حسینی در این نشست چهارساعته گفت:«دیگری» مفهومی تازه و متولد دوران جدید است که برای فهم آن ابتدا باید مفهوم «من» با تلقی جدید را پیگیری کرد. چون این مفاهیم زاده غرب هستند، ابتدا سیر آن در جهان غرب را باید بررسی کرد.مهمترین انگارههای مرکزی دوران پیشامدرن را میتوان اینگونه برشمرد: باور به ایده رستگاری در سیر خطی تاریخ، هویت یافتن انسان براساس نسبتی که با زمین دارد( مالک -رعیت)، هویت یافتن انسان (که فطرتا خطاکار دانسته میشود) در چهارچوب آموزش کلیسا و دین مسیحیت که درگاه ورود به آیین کشیشان بودند.
وی ادامه داد: بخشی از میراث فرهنگی یونان بعد از انحطاط به روم میرسد و تا چند قرن بعد اومانیسم در فلورانس نشوونما مییابد. اومانیسم، منشأ تحول در غرب میشود و بهتدریج در تمام اروپا گسترش مییابد و سپس رفورماسیون مذهبی و رنسانس اروپا را به عصر روشنگری وارد میکند.این فرآیند چند قرن طول میکشد تا مدرنیسم سر برآورد.
مدیر و موسس انجمن ادبیات داستانی گناباد، مالکیت (فئودالیته) را در دوران نوزایی، یکی از مجراهای اصلی رسیدن به فردیت و فروپاشی نظام ارباب-رعیتی دانست و افزود: در این دوران، خرد و آزادی بهعنوان دو انگاره مرکزی از فردیت با تاکید بر اراده و شهامت، قابل دستیابی میشوند و مفهوم «منِ مدرن» که هویت خود را به مدد خرد و آزادی و اراده فردی کسب کرده، شکل میگیرد. اما این «منِ مدرن» هنوز مفهومی ذهنی و انتزاعی است، همانطور که اراده و خرد و آزادی، هنوز در بستر جامعه ساخت اجتماعی نیافتهاند.
حسینی بیان کرد: در دوران روشنگری با افزوده شدن مفهوم علم و دمکراسی که در کنار خرد و آزادی میتواند امکان پرسشگری را فراهم کند، شکل تازهای از جامعه ممکن میشود. فئودالیسم فرو میپاشد و با گسترش بورژوازی، طبقههای گوناگون پدید میآید که اگرچه در حقوق و منافع با هم تفاوت دارند، اما به وجود هم نیاز دارند. بنابراین مفهوم «دیگری» از نظر تکوین تاریخی در این دوران شکل میگیرد و ادراک میشود. با ادغام دیالکتیک تاریخی زیر تاثیر آثار هگل، مفاهیم انتزاعی دوران قبل، ملموس و عینی میشود و در جامعه ساخت عینی پیدا میکند و آزادی بهعنوان یک مفهوم فردی که باید در سایه شهامت و اراده بهدست آید، تبدیل به یک امر همگانی میشود که نیازمند بستری برای پیدایش انسانهای بالغ و آزاد است.
مدیر «خوانه داستان آتشپرور» در بخش دوم این کارگاه، با توجه به آثار ادبی و متون کهن فارسی به برخی از شاخصهای هویت فرهنگی ایران اشاره کرد تا بتوان به این نتیجه رسید که آیا با وحود چنین ریشههای تاریخی و فرهنگی اجتماعی میتوان انتظار داشت «من» و «دیگری» و «درک پذیرش حضور دیگری» در بستر ساخت اجتماعی شکل گیرد؟
وی در این زمینه توضیح داد: در بسیاری از آثار ادبی و متون کهن، مدینهای فاضله یا آرزوی دست یافتن به آن دیده میشود که حاکی از جهان پالوده و آرمانی است که شر در آن راه ندارد. شر یکی از ارکان جهان هستی و نیروهای طبیعت است که حذف آن به معنای عدم پذیرش غیر هم هست.
حسینی در ادامه انگارههای اصلی در هویت ایرانی را اینگونه برشمرد: 1- نظام شبان-رمگی؛ این الگوی فکری مدام در طول تاریخ به شکلهای گوناگون و در ساحَتهای مختلف زندگی بشر تکرار شده است. پدرسالاری، مردسالاری، ارباب، مالک، شاه، رئیس و... نمودی از این الگوست. اینجا رابطهای بالا به پایین وجود دارد. آنکه در صدر است بهتر و بیشتر از دیگران میداند، حتی صلاح آنها را.
مدیر و موسس انجمن ادبیات داستانی گناباد، «اخلاق فردی» را دومین انگاره دانست و افزود: تمام آموزههای اخلاقی بیشتر فردی هستند تا جمعی. تهذیب نفس و فضایل باید توسط خود فرد انجام شود و نقش بستر اجتماعی در این پالایش مشخص و معلوم شده و اساسا ساخت اجتماعی برای اقامه اخلاق نداریم. خرد ایرانی بیشتر یک عقلانیت عافیتاندیش و مصلحتجویانه است. خرد سنتی ما موهبتی الهی است که برای دفع شر و حفظ سلامت و آسایش و تشخیص درست از نادرست تجویز شده است. این خرد، بیشتر مفهومی ذهنی و فردی بوده و گذشته از آن در طول تاریخ عرصهای برای ظهور و نقشآفرینی آن وجود نداشته است. خرد مدرن از نقطه صفر آغاز میکند، به ساخت یا کشف عرصههای تازه میرود، اما خرد سنتی ما از پیشفرضها شروع میکند.
وی ادامه داد: «انزوا و انفعال- تبعیت» انگاره دیگری در هویت ایرانی است. در تاریخ و فرهنگ ما، دو الگوی رفتاری عمده و غالب وجود دارد: یا گردن نهادن به وضع موجود و یا زاویه گرفتن و انفعال. شاید ظهور و گسترش عرفان و تصوف در ایران هم به دلیل ناکامیهای اجتماعی پیاپی بوده است. اینها چند نمونه از الگوهای فرهنگی فکری ما ایرانیان است که مانعی بر سر ظهور و بالیدن فردیت میشود. جامعهای متشکل از فردیت گسسته و ضعیف نمیتواند «دیگری» را پدید آورد یا درک کند. جامعه ما با وجود چنین سابقه تاریخی و ریشههای فرهنگی در مسیر تکوینی مرتب دچار تناقض میشود. وضعیتهای تازهای پدید میآید که در تناقض با وضعیت موجود است؛ از برهمکنش این نیروها یا گذار ایجاد میشود و یا گسست و عقبگرد.
یکی از راههایی که باعث می شود ما بر گسستها و تناقضهای تاریخیمان چیره شویم و گذار تاریخی را ممکن کنیم، بازخوانی اندیشهها و سنتها و تلفیق آن با فرهنگ است.
مدیر «خوانه داستان آتشپرور» اظهار کرد: برای چنین فرآیندی لازم است که نگاه کلنگر را در پیش گیریم، یعنی در باب چرایی و چگونگی پدیدههای اجتماعی متکی به منطق علت و معلولی نمانیم و نگاه خطی به آن نکنیم. وقتی پرسپکتیوی از پدیدهها داشته باشیم میتوان به دور از رفتار تهاجمی و مداخلهنگرانه، همسو با قانون طبیعت که در بطن جامعه هست، مسائل را به شکلی هموار و ریشهای حل کرد.
در حاشیه کارگاه «درک حضور دیگری»، نمایشگاهی از آثار نقاشی میلاد خالقی، داریوش شفیعی، ابوالفضل حسینی و آرش امیری برگزار شد که تِم تمامی آثار، انسان و وجودگرایی بود.
این کارگاه چهارساعته با اجرای موسیقی از سوی آرش امیری به پایان رسید.
نظر شما