یادداشتی از پاتریشیا نوزل بر کتاب علیاصغر سیدآبادی
برداشتهای خیالبافانه از چیزهای کوچک زندگی در «رنگینکمان در جیب من»
پاتریشیا نوزل، نویسنده آمریکایی، معتقد است کتاب شعر کودکانه «رنگینکمان در جیب من» اثر علی اصغر سیدآبادی، مجموعهای سرخوش و پرامید از برداشتهای خیالبافانه از چیزهای کوچک زندگی، پرسشهایی درباره طبیعت و اندیشههایی درباره موضوعهای جهانی دیگر است. او در یادداشتی به این کتاب پرداخته است.
در سرآغاز این کتاب میخوانیم:
«اگر نمیتوانی
رنگین کمان را
در جیبت جا بدهی
غمگین نباش
در عوض
رویاهایت
آنقدر بزرگند
که هرچه بخواهی
میتوانی
در آن بگذاری
***
رویاها
آرزوها
و حرفهایم را
روی کاغذهای کوچکی مینویسم
و در جیبم میگذارم
احساس میکنم
رنگین کمان در جیب من طلوع میکند»
«رنگین کمان در جیب من» مجموعهای سرخوش و پرامید از برداشتهای خیالبافانه از چیزهای کوچک زندگی، پرسشهایی درباره طبیعت و اندیشههایی درباره موضوعهای جهانی دیگر است. راوی خردسال ناشناس هر روز اندیشههای لحظهای خود را ثبت میکند و آن را در قالب اشعاری درخشان و رها از وزن و قافیه به خواننده ارائه میدهد.
گستره این اشعار از تجربههای روزمره مانند انتظار برای شسته و خشک شدن و پوشیدن یک لباس محبوب تا رویاپردازی درباره کلاهی که مادر برایش نخریده و پرسش درباره اینکه چرا مورچهها در صفهایی چنین مرتب حرکت میکنند را در خود گنجانده است. او همچنین پرسشهایی مشابه مطرح میکند، مانند اینکه چرا آسمان آبی است، در حالی که همزمان پرندهای در یک شهر آلوده میپرسد که چرا آسمان آبی نیست.
درست مانند کودکان کم سن و سال کنجکاو در همه جا اندیشه نویسنده میان موضوعهایی روزمره و پیش پاافتاده و اندیشههایی بزرگتر و مهمتر، از این شاخه به آن شاخه میپرد. هنگامی که این بخش از کتاب را میخواندم نمیتوانستم عبارت «حرفهایی از دهان نوزادان» را به یاد نیاورم:
«روز ششم مینویسم:
ای کاش آدمها
فقط با کلمههای قشنگ
حرف میزدند
با ترانه
با آواز
نه با سنگ
نه با قلاب ماهیگیری و نه با تفنگ
امضا: گنجشگ کوچولو»
فکر میکنم همه ما همین آرزو را داریم که فرزندانمان را تشویق کنیم ذهنشان را باز بگذارند و درباره رویدادهای روزمره و ایدههای جهانی و بزرگ بیاندیشند و پرسش کنند و به آینده و به سحرانگیزی رنگین کمان پس از باران فکر کنند.
قطعههای کوتاه و آهنگین سیدآبادی در کنار کلاژهای رنگارنگ و خیالبافانه حدادی قرار گرفته است که با به کار بردن متریال گوناگون به وجود آمده است. حدادی فضای سفید و خالی گستردهای را نیز در کارش قرار میدهد تا بگذارد ذهن مخاطب آزادانه گشت بزند.
سیدآبادی شعرهای کتاب «رنگین کمان در جیب من» را از نگاه شخص اول مینویسد. گوینده ناشناس باقی میماند و حتی تصویرسازیهای هیجان انگیز حدادی هیچ نشانی از محل و سن او به ما نمیدهد. به باور من این ترکیب به خوانندگان و شنوندگان اجازه میدهد که در اندیشههای گوینده سهیم شوند و بگذارند ذهنشان میان اندیشههای کوچک و بزرگ پرسه بزند. همچنین هیچ خط داستانی خاصی نیز وجود ندارد. اما داستان همواره میان اندیشه و ایدههای پیش پا افتاده و روزمره و رویاها و پرسشهایی بزرگتر حرکت میکند.
نظر شما