در نشست «بررسی تاریخ مردم در آثار دولت آبادی» مطرح شد
ادبیات رئالیستی از منظر پایینترین قشر جامعه تولید میشود
حسین پاینده در نشست «بررسی تاریخ مردم در آثار محمود دولتآبادی» با اشاره به اینکه ادبیات رئالیستی ادبیات تولید شده از منظر پایینترین آحاد جامعه است، گفت: پایهگذاران مکتب آنال معتقدند که گستره تاریخپژوهی باید وسیع شود. به این معنی که تاریخ همه بشر مورد توجه قرار گیرد و نه فقط تاریخ فاتحان. در مکتب آنال با این نوع تاریخنگاری قدرت مسلط مبارزه میشود.
محمود دولتآبادی گفت: وقتی که ما جوان بودیم همه جور کتابی میخواندیم، از جمله تاریخ. اما در کشور ما دو نفر بودند که ادبیات را هم در تاریخ لحاظ کردند؛ یکی همشهری من؛ ابوالفضل بیهقی. و دیگری احمد کسروی که در دوره مشروطیت مینوشت با ادبیاتی که در سرهگرایی افراطی بود.
نویسنده رمان «کلیدر» افزود: من سه رکن برای افسردگی خودم قائل هستم که چون آنها را میشناسم، میتوانم از آنها عبور کنم. یکی از این ارکان، خواندن تاریخ است. و جنبه دیگری که توانسته، افسردگی ناشی از تاریخ را خنثی کند، خواندن ادبیات ایران بود. من یک غزل از حافظ که بخوانم، آن اندوه تمام میشود. آنجا که میگوید: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آری به اتفاق جهان میتوان گرفت.
دولتآبادی در ادامه افزود: شنیدهام که کسی یا کسانی پرچم ما را پایین کشیدهاند. من خیلی احساس اهانت کردم. هر چند که پیش از این، من در داستانی در کتاب «بنیآدم »این اتفاق را دیده بودم. عدهای میگویند؛ نویسنده پیشگو است. نمیدانم که این کار پیشگویی است یا خیر، اما من در ساعت سه و نیم نیمهشبی، مردی را دیدم که پرچم کشورم را پایین میکشید. من این کار زشت را نکوهش میکنم. اصلا قابل فهم نیست.
هر تاریخی ناکافی است
در ادامه این نشست حسین پاینده گفت: من در این نشست تلاش میکنم تا نسبتی میان تاریخ مردم و رمان رئالیستی پیدا کنم. معمولا کتابهای تاریخ را اصحاب قدرت مینویسند؛ یا کسانی که قدرت سیاسی را در دست دارند یا کسانی که دارای قدرت اقتصادی هستند. منظر، برداشت و تفسیر آنها در کتابهای رسمی تاریخ آمده است. سیاستمداران غالبا نگاه محدود و بستهای دارند و در جایگاه گزارش تاریخ هم نیستند. در روایتشناسی مطرح میشود که روایتگری عینی تقریبا ناممکن است و هر کسی که تاریخ را روایت میکند از منظر خودش و با در نظر گرفتن علایق، منافع و محدودیتهای خودش روایت میکند. پس هر تاریخی ناکافی است.
این منتقد ادبی افزود: کسانی که قدرت سیاسی را در دست دارند، اقلیت کوچکی هستند. اما وقتی تاریخ از دیدگاه محرومان روایت میشود، روایتشان از تاریخ در خور تامل بیشتری است. سرآمدان اقتصاد و سیاست، امکان بیشتری در تحریف قدرت دارند تا مردم که سهم کمتری از قدرت دارند.
این استاد دانشگاه طباطبایی افزود: روایتشناسی بحث بسیار مهمی از نظریههای ادبی در دو، سه دهه اخیر است. روایتهای مردمی از برهههای حساس تاریخ، موضوع کار روایتشناسان است. گرچه ما در این حوزه با رمان سر و کار داریم، اما ابزارهای روایتشناسی، عینا قابل ارجاع به بررسی متنهای تاریخپژوهان هم هست.
مدیر پروژه «نظریه و نقد ادبی» گفت: هنر و ادبیات رئالیستی، واقعیتهای اجتماعی را از دید اقشار تحتانی جامعه بررسی میکند که کاملا متناظر با تاریخ مردم است که کارشناسان تاریخ مردم را تاریخ روایت شده از پایین میدانند. پایهگذاران مکتب آنال معتقدند که گستره تاریخپژوهی باید وسیع شود. به این معنی که تاریخ همه بشر مورد توجه قرار گیرد و نه فقط تاریخ فاتحان. در مکتب آنال با این نوع تاریخنگاری قدرت مسلط مبارزه میشود. ادبیات رئالیستی هم ادبیات تولید شده از منظر پایینترین آحاد جامعه است. یکی از معروفترین تابلوهای رئالیستی گوستاو کوربه، تابلوی سنگشکنان است. روایت شده که کوربه سنگشکنان را به کارگاهش دعوت میکند تا بتواند آنها را به صورت متوالی ببیند و نه دیداری گذرا در کنار خیابان.
حضور فراموش شدگان تاریخ در رمان رئالیستی
پاینده تاکید کرد: رماننویسان رئالیسم هم از نزدیک مردم را میبینند. به همین دلیل کار آنها به روایت تاریخ مردم نزدیک میشود. فراموششدگان تاریخ، اقلیتهای قومی، زنان و هرکسی که از قدرت کنار گذاشته شده، در رمان رئالیستی دیده میشود. کشتار ارامنه در حکومت عثمانی اتفاق افتاد و حدود 800 هزار نفر از ارامنه را قربانی کردند، در هیچ منبع رسمی تاریخی ثبت نشده است و حتی تا قرن بیست و یکم، توسط وارثان آن امپراطوری کتمان میشد. اما این مساله در تاریخ مردم دیده میشود و از این پاکسازی قومی پرده برمیدارد.
نویسنده کتاب «نقد ادبی و دموکراسی» گفت: در ادبیات و داستانهای رئالیستی از منظری عینی، رویدادها دیده میشود. در بسیاری از این آثار، ما با راوی اول شخص سر و کار داریم که راوی مورد اطمینانی از این قشر است که نه تنها روایت میکند، بلکه چشماندازی از موقعیت اجتماعی طبقه خودش نیز میدهد. ویژگی دیگری که هم در رمان رئالیستی و هم در تاریخ مردمی دیده میشود، این است که هر دو فاقد قهرمان هستند.
نویسنده کتاب «گشودن رمان» توضیح داد: چند و چون زندگی مردم در کانون توجه تاریخ مردم است. البته رئالیسم هم به همین نکته توجه دارد؛ به جزئیات. در ادبیات رئالیستی قهرمان نداریم. اغلب با شکست مواجه هستیم. کما این که یک تاریخپژوه مردمی در ایالات متحده گفته است؛ قهرمان من، روزولت رئیس جمهور آمریکا نیست. قهرمان من مارک توآین است که اعدامها و شکستها را روایت کرد.
پاینده افزود: ما در تاریخ مردمی با مفهوم «روح زمانه» هم خیلی مخالفیم. این روح زمانه به شدت یکسانکننده است. اینها میخواهند جامعه را از اجزای ناهمگون یکدست کنند. در حالی که حتی باختین هم در نظریه رمان، معتقد به رمان چند صدایی است.
نویسنده کتاب «نقد ادبی و مطالعات فرهنگی» تاکید کرد: ما در طول تاریخ با گفتمانهای غالب مواجه هستیم و صداهای زیادی در این زمینه شنیده نشدهاند. به عنوان مثال؛ ما به کرات شنیدهایم که در کودتای 28 مرداد، اراذل و اوباش و حتی فواحش تحریک شده بودند که توی خیابانها بریزند. تاریخ مردم به حضور همان اراذل در خیابان هم توجه میکند. کما این که لیوتار گفته است؛ ما در تاریخ مردم به دنبال روایت اعظم نیستیم. ما به خرده روایتها میدان میدهیم. از سوی دیگر از منظر فوکو، حقیقت یک شناختمان است و اصلا پدیدهها برای تعریف خودشان یک شناختمان درست میکنند. خود کلمه «قانون» شناختمانی است. ما صداقت محض نداریم. صداقت همیشه بر اساس یک ایدئولوژی مشخص تعریف میشود. دایره دانش هر تاریخنویسی محدود است و الزامهای سیاسی به نحوه برخوردش با تاریخ تاثیر میگذارد.
ادبیات؛ تنها دروغی که حقیقت را میگوید
این استاد دانشگاه در ادامه و با استناد به آثار داستانی محمود دولتآبادی گفت: آثار شاخص او در دوره پرتحول 1340 نوشته شد. زمانی که جامعه ایرانی، گذاری دردناک از جامعه فئودالی به جامعه سرمایهداری داشت. دولتآبادی راوی این دوره در رمان است و این کشمکشها مبین بحرانی بزرگتر در ابعاد اجتماعی است. اشخاصی بسیار کم اهمیت در شهر و روستا هستند اما مسائلی که برای آنها پیش میآید، مینیاتوری از مسائلی است که در بخشی از تاریخ ایران اتفاق افتاده است. در «اوسنه باباسبحان» به برههای از زمان میپردازد که زمینداری به شیوه پیشاسرمایهداری در حال انقراض است و نشستن کاراکتر، دلالت بر انفعال او در برابر وضعیتی است که نمیتوانیم تغییرش دهیم.
پاینده ادامه داد: در «جای خالی سلوچ» تمام وقایع به علت غیاب سلوچ شکل میگیرد. در تقابل دو جزئی حضور و غیاب، همیشه آن چه که هست مطرح میشود، در حالی که این تقابلها سلسله مراتبی است. دریدا به واژگون کردن این سلسله مراتب قائل است. اتفافا در این میان، حذف شخصیت، آغاز بحرانی است که در غیاب سلوچ شکل میگیرد. یک نکته را هم در نظر داشته باشید که معمولا داستان و شعر را از عالم خیال و دروغ میپندارند و این پارادوکس ادبیات است که شاید تنها دروغی است که حقیقت را مطرح میکند. در این رمان با نمونهای از سیاست پهلوی در تاریخ کشور مواجه میشویم. سیاست تخت قاپو هم در همین راستا بود که رضاشاه میخواست به زور عشایر را یکجانشین کند که بخشی از آن در رمان «سووشون» سیمین دانشور هم آمده است.
این نویسنده و منتقد در پایان سخنانش با اشاره به توانایی خاص دولتآبادی در روایت تاریخ مردم و تحولات آن گفت: معمولا میگویند که دولتآبادی به زندگی مردم روستا توجه داشته است. در حالی که در آثار او نمونههایی از توجه به زندگی مردم را هم میبینیم. داستان کوتاه «فقر» روایتی از تاریخ فقر و بررسی تاثیر آن بر زندگی مردم در اواخر دهه 40 است که نگاهی هم به ناهنجاریهای جنسیتی دارد. راوی این داستان یک پسربچه نوجوان است که نمیفهمد مادرش برای امرار معاش به چه کارهایی باید تن دهد.
قلم مورخ شمعی است که روشنی میبخشد
در ادامه جلسه داریوش رحمانیان گفت: احمد شاملو جملهای دارد که میگوید: «آن کس که زمانه خویش را درنیابد، پیش از آن را هم درک نمیکند.» کمتر جملهای میتوان یافت که با این دقت درباره فهم تاریخی سخن گفته باشد؛ کسی که زمانه را درک کند، مورخ است. نه کسی که تاریخ مینویسد. همان گونه که درک ویژهای از جهان هست که فیلسوفانه است یا نگاه شاعرانه و... مورخ هم نگاهی ویژه به جهان دارد اما مورخ ضرورتا کسی نیست که صد کتاب بنویسد. کما این که در مورد شعرا هم میگویند: «ای بسا شاعر که در عمر خودش شعری نگفت» منظور این سطر، نقد آن سخنان منظومی هست که فقط منظوم هستند، اما شعر نیستند.
این تاریخپژوه تاکید کرد: یکی از تکاندهندهترین صحنههایی که من شاید 30 سال پیش خوانده باشم، قطعه تلخی است که برای مردگان اتفاق میافتد. در آن قطعه محمود دولتآبادی نویسنده سادهای نیست. آن نوشته از جنس شعر است. مورخ هم همین است. ای بسا کسی که در زندگیاش یک خط تاریخ ننوشته اما مورخ است. به این معنا که درک مورخانه از زمان دارد. اگر باز به همان جمله شاملو برگردیم، میگویم که برای دریافت زمانه ما، خواندن آثار دولتآبادی اساسی است.
این استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران گفت: ضربالمثلی است که میگوید شیطان در شب زاد و ولد میکند. قلم مورخ شمعی است که روشنایی ایجاد میکند. من بارها در نقد تاریخنگاری معاصر ایران گفتهام ما با دو مساله مواجهیم؛ غیبت مورخ و غیبت ترازو. در بررسی وضعیت تفکر معاصر مدام گفته میشود که ما فلسفه نداریم. اما درد بزرگ ما نداشتن مورخ است. مورخی که بتواند روشنگر زندگی مردم باشد. من در آثار دولتآبادی چنان قدرتی از منظر روشنگری دیدهام که در آثار هیچ مورخی ندیدهام. قلم این رماننویس از قلم مورخ، خیلی موثرتر توانسته این وظیفه را انجام دهد.
رحمانیان افزود: همه شما «مزرعه حیوانات» جورج اورول را خواندهاید. تحولی ایجاد میشود و خوک اصلی، همرزمش را از قدرت کنار میگذارد و او را به دشمن تبدیل میکند. سپس میگوید: آن کس که بر گذشته فرمان میراند، فرمانروای اکنون و آینده است. یعنی روایت متکی به تاریخ، اراده معطوف به قدرت است. و فوکو به راستی بحث «دانش-قدرت» و «حقیقت-قدرت» را مطرح میکند. آقای دولتآبادی در مصاحبهای که سالها پیش با آقای چهلتن و آقای فریاد داشته، میگوید: «من مبارزهای را در نوشتن شروع کردهام که باید از آن پیروز و موفق بیرون بیایم.» یعنی قرار است دولتآبادی روایتی را ارائه دهد که روایت قالب را به چالش بکشد. اجازه ندهد که روح زمانه همه چیز را یکدست کند.
غیرانقلابی بودن دهقانان ایران
این پژوهشگر تاریخ تاکید کرد: نکته اصلی بحث من به مفهومی اشاره دارد که جامعهشناسان تاریخی آن را وضع کردهاند که عبارت است از؛ غیرانقلابی بودن دهقانان ایران. نظریهای که برخی از مورخان بزرگ ما آن را به کار گرفتهاند و یرواند آبراهامیان هم یک مقاله با همین موضوع در کتاب «جامعهشناسی ایران» منتشر کرده است. در ویتنام، هند و چین، حرکتهایی که منجر به تغییرات تند انقلابی شدند ، از سوی دهقانان شکل میگیرند. اما ما در ایران با فقدان چنین جنبشی از سوی دهقانان مواجهیم. این در حالیست که ایران قدیم، پر از شورش و غوغا و سرکشی است. شما به جنبش بابک خرمالدین نگاه کنید؟
رحمانیان افزود: بعد از جنبش مشروطه چه اتفاقی میافتد؟ نخستین ملتی که در آسیا، شرق و جهان اسلام، مفهوم انقلاب را وارد تاریخ کرد، ایرانیان بودند. اما انقلاب مشروطه یک انقلاب شهری است و دهقانان در آن حضوری ندارند. مورخان در این زمینه، خیلی کم نوشتهاند. اما روایتی که دولتآبادی در کلیدر ارائه میدهد، موثرترین روایت روشنگرانه در این زمینه است. گلمحمدی که استعداد این را داشت که یعقوب لیث شود، در آخر داستان و بعد از سخنرانی عمو برای روستائیان، تنها میماند و میمیرد. این کاری است که هیچ مورخی نتوانسته به این قدرت انجام دهد و مورخ بدون خواندن آثار دولتآبادی نمیتواند تاریخ معاصر ایران را روایت کند.
کتابی که تمامش یک جمله است
در انتهای این نشست، محمود دولتآبادی گفت: من چندی پیش هر چه کتاب در خانه داشتم را امضاء کردم و فروختم و حاصل آن مبلغی بود که برای کمک به هموطنان زلزلهزدهمان در غرب کشور فرستادم. خیلی دوست میداشتم که داستان مردی که پرچم کشورش را پایین میکشد را از کتاب «بنی آدم» برای شما بخوانم. منتها این کتاب را هم در خانه نداشتم. به همین خاطر سطرهایی از کتاب «روزگار سپری شده مردم سالخورده» را برای شما میخوانم. کتابی که تمامش یک جمله است و از هر جایش که شروع کنی، فرقی نمیکند.
این نشست با داستانخوانی محمود دولت آبادی به پایان رسید.
نظرات