چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۳
حکایت چهار روز دلاوری در دل جنگی نابرابر

کتاب «خط تماس گردان 174» مجموعه خاطرات امیر سرتیپ دوم جانباز عباس فرخی حول محور چهار شبانه‌روز از عملیات بدر است که جمعی از رزمندگان ارتش در قالب یک گروهان رزمی پیاده در آخرین روزهای اسفند 63 در منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله در داخل خاک عراق رقم زده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «خط تماس گردان 174» شامل مجموعه خاطرات امیر سرتیپ دوم جانباز عباس فرخی در عملیات بدر بوده که در سه دفتر «وقایع قبل از شروع عملیات»، «وقایع حین اجرای عملیات بدر» و «وقایع بعد از اجرای عملیات بدر» تدوین شده است.     
 
راوی در سطرهای نخست دفتر اول، درباره عملیات بدر گفته است: «عملیات بدر در ساعت 23 روز بیستم اسفندماه سال 1363 در قالب راهبرد «تعقیب و تنبیه متجاوزین بعثی» که ناجوانمردانه در 31 شهریورماه سال 1359 با گستاخی تمام پای بر خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران نهاده بودند، به شکل مشترک، با حضور نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و دریادلان بسیجی به منظور ایجاد فاصله بین سپاه‌های دوم و سوم ارتش عراق از طریق تسلط نیروهای خودی بر جاده العماره بصره و منطقه شرق دجله، در زمینی با وسعت تقریبی 800 کیلومتر مربع و با رمز مبارک «یا الله، یا الله، یا الله. و قاتلوهم حتی تکون فتنه. یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا (س)» در خاک کشور عراق آغاز شد. شروع تا خاتمه این عملیات در حدود هشت روز طول کشید؛ اما مقدمات آن توسط طراحان و فرماندهان رده‌های عالی جنگ، اعم از فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران و یگان‌های اطلاعات و شناسایی از چندین ماه قبل از اسفند 63 آغاز شده بود و برای من و امثال من که در این عملیات در سطح فرمانده گروهان رزمی عهده‌دار مسئولیت بودیم، این عملیات تقریبا از اواخر تابستان یا بهتر بگویم از اوایل پاییز همان سال، شروع شد.»
 
دفتر دوم کتاب به  وقایع حین اجرای عملیات بدر اختصاص دار. در این بخش می‌خوانیم: «یک ساعتی داخل سوله بودیم و من کم‌کم داشتم بی‌حوصله می‌شدم و به خودم می گفتم: «این چه جور عملیاتیه؟! ما را اینجا آورده‌اند و داخل سوله نشانده‌اند و هیچ‌کس نیست به ما بگوید چه‌کاره‌ایم!» و در تماس‌های رادیویی، فرمانده گردان در پاسخ به این سوال که «دستور بعدی چیست؟»، تنها یک پاسخ می‌دهد: «فعلا صبر کنید و در همان محلی که هستید باقی بمانید». بعد از حدود 70 دقیقه پس از استقرارمان در سوله‌ها، فرمانده گردان یک پیام رمز با بیسیم صادر کرد. متن پیام این بود «126 - 254». از بیسیم‌چی، سرباز دلیر که جوانی ورزیده، خوش‌سیما و اهل تهران بود، خواستم فوری پیام را از رمز به کشف تبدیل کند و او خیلی سریع دفترچه رمز مکالمات بیسیمی را از جیب بغل شلوارش بیرون آورد و پس از کشف رمز گفت: «جناب سروان فکر کنم پیام اشتباه است!» پرسیدم: «چرا اینطور فکر می‌کنی؟». دلیر گفت: «این پیام میگه، آماده باشید، برمی‌گردیم!». من در کمال تعجب، گوشی بیسسیم را از دست بیسیم‌چی گرفتم و از فرمانده گردان سوال کردم «126 - 254 را مطمئن هستید؟». فرمانده گردان با لحنی خیلی جدی گفت: «نیازی به تکرار نیست، دستور همانی است که شنیدید. 126 - 254». با این پاسخ دریافتم اتفاقی افتاده که من از آن بی‌خبرم و بایستی هرچه زودتر ضمن انجام دستور فرمانده گردان، خودم را به او برسانم و حضوری موضوع را جویا شوم.»
 
کتاب «خط تماس گردان 174» در 309 صفحه با شمارگان یک‌هزار نسخه به بهای 19 هزار تومان از سوی انتشارات دانشگاه افسری امام علی (ع) راهی بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها