کامور بخشایش؛ نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر لزوم توجه به آثاری که وی از آنها بهعنوان «کتابهای مظلومِ شهدای مظلوم» یاد میکند، «جاده گیلی گادر» را از این دسته میداند و برای مطالعه نوروزی پیشنهاد میکند.
کتابهایی هم که به معرفی حیات دنیایی این شهیدان پرداختهاند در گمنامی قرار دارند. این چه حکمتی است؛ نمی دانم؛ اما من که از حیات معنوی سر رشتهای ندارم و همه چیز را دنیایی میبینم میکوشم به اقتضای شغل و رسالتم زندگی دنیایی این شهیدان را که در کتابهای مظلوم روایت شدهاند برای نسل امروز و فردا معرفی کنم . شهیدانی که هر برهه از زندگیشان میتواند الگوی مفید و مناسبی برای نسل امروز و فردا باشد.
ناشر این کتابها انجمنی است به نام انجمن پیشکسوتان سپاس و این شهیدان، شهیدان اطلاعات عملیات یا اطلاعات امنیتاند.
در این کوتاه نوشته، اولین معرفی را اختصاص میدهم به معرفی کتاب «جاده گیلی گادر»؛ کتابی که در قالب زندگینامه داستانی، زندگی و زمانه شهید ماشاءالله استاد مرتضی را به خوبی به تصویر کشیده است.
«جاده گیلی گادر» با روایت خوابی از شهید استاد مرتضی آغاز میشود. او در این خواب چگونگی شهیدشدنش را روایت میکند:
«روی زمین خوابیده بود و توی ذهنش نقشه میکشید چطور همهشان را غافلگیر کند. سر و صدای دست و آوازشان به گوشش میرسید. حالا وقتش بود، در چشم به هم زدنی از جا بلند شد و به طرفشان رگبار گرفت و غافلگیرشان کرد. آنها که هول و دستپاچه شده بودند، سر اسلحههایشان را به سمت او گرفته و شلیک کردند. روی زمین افتاد و در همین لحظه از خواب پرید. دست کشید به تنش. هنوز داغی گلولهها را روی بدنش احساس میکرد...
این خواب شهید استاد مرتضی در پایان حیات دنیوی شهید برای او به واقعیت میپیوندد و استاد مرتضی در جریان یک نبرد سنگین با ضد انقلابیون در نقده به شهادت میرسد. نحوه شهادت او دقیقا با خوابی که دیده بود مطابقت داشت.
شهید ماشاءالله استادمرتضی متولد مهرماه ۱۳۱۵ بود و در تیرماه ۱۳۶۵ در جادهای که نام کتاب از آن گرفته شده توسط عناصر کومله دموکرات به شهادت رسید.
شهید استاد مرتضی از شهدای گمنام اطلاعات عملیات است و ردیابی بخشهایی از زندگینامه وی بسیار کار دشواری بود، اما نویسنده این کتاب سرکار خانم ذکریایی از عهده این کار برآمده و اطلاعات بسیار مفیدی از زندگی شهید را در اثر مصاحبه با خانواده ، همرزمان و دوستان و آشنایان شهید به دست آورده و با تکیه بر همان اطلاعات ، زندگینامه داستانی شهید استاد مرتضی را به نگارش درآورده است.
ماشاءالله استاد مرتضی، عضو گروه دستمال سرخها هم بود و در این اثر فعالیتهای این گروه و تلاشهای شهید در آن به خوبی تدوین شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«... عملیات انجام شده بود که ماشاالله به خانه برگشت. ششم مرداد در منطقه عملیاتی رمضان دست چپاش تیر خورده بود. از ناحیه پهلو هم ترکش خورد. دستش را به گردنش بسته بود. ناهید، مادر و خواهرها پرسوجو کردند که چه اتفاقی برایش افتاده. معمولاً از خودش حرف نمیزد، ولی وقتی پاپیاش شدند، گفت:
- قبل از عملیات، یک شب رفته بودم شناسايي که مسير رو گم کردم و هر طرف كه ميرفتم، صداي عراقيها رو ميشنيدم. يك ستاره رو نشون كردم تا بدونم كجا هستم و راه رو پیدا کنم. دم صبح که شد، توی تیررس عراقیها قرار گرفتم. پشت يك خاكريز دراز كشيدم و همون طور كه دستم روي قفسه سينهام بود، نفس عميقی كشیدم و دستم یک كم بالا رفت. یکهو تير عراقيها به سمتم اومد، به دستم خورد و ساعدم رو شكست و وارد كتفم شد.
خانوادهاش خیلی اصرار کردند که تیر را از دستش دربیاورد، ولی اقدامی نکرد. گفت:
- عاشق خدا بودن، هزينه داره....»
ماشاءالله استاد مرتضی را در منطقهای به نام گیلی گادر شهید کردند. مدتی بعد از شهادت او یکی از قاتلانش را گرفتند و محاکمه کردند. او در جریان محاکمهاش صحنه شهادت استاد مرتضی را چنین روایت کرد:
«ما با کمک یک گروه از دموکراتهای عراقی، مدتی تیم عملیاتی گیلی گادر رو زیر نظر داشتیم و شناساییشون کرده بودیم. اولش میخواستیم بولدوزرها و ابزارشون رو آتیش بزنیم، اما اونها از وسایل حفاظت میکردند. برای همین تصمیم گرفتیم تیم رو از بین ببریم. خبر رسيده بود فرماندهي گروهی که مستقر شده، آدم اطلاعاتیه و تمام منطقه رو زير پوشش خودش گرفته و امکان فعالیت برای ما نیست. هدف اصلیمون کشتن اون فرمانده بود که بعداً فهمیدیم اسمش استاد مرتضی بوده. اون روز، فرمانده تیم خودش رو به مردن زده بود و وقتی ما همه رو کشتیم، یکهو بلند شد و به طرف ما تیراندازی کرد. فرمانده و معاونمون رو کشت. پیروزیمون رو به کام ما زهر کرد. اعضای گروه هم که کینهاش رو به دل گرفته بودند، او رو به رگبار بستند و بعد هم بندهای دست و پاش رو جدا کردند»
بدین ترتیب کارنامه حیات دنیوی شهید استاد مرتضی ، یکی از فرماندهان اطلاعات عملیات غرب بسته شد.
کتاب «جاده گیلی گادر» در بیست و پنج فصل و 130 صفحه تدوین شده است. عناوین فصلهای آن عبارت است از:
«سجلّی» «همة دلخوشی من»، «چرا حیوان بیچاره را میزنی؟»، «هزار تا کار بیخودی دارم»، «کمی از روح بلند تو ...» «تشکیلات پنهانی» «تاریخها خوب به یادش میماند»، «اینها پول مردم است!»، «اینجا امن نیست»، «هر وقت من نبودم...»، «فقط برای خدا کار کنید» «اینجا پتو و لباسهای شما صلواتی تعمیر و دوخت و دوز میشود.» «حسین جان! گاز بده»، «من خودم را لایق نمیدانم»، «بهعنوان افراد گمنام»، «تحمل داشته باش»، «من بلد نیستم داد بزنم»، «زیر آسمان خدا» «خرمشهر، غروب سهشنبه»، «خواهر! یک آرزو دارم»، «دیشب خواب دیدم»، «کنار رودخانه کنجانچم» و «من امشب میخواهم بیدار بمانم»، «روی جادة گیلی گادر» و «موقعیت استاد مرتضی». مطالعه این اثر ارزشمند را به نسل جوان پیشنهاد میکنم.
نظرات