پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۲
​چه کسی کتاب را کشت؟

چرا باید یک کتابفروش که شغل اصلیش معرف کتاب بودن است کتاب بخواند و علاوه بر ادبیات کلاسیک و معروف جهان هوش انتخاب و معرفی داستان و یا نوشته‌های کشورهای دیگر را داشته باشد؟ این پرسشی است که راهنمای کتاب کتابفروشی محام اهواز آن را طرح کرده‌است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_مهبد متین: ضرورت از یاد رفته­ وجود راهنمای کتاب بجای فروشنده کتاب در هر کتابفروشی در دنیای کوچک ادبی کشورمان از نان شب هم واجب تر است. ادبیاتی که فقط ختم به ادبیات کلاسیک و یا نویسنده‌­هایی که از بس دوره‌­شان کرده‌­ایم و یا ترجمه‌­اش کرده‌­اند، نخ‌نما شده‌­اند. مطمئنم در دنیا هر ساعت و دقیقه نویسنده‌­ای خلقتی می‌­کند و این از بد شانسی ماست که همه زبان‌های دنیا را بلد نیستیم و نمی‌­دانیم و یا دسترسی به آن غیر ممکن است و یا از طالع بد ماست که با روحیات مذهبی ما منافات دارد.

ادبیات ترجمه ایران به ترجمه­ از انگلیسی، عربی و اگر استادی وجود داشته باشد به فرانسه و آلمان ختم می‌­شود و بس.! حال این چند نام هم کافیست به همان نویسنده­‌های کلاسیک و جهانی و سرآمد همان کشورها نیز پایان یابد. پس ادبیات نوی ما داستان‌نویسان تازه کار ما، و مخاطبان این گونه داستان‌­ها چگونه از این دست نوشته‌­ها با خبر شوند؟

قصه‌ها و افسانه­‌ها، همواره در رشد و کمال ذهنی و فرهنگی انسان‌ها مؤثر بوده‌اند و به نوعی زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم، شیوۀ کار و تولید آن‌ها و رفتار، تفکر، احساس، مذهب، اخلاق و اعتقادات هر جامعه را نشان داده‌اند.

ادبیات و هنر آینه‌ی جوامع بشری‌ست و ابزاری برای شناخت جامعه و مردم. حال در این میان یک معرف کتاب علاوه بر مطلع بودن از محتوی اینگونه نوشته‌­ها،یعنی مطالعه و کتابخوان‌بودن کتابفروشان موظف به معرفی ادبیات گمنام و راه یافته به سرزمین ناشناخته است.

جهانی کردن ادبیات ایران مستلزم خوانده شدن کتاب‌های ما در کشورهای مختلف است. منظور اینکه کتاب‌های ما باید معرفی و ترجمه شود. حال این درد ادبیات ما به کنار ما ابتدا باید تجربه خواندن و آگاهی از ادبیات ملل مختلف را داشته باشیم و این از خوش شانسی ماست که نویسنده آسیایی مانند هاروکی موراکامی یا ایشی گورو، داستان‌هایشان را به انگلیسی نوشتند و ماشالله ایران هم که به کمک آموزشگاه‌های قارچ گونه و مترجم‌های رباطیک توانسته اصل را به فارسی ترجمه کنند. سطر بالا را از مترجمان زحمت‌کش جدا می­‌دانم.

حال چرا باید یک کتابفروش که شغل اصلیش معرف کتاب بودن است کتاب بخواند و علاوه بر ادبیات کلاسیک و معروف جهان هوش انتخاب و معرفی داستان و یا نوشته‌های کشورهای دیگر را داشته باشد؟

پیدا کردن نویسنده گم‌نامی که خوب می‌­نویسد و تاثیر گذار است و می‌­تواند بر جامعه و فکر مردم تاثیر خوب و جامع بگذارد، کار راهنمای کتاب است. در ایران گه‌گاهی از این‌گونه نویسنده‌­ها و کشورهایی که گمنام‌ترند در  نیز ترجمه می‌­شوند از جمله مهم‌ترین این گونه کتاب‌ها می‌­توان به کتاب تنهایی پر هیاهو اثر  بهوميل هرابال نویسنده شهیر جمهوری چک با ترجمه­ درجه یک پرویز دوائی اشاره کرد و یا نوشته‌های میلان کوندرا را نام برد که داستان‌­هایش خاصه بعد از فروپاشی بالکان بیشتر در میان ایرانیان مورد توجه قرار گرفت و این هم از خوش شانسی مخاطب ایرانی بود که جنگ­‌های بوسنی و کوزو و یگوسلاو ها و آن خطه با‌هم باعث معرفی این گونه ادبیات شد.

و خوش شانس­تر از آنکه این نویسنده در سال 1975 به فرانسه تبعید شد و نهایتاً در سال 1981 به تابعیت فرانسه درآمد. و باز هم این شانس کتاب خوان ایرانی بوده که او خود را نویسنده‌ای فرانسوی می‌داند و مُصِر است که آثارش باید چه در کتاب‌فروشی‌ها و چه در دسته‌بندی ادبی جزو ادبیات فرانسه قرار داده شوند. تا در ایران نیز به لطف ترجمه و سانسور چاپ شوند.

مخاطب کتاب ایران لاغر نیست، چاق است، دنیای امروز ایران از چاقی مفرد در بیشتر امور به مرز پوکیدن رسیده است؛ اخبار سیاه،‌ گرانی، آلودگی زیست محیطی، خاک، جنگ­‌های منطقه‌ای،‌ زلزله،‌ اختلاس، موسسه‌­های غیر مجاز بانکی و چه و چه در این بین باید به این لیست بلند بالا مترجمان نابلد و نویسنده‌­های پفکی را هم اضافه کرد.

هنر یک کتابفروشی معرفی نویسنده­‌های گمنام و کاربردی است. فروختن ذهنیاتی که از عصاره­ یک ذهن کارا و درجه یک بیرون آمده باشد یافتن رگه یا دانه‌­های طلا از مطلا است وگرنه هنر و ادبیات را نه دربند، بلکه به زنجیر التزام کشانده­‌ایم.

در این راه چند تار موی سفید کردن ضرورت راهنمای کتاب شدن است، مخاطب کتاب از نوباوه تا بازنشسته طیف بیشماری هستند؛ یک راهنمای کتاب در عین اینکه یک کتاب شناس و پر مطالعه باید باشد، از مردم‌شناسی و مخاطب‌شناسی خوب هم باید برخوردار باشد.

انتخاب کتاب برای تازه خوان‌­ها، بسیار ضروری و رگ حیات خواندن و ادامه دادن مخاطب است. حال میان این همه رمان‌­های پفکی و ترجمه‌های رباطیک –جدای از نویسنده­‌ها و مترجمان درجه یک کشورمان- چگونه باید کتاب خوب و ترجمه خوب را معرفی کنیم. باز هم می­‌گویم خواندن کتاب برای راهنمای کتاب مثل هوا ضرورت دارد و تنها خواندن و خواندن است که راه­کشاست.

برای کتاب‌های ترجمه هم گاهی باید چند کتاب را که مسلسل وار ترجمه شده است،مقایسه کرد. مگر اینکه مترجم نام آشنا و ناشر کتاب نیز متعهد باشد دیگر لزومی به مقایسه نیست. هر چند که ترجمه در ایران یک امر نسبی است و مترجمان قهارمان گاهی در رد ترجمه‌­های گذشته یک مترجم کتاب­‌ها را باز ترجمه می­‌کنند و ادعای کامل بودن ترجمه و همان متن اصلی می­‌باشد، ‌این‌جاست که من راهنمای کتاب که ترجمه هم بلد نیستم، کارم به مقایسه کتاب‌های مشابه و ترجمه می‌کشد.

در واقع در کتاب‌های داستانی و رمان این‌گونه کار شاید کاربرد داشته باشد، ولی برای کتاب‌های علمی و فلسفی و جامعه شناسی مضحک است. به هر روی تمام این سطور را نوشتم تا بگویم که راهنمای کتاب موظف به مطالعه و کنکاش آثار چاپ شده است، تا بتواند آن را در مقابل مخاطب آن رو نمایی و معرفی کند.

ضرورت کتابفروشی‌ها علاوه بر دنیای مجازی، چاپ بولتن خبریست تا حداقل کتابخوان‌­ها هم به باور کتابخوان بودن کارمند کتابفروشی برسد. این رسالت چند سالی است که در کتابفروشی محاو اهواز انجام شده است. مجله­ چند برگی که از دل کارکنان این مجموعه فرهنگی تراوش می­‌کند و به رایگان در اختیار کتابخوان‌ها و کتاب‌نخوان‌ها می‌­گذارند.

کتابنامه محام با هفت سال سابقه بطور مداوم به تیراژ 200 یا 300 نسخه تکثیر و در پیشخوان قرار داده می‌­شود تا از محتوای کتاب‌ها در همه حوزه‌­ها با خبر شود. این چند برگ سند بی‌زبان و بی‌رنگ و لعابی است که خود گویای همه چیز است. به جرات می‌توان گفت زحمتکشان این کتابنامه نویسنده‌­هایی را معرفی کرده‌­اند، از نویسنده‌های همشهری گرفته تا جهانی که شاید به‌گوش هیچ مخاطب کتابی نخورده باشد. ژوئل گلوف، پيرو کيارا، فومن نوري ناکامورا، کنت هريف، و خیلی از نویسندگان دیگری که الان با وجود شبکه­‌های مجازی معرفی و کتابشان پرفروش شده است. و گاهی به جرات می‌­توان گفت حتی تا یک تیراژ 3000نسخه‌­ای از این دست کتاب‌ها را به‌فروش رسانده‌­اند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • احسان اسکندری /شاعر و داستان نویس ۰۲:۰۵ - ۱۳۹۶/۱۰/۰۸
    وقتی از بازار کتاب صحبت می کنیم دقیقا داریم از چه صحبت می کنیم؟ هنگام که سرانه مطالعه در مملکت و تیراژ کتاب خودم و هم صنف های نجیب و تن درستم و برخوردهای نامهربانانه و باند بازی ها و سانسور محوری متولیان فرهنگی مملکتم /که در آن همه چیز را دولتی کرده اند/ را می بینم و از طرف دیگر به پیرامونم رفیق تر نگاه میکنم با خود می گویم به راستی احمقانه است نگران آینده ادبیات مملکتی بودن که آینده خود آن مملکت در مه سیاهی از نا امیدی غرقه گشته است
  • مهدی ۰۰:۱۳ - ۱۳۹۶/۱۰/۰۹
    یه نکته: شمای راهنما،تو همین مجله‌ ای ک میگین چاپ میکنین، فقط کتابایی معرفی میکنین ک برای کتابخونای قهار خوبه؟ ب نظرم ترویج کتابخونی شامل اینم میشه: توو مجله‌تون برای کتابخونای سطحی و عامه هم کتاب معرفی کنید. این افراد،بیشتر از کتابخونای قهار ب معرفی نیاز دارن. وقتی برداره اونو بخونه ببینه از هیچکدوم از معرفیا خوشش نمیاد دلسرد میشه. شاید یه بارم ما گذرمون ب شهرتون خورد و اومدیم از معرفی کتابای عامه‌تون استفاده کردیم!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها