع سواد دانشگاهی و ماهیت اخلاق حرفهای پرسیدیم.
بهره بردن از مطالعات کلاس درس منجر به ایدهها و دادههایی شد که نشان میدادند جنس علل و دلایل افت و خیز و فراز و فرود کلاس درس دانشگاهی به چند تعیینکننده یا دترمیانت مهم و موثر وابسته است: «یادگیری در بیرون کلاس، کلاسداری بد اساتید، سکوت انفعالی دانشجویان در کلاس، ارجحیت کلاس مبتنی برنمره تا یادگیری، غیبت فیزیکی و ذهنی از/ در کلاس، تاثیر مثبت جذابیت صوری استاد، اهمیت مثبت کیفیت علمی و شیوه تدریس استاد، نقش مثبت منش اخلاقی و شهروندی استاد، اهمیت بحث گفتگوی انتقادی در کلاس.»
به اعتقاد مولف این اثر، با توسعه دادن این ایدهها و دقتورزی تئوریک روی کلاس درس، مشخص شد کلاس درس بیشتر یک فضای پارادوکسیکال است، یعنی با دوراههها و تقابلهای دوتایی تعریف و ساخته میشود که سوژه کلاس درس ـ عمدتا دانشجو ـ در گیر آن میشود اما پای ابژه کلاس درس کتاب و درس را هم به میان میآورد؛ مانند حضور یا غیبت فیزیکی ذهنی دانشجو درکلاس یا از کلاس؛ تعامل یا تقابل استاد و دانشجو یا دانشجو با دانشجو و یا استاد با استاد؛ سکوت یا صدای استاد یا دانشجو، غوغا یا هیاهوی دانشجو با دانشجو؛ سنت سازی یا سنت ستیزی استاد - شاگردی یا مراد- مریدی و یا مرجع - مقلدی و ضد استادی یا ضد شاگردی.
علاوه بر بازخوانی مفصل تاریخی اجتماعی که از وضع کلاس درس در تمدنهای غربی و مسیحی و ایرانی اسلامی داشتیم؛ و نیز گذشته از کاوش مستند تاریخ اجتماعی کلاس درس در ایران معاصر ـ از قاجاریه تا پهلوی و دوران جمهوری اسلامی ایران ـ باید به نقطه ارشمیدسی پژوهش حاضر که فهم کیفی تجربه زیسته دانش جویان و استادان از کلاس درس دانشگاهی نیز اشاراتی داشته باشیم.
برای فهم تجربههای زیسته این کنشگران اصلی رویهها و تکنیکهای مطالعات اسنادی، مصاحبههای کیفی، نشستهای تخصصی و مصاحبههای جمعی را برگزیدیم و توانستیم به مدد اینها دادههای غنی دست اول در مورد دو نوع تجربه زیسته از فرم محتوای کلاس درس در جمهوری اسلامی ایران به دست دهیم: تجربه زیسته دانشجویان و تجربه دو زیسته استادان.
نجات حسینی میگوید: «تجربه زیسته دانشجویان از کلاس درس حول دو نوع تجربه سامان یافته است است: تجربه از کلاس و تجربه از استاد. تجربه آنان نسبت به کلاس درس توام است با: عدم رضایت از کلاس، شکل نگرفتن ایدههای نو درکلاس، نبودن همیاری فکری در کلاس، فقدان هشیاری لازم در سرکلاس، بیتوجهی به تکالیف کلاسی، فقدان بحث و گفتوگوی علمی با هم کلاسیها، غیبت فراوان از کلاس درس. تجربه آنان نسبت به استاد نیز همراه است با: عدم دِین به استاد، عدم احترام متقابل بین استاد و دانشجو، عدم رضایت از شیوه تدریس استاد، تلقی نکردن استاد بهعنوان الگوی علمی دانشجو، تلقی نکردن استاد بهعنوان الگوی اخلاقی دانشجو، راهنمایی نشدن از سوی استاد برای کار جمعی کلاسی، تنش و درگیری استاد و دانشجو.»
در نهایت عصاره پژوهش حاضر نشان میدهد: «آموزش عالی، علمورزی، کردار دانشگاهی در جمهوری اسلامی ایران با یک رخداد جامعهشناختی قابل تامل و تالم مواجه شده است که از بیخ و بن این نظامهای سهگانه را با چالش روبهرو کرده است. منظور درسزدایی از درس، کلاسزدایی از کلاس، دانشجوزدایی از دانشجو، استادزدایی از استاد و علمزدایی از علم است. به نظر ما لازم است که در پژوهشهای آتی از این دست و با عنایت به این پژوهش، این رخ دادهای نوظهور از حیث جامعهشناختی بازکاوی شوند.»
کتاب «تبارشناسی کلاس درس در ایران» توسط انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در 226 صفحه و به قیمت 13000 تومان منتشر و روانه بازار نشر شد.
نظر شما