سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - هستی احمدی: کتاب «تاریخ و امر قدسی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی» به یکی از بنیادیترین چالشهای تاریخنگاری انقلاب اسلامی میپردازد؛ نسبت میان روایت تاریخی و تفسیر قدسی. انقلاب اسلامی ایران بهعنوان رخدادی با خاستگاه و درونمایه دینی، از همان ابتدا زمینهساز ورود مفاهیم الهیاتی و کلامی به تحلیلهای تاریخی شده است؛ جایی که وقایع و کنشهای انسانی گاه در چارچوب مشیت الهی معنا مییابند.
مینا آونج، مولف کتاب با تفکیک دو رویکرد تاریخی و کلامی، نشان میدهد که تاریخنگاری بر عقل، اسناد و احتمال استوار است، در حالی که رویکرد کلامی بر قطعیت، قدسیت و «معنای تاریخ» تأکید دارد. کتاب این پرسش را پیش میکشد که آیا میتوان این دو ساحت معرفتی متفاوت را در روایت انقلاب اسلامی به هم پیوند زد یا آمیختگی آنها به تضعیف دانش تاریخ میانجامد. این اثر با نگاهی انتقادی، پژوهشگران انقلاب اسلامی را به بازنگری در مبانی و روشهای تاریخنگاری این رویداد فرا میخواند.
شما در کتاب از «امر قدسی» به عنوان یکی از مولفههای اصلی تاریخنگاری انقلاب اسلامی یاد کردهاید. مرز میان تاریخنگاری علمی و روایت قدسی از نظر شما کجاست؟
در این کتاب از دو رویکرد تاریخی و کلامی در عرصه تاریخنگاری و به طور مشخص در تاریخنگاری انقلاب اسلامی سخن به میان آمده است. انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلابی با ماهیت و درونمایه دینی و مبتنی بر شعارهای اسلامی به ناگزیر با مقولههای الهیاتی و باورهای کلامی در ابعاد مختلف پیوند خورد. در متون تولید شده در حوزه تاریخنگاری انقلاب اسلامی نیز نمونههای فراوانی وجود دارد که نویسندگان در تحلیل حوادث و پدیدههای انسانی از ایدهها و آموزههای کلامی و الهیاتی بهره بردهاند و انسانها و کنشهای آنان را در جهت ارتباط با عالم بالا و ماوراءالطبیعه بررسی و تحلیل کردهاند.
بینش بسیاری از مورخانی که به ویژه در ذیل گفتمان تاریخنگاری مذهبی قلم میزنند، بینشی معنوی و الهیاتی است. در این کتاب به طور مشخص به امکان پیوند و درهمآمیختگی این دو رویکرد در عرصه تاریخنگاری پرداخته شده است. در رویکرد کلامی نگاه به هستی نگاهی قدسی است و اعمال و کنشهای انسانها جزئی از خواست و مشیت الهی است و وقایع در ارتباط با عالم بالا توصیف و تحلیل میشوند. اما در رویکرد تاریخی جهان همان است که میتوان آن را مشاهده کرد و با عقل سنجید. رویکرد تاریخی رویکردی عقلانی، واقعگرایانه و مبتنی بر اسناد و شواهد تاریخی است. این موضوع که در تاریخ به دنبال انسان طبیعی با کنشهای عقلانی باشیم و یا اینکه از انسانی با کنشهای فراطبیعی سخن بگوییم رویکرد ما را در گزارش و روایت تحولات تاریخی تعیین میکند.
باید در نظر داشت که این دو رویکرد به دو ساحت متفاوت اندیشهورزی تعلق دارند. علاوه بر آن جنس گزارههای کلامی و تاریخی از اساس با یکدیگر متفاوت است. گزارههای کلامی قطعی و حتمی تلقی میشود اما تاریخ از احتمالات سخن میگوید. در رویکرد کلامی وقایع تاریخی به خودی خود حائز اهمیت نیستند، بلکه این «معنای تاریخ» است که حائز اهمیت است. در عرصه معرفتشناختی تاریخی تداخل مرزها و در همتنیدگی این دو رویکرد، دانش تاریخ را از هدف و غایت اصلی خود دور میسازد و آنچه به دست میآید نه معرفتی تاریخی بلکه اندیشهای فراتاریخی و غیرتاریخی است.
به نظر شما میتوان هم به انقلاب اسلامی متعهد بود و هم تاریخنگاری انتقادی و پرسشگر داشت؟ این دو در عمل با یکدیگر تعارض پیدا نمیکنند؟
تاریخورز ملزم به پیروی از بنیانهای رویکرد تاریخی است. او قادر است تا حد زیادی قضاوتها و ارزشداوریهای کلامی خود را تعدیل کند و در چارچوب دانش تاریخ و باتوجه به الزامات آن، به گذشته نظر کند. تاثیرپذیری مورخ از ارزشهای کلامی از سطوح مختلفی برخوردار است. گاهی این باورها به صورت ناخودآگاه بر ذهن تاریخورز اثر میگذارد و در سطح گستردهتر مورخ آگاهانه از تاریخ به عنوان وسیلهای برای دفاع از باورهای خود استفاده میکند. کنار گذاشتن مطلق ارزشها امکانپذیر نیست، ولی در عین حال جمع میان باورمند بودن به یک موضوع و ارائه داوری منصفانه، مستند و اتخاذ رویکرد انتقادی الزاماً مبتنی بر بازی جمع و صفر نیست. این امکان برای مورخ وجود دارد که ضمن باورداشتن به مبانی دینی و کلامی خاص، با توجه به مبانی و اصول تاریخشناسی به توصیف و تبیین رخدادهای تاریخی بپردازد. باید در نظر داشت که رویکرد تاریخی رویکردی است که روایتهای جانبدارانه برای آن مزیتی ایجاد نمیکند.
قدسی شدن برخی وقایع و شخصیتهای انقلاب چه تاثیری بر امکان نقد تاریخی و فهم دقیقتر گذشته گذاشته است؟
در تاریخنگاری کلاممحور، باورهای کلامی اصولی فراتاریخی و مطلق به حساب میآیند و رویکرد انتقادی به حاشیه رانده میشود. این گروه از تاریخورزان را در درجه نخست باید متکلم نامید و اثر آنها را میتوان تحت عنوان تاریخنگاری الهیاتی طبقهبندی کرد. هدف اصلی در این آثار دفاع از باورها از طریق گزارههای تاریخی است. روایت قدسی از انقلاب اسلامی، نقد این رخداد تاریخی و اتخاذ رویکرد انتقادی درباره آن را دشوار میسازد. تاریخورزی که انقلاب اسلامی را معجزه و ودیعه الهی و نسخه دیگری از انقلاب پیامبر در صدر اسلام توصیف میکند، نمیتواند این رخداد را نقدپذیر بداند. این رویکرد به شخصیتهای انقلاب نوعی حقانیت معنوی میبخشد. اعمال و کنشهای آنان نوعی تکلیف و ماموریت الهی تعبیر میشود. به این ترتیب رویکرد انتقادی تاریخی درباره انقلاب اسلامی کارایی خود را از دست میدهد. مخاطب آثار تاریخنگارانه رخداد انقلاب اسلامی محدود و منحصر به جامعه ایمانی خاصی نیست. با اتخاذ رویکرد کلامی فهم این رخداد تاریخی برای سایر مخاطبان که خارج از این دایره قرار میگیرند، دشوار میشود.
اگر تاریخنگاری انقلاب اسلامی را با روایت تاریخی دیگر انقلابهای ایدئولوژیک مقایسه کنیم، آیا میزان قدسیسازی در تجربه ایران را میتوان استثنایی دانست؟
بله، میزان و نوع قدسیسازی در انقلاب ایران منحصربهفرد است، اما بیسابقه نیست. مسئله قدسیسازی مختص انقلاب ایران نیست. تقریباً بسیاری از انقلابهای بزرگ با قدسیسازی همراه بودند.
پیوند رویکرد کلامی و تاریخی تنها به تاریخنگاری انقلاب اسلامی اختصاص ندارد. تاریخنگاری رسمی دوره پهلوی اول و دوم که از سکولارترین دورههای تاریخ ایران به حساب میآمدند، در پیوند با رویکرد کلامی و قدسی شکل گرفت.
در انقلاب اسلامی ایران پیوند و درهمآمیختگی امر ایمانی و امر تاریخی شدت و قوت بیشتری داشت. انقلاب ایران انقلابی با درونمایههای مذهبی و متاثر از آموزههای اسلام و تشیع بود. هسته انقلاب ایران را نمادها و مبانی مذهب تشیع تشکیل میداد. ایدئولوگهای انقلاب ایران با همانندسازی میان تحولات تاریخ تشیع با رخدادهای انقلاب ایران تلاش میکردند وجه قدسی به آن ببخشند. انقلاب در مسیر و غایتی الهی قرار گرفت و پیوندی عمیق میان انقلاب و باورهای کلامی تشیع برقرار شد. دوگانهانگاری حق و باطل که از ایدههای اصلی کلامی است مورد تاکید ویژه قرار گرفت و به عرصههای مختلف تسری یافت. این مبانی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی به ویژه در آثار گفتمان مذهبی وارد شد و به تدریج در سایر گفتمانهای تاریخنگارانه رسوخ یافت.

در انقلاب اسلامی امر قدسی در تاریخنگاری دانشگاهی راه یافت یا در نهادهای تاریخنگاری خارج از دانشگاه؟
برخلاف انتظار نگاه و رویکرد کلامی را نه فقط در متون نخستین سالهای پس از انقلاب اسلامی که جنبه شعاری و هیجانی داشتند، بلکه امروزه در آثار برخی محققان دانشگاهی نیز میتوان مشاهده کرد. بر این اساس میتوان گفت دامنه محققانی که رویکرد کلامی و الهیاتی نسبت به رخداد انقلاب اسلامی دارند محدود به اندیشمندان و محققان حوزوی نیست بلکه درمیان تاریخنگاری دانشگاهی نیز نمونههای زیادی را میتوان یافت که به تاریخ از دریچه الهیات مینگرند. امری که نشاندهنده این موضوع است این است که دانش تاریخ امروزه درمیان برخی محققان دانشگاهی همچنان نتوانسته است شان و جایگاه مستقلی از الهیات و کلام داشته باشد.
آیا تاریخنگاری چپ، ایدئولوژیک و آسیبزا بوده است؟
در این کتاب به گفتمان تاریخنگاری چپ از منظر توجه آنها به رویکرد تاریخی پرداخته شده است. محققان چپگرای کلاسیک مبارزان سیاسی بودند که تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را با رویکردی طبیعی و تاریخی روایت میکردند. آنها تاریخورز به معنای علمی کلمه نبودند و با روشها و رویکردهای دانشگاهی در زمینه تاریخورزی آشنایی نداشتند. آثار آن¬ها معمولاً با هدف ترویج و تبلیغ ایدئولوژی مارکسیسم به نگارش درمیآمدند. با این وجود این گروه را میتوان از سردمداران طرح تاریخنگاری دنیوی در دهه ۴۰ و ۵۰ دانست. در عرصه تاریخنگاری انقلاب اسلامی تاریخنگاری چپگرایان آکادمیک بیشتر از سایر گفتمانهای تاریخنگاری بر مبنای رویکرد تاریخی شکل گرفته است.
اگر بخواهیم پیام اصلی این کتاب را در یک توصیه به تاریخنگاران جوان خلاصه کنید، آن توصیه چیست؟
امروزه همچنان برخی از آثاری که در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی تولید میشود، متاثر از باورهای کلامی و الهیاتی است. ضرورت در پیش گرفتن رویکرد علمی و تاریخی پیرامون انقلاب اسلامی امری است که در بسیاری از آثار این حوزه نادیده گرفته شده است. تداخل گزارههای الهیاتی و تاریخ و روایت تاریخ در جهت دفاع از باورهای ایمانیشان و جایگاه علمی تاریخشناسی را مورد آسیب قرار داده است. خارج شدن تاریخ از هویت اصل خود و از دست دادن استقلال آن یکی از مهمترین آسیبهایی است که رویکرد کلامی به تاریخشناسی وارد میکند. حفظ مرزها و قلمرو تاریخشناسی به منظور حفظ هویت آن امری ضروری است.
نظر شما