دارابیان: بدون شک برگزاری هر جایزه با اهداف مشخصی انجام میشود و دلیلی محکم برای انجام آن رویداد وجود دارد. از این رو قطعا جایزه احمد محمود نیز از این قاعده مستثنی نیست. جامعه ادبی ما به دلایلی تا سالهای سال دچار خودسانسوری شده بود و از آوردن نام احمد محمود پرهیز میکرد. این خودسانسوری به جایی رسید که حتی ما در شهر اهواز (زادگاه احمد محمود) کوچهای به نام این نویسنده بزرگ معاصر نداریم. خبر برگزاری جایزه محمود اتفاق بسیار خوبی بود و حتی شرایط را برای پیگیری خبرگزاری کتاب از مسئولان استانی فراهم کرد تا سرانجام مسئولان شورای شهر و اداره فرهنگ استان خوزستان قول همکاری در این رابطه دادند و قرار شد تا ظرف روزهای آینده میدانی به نام احمد محمود نامگذاری شود. همه اینها مقدماتی بود تا از کامران محمدی سوال شود که چرا این نیاز را احساس کرد تا به فکر راهاندازی جایزهای به نام احمد محمود باشد؟
محمدی: مدتی بعد از اینکه جایزه گلشیری تعطیل شد و احمد غلامی هم جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات را ادامه نداد، من به این فکر افتادم که لازم است جایزهی دیگری راهاندازی شود. وقتی فرصتش فراهم شد، یعنی حدود دو سال پیش با تعدادی از دوستان صحبت کردم که دست به دست هم دهیم و جایزهای را شروع کنیم؛ چراکه شرایط بدی مهیا شده بود و عملا جز یکی دو جایزهی خصوصی کوچک یا نامنظم و نیمهتعطیل، جایزهی دیگری باقی نمانده بود. آن موقع به دلیل مسایل مالی و اجرایی موفق نشدم، ولی فکر برگزاری جایزه که از ابتدا هم با همین نام احمد محمود در ذهنم بود، همچنان باقی ماند و اگرچه بحثش با دوستان دیگر پیش نیامد و عملا فراموش شد اما من موضوع را رها نکردم و سعی کردم هر طوری که هست شرایط لازم را فراهم کنم. خوشبختانه اوایل امسال این امکان فراهم شد و به سراغ دوستان یعنی «مهدی ربی»، «سارا سالار»، «محمدحسن شهسواری»، «پیمان هوشمندزاده» و «مهدی یزدانیخرم» رفتم و کار را شروع کردم. از ابتدا هم همین شکل برگزاری مورد نظرم بود و دلم میخواست جایزهای با سیستمی مشابه اسکار داشته باشیم تا بازتابی از جامعه ادبی باشد. بازتابی که از خرد جمعی ادبیات میآید، و نه فقط از رای سه یا پنج داور مشخص. یعنی دستکم هیات انتخاب اول، جامعهی ادبیات باشد.
دارابیان: بدون شک یکی از عواملی که باعث اعتبار و ارزش یک جایزه میشود، تیم تشکیل دهنده آن است. طی روزهای گذشته همراه با اعلام اسامی 20 اثر انتخاب شده، اسامی داوران هر دو گروه نیز اعلام شد. چه ویژگیهایی باعث انتخاب این تیم شد و ملاک شما برای جمعآوری این گروه چه بود؟
محمدی: برای انجام درست این طور کارها، لازم است آدمهای همدل و همفکر کنار هم جمع شوند. بنابراین اولین نکته برای من این بود که شش نفر همفکر که همدیگر را قبول دارند و میتوانند در کنار هم کار کنند باشیم. اما بعد از این، مطمئنا لازم بود آدمهای شناختهشدهای در دنیای ادبیات باشند. یعنی حضورشان به جایزه اعتبار و احترام اضافه کند، نه برعکس. ضمن اینکه در کارهایشان ثابت کرده باشند که ادبیات را میفهمند و نظرشان به عنوان داور هم قابل استناد و اتکاست. علاوه بر این، به کار صنفی و اجرایی اعتقاد و علاقه داشته باشند و زود خسته نشوند. حاضر باشند برای اینطور کارها کمی وقت بگذارند و گذشته از همهی اینها، پوستشان کلفت باشد. از فحشها و شایعهها و حرف و حدیثهایی که در انتظارشان است، نترسند؛ زیرا در فضای ادبیات ایران، این اولین نتیجهی هر کار مهم و درستی است! بهخصوص که معمولا آدمهای موافق و مثبت، صدایشان را بلند نمیکنند، اما منتقدان و مخالفخوانها، استاد عربدهکشیاند. پس کسی نباید منتظر دلگرمی و تشکر و بهبه و چهچه باشد. فکر میکنم اگر به پنج داور دیگر دقت کنید، تایید میکنید که کموزیاد این ویژگیها را دارند.
دارابیان: برگزاری هر جایزه معمولاً با نظرات موافق و مخالف روبهرو است و عدهای موافق و عدهای مخالف هستند. بعد از اعلام فراخوان جایزه چه اتفاقی رخ داد؟
محمدی: آدمها در زمینهی اعتقاد به جایزه دو دسته هستند. بعضی معتقدند جایزهها لطمه میزنند، خوب نیستند، عادلانه نیستند و بعضی هم معتقدند جایزه باعث میشود تنور ادبیات گرم شود و بحثهای مختلف ادبی شکل گیرد. من جزء گروه دوم هستم. در این مدت که نام جایزه احمد محمود مطرح شده، بحثهای مختلفی شکل گرفته است و همین دعواها، نقدها و بحثهاست که فضای ادبیات را گرم میکند. بهنظرم این تحرک بهشدت برای ادبیات ایران لازم است. البته نه برای ایران، بلکه برای همهجای دنیا. ما اینجا همیشه میخواهیم چرخ را از ابتدا اختراع کنیم. در مورد بدیهیات بحث میکنیم. مثل بحثی که دربارهی کارگاهها و کلاسهای آموزش داستاننویسی مطرح میشود. آیا آموزش داستاننویسی لازم است یا نه؟ آیا کارگاهها خوب هستند یا نه؟ رشته دانشگاهی سالهای سال است که در آمریکا و اروپا وجود دارد. نویسندگانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، نوبل گرفتهاند که اگر اشتباه نکنم تونی موریسون یکی از آنهاست و بعد ما تازه داریم درباره این صحبت میکنیم که آیا آموزش داستاننویسی خوب است یا نه؟ خود ایشی گورو که امسال نوبل گرفت، دورهی آموزشی و دانشگاه دیده است. ما باید سر بدیهیات بحث کنیم و اگر حالا هم بخواهیم بحث کنیم من قطعا جزو آنهایی هستم که نهتنها معتقد است جایزه و آموزش مفید است، بلکه فکر میکنم ضروری است. همه جای دنیا هم همین است. منتها باید سعی کنیم اینها تا حد امکان مستقل از دولت، جناح، سوگیری و به صورت خصوصی برگزار شوند.
محمودی: من فکر میکنم قبل از هر چیزی که شما به آن فکر کرده باشید، احتمالا توجه داشتهاید که این جایزه باید هویت داشته باشد تا من مخاطب بفهمم که جایزه احمد محمود در طی دو دوره و سه دوره یک اعتمادی برای من مخاطب بهوجود میآورد و این جایزه بخاطر تاثیرگذاری به این نوع کتاب و ادبیات جایزه میدهد. موضوعی که در حال حاضر درباره جایزه احمد محمود به دلیل مطرح شدن نامش چالشبرانگیز است. سوال من این است که اکنون احمد محمود آیا فقط یک نام است که برای یادبود روی این جایزه گذاشته شده است یا اینکه قرار است این احمد محمود در نوع هدفگذاری هم لحاظ شود؟
محمدی: هر دو مطرح است. همان طور که عرض کردم، من از ابتدا به اسم جایزه و شکل برگزاریاش فکر میکردم. از همان ابتدا اسم احمد محمود در ذهنم آمد و فکر کردم چقدر خوب است که اسم جایزه احمد محمود باشد؛ چراکه به اعتقاد من، او بزرگترین نویسنده ایرانی است. سایر دوستان هم با این نام بسیار موافق بودند. چه نامی بهتر از نام یک نویسندهی بزرگ ایرانی که به این شکل، نامش زنده شود و بزرگ داشته شود؟ اما ماجرا فقط این نیست و قطعا جهتگیری یا ملاکهایی هم برای جایزه وجود دارد که برای داوری کتابهای دور دوم، لحاظ خواهد شد. البته قطعا ملاک ما این نیست که اثر برگزیده، به صورت تقلیدی، شبیه به احمد محمود باشد؛ نویسنده باید شبیه خودش باشد؛ زیرا ما نمیخواهیم نویسندگانی را تشویق کنیم که از احمد محمود یا هرکس دیگری تقلید میکنند؛ بلکه قطعا از کسانی حمایت میکنیم که اول خودشان باشند و نوآوری داشته باشند. اما در عین حال ویژگیهای برجسته و هدایتگری که احمد محمود دارد در آثار آنها مشاهده شود. برای مثال برقراری ارتباط با مخاطب عامتر و گسترده یکی از ویژگیهای آثار شاخص محمود است. به عبارتی پرهیز از فرمگرایی افراطی یا داستانهای تجربی که مخاطب خاص و متخصص دارند. همین طور توجه ویژه به داستانپردازی و قصهی جذاب بهویژه در بخش رمان. در سطح زبان و نثر، پرهیز از زبان پیچیده و سخت که ارتباط مخاطب گسترده را با دشواری مواجه میکند. رئال بودن و رویکرد رئال و بهروز به جامعه، یعنی همان چیزی که به نام داستانهای واقعگرای اجتماعی میشناسیم. به عبارتی، توجه نویسنده به جامعهاش و مسایلی که به لحاظ اجتماعی، تاریخی و سیاسی با آنها مواجه است. همین طور توجه به داستاننویسی بومی و ایرانی، همان طور که داستانهای محمود هستند. منظورم داستان اقلیمی نیست، بلکه مراد داستانی است که رنگ و بوی ایرانی به معنای کلی دارد. حالا خیلی از کارهای ایرانی یا در خلأ رخ میدهند یا میتوانند ترجمه باشند. به طور خلاصه، معتقدم بیشتر ویژگیهای آثار احمد محمود، همان چیزهاییاند که ادبیات ایران به آنها نیاز دارد و جایزهی احمد محمود هم به طور طبیعی به این ویژگیها توجه ویژه دارد.
بابایی: میشد بخشی را به عنوان جایزه ویژه احمد محمود اضافه کرد تا یک رمان اجتماعی را انتخاب کنیم. رمانی که تمام ویژگیهایی که میگوییم در آن باشد. به نظرم به این مساله حداقل برای دورههای بعد میتوان فکر کرد.
محمدی: خیلی کارها میتوان انجام داد. من خودم خیلی علاقهمندم که جایزهای هم در کنار جایزهی اصلی برای نویسندگان جوان وجود داشته باشد. نگفتم کار اولی، برای اینکه این دو رویکرد مختلف است؛ چراکه هم میتواند نویسندهای جوان نباشد و کار اولی باشد و هم بالعکس. به هر حال حتما یک انتخاب ویژه در بخش رمان که با چارچوبهای سختگیرانهتر، رمان اجتماعی رئال باشد، پیشنهاد خوبی است. همین طور بخش نویسندگان جوان یا کار اولی و امثالهم. منتها اول باید جایزه پا بگیرد و بماند و بعدا گسترش پیدا کند.
محمودی: من خیلی جا خوردم از این که همین ابتدای کار خودتان هم درباره ادامه جایزه در دورههای بعدی با تردید حرف میزنید. حداقل انتظار داشتم که جوری برنامهریزی شود که این جایزه چشمانداز 10 ساله داشته و با سازوکارهای مشخص شکل گرفته باشد. روی حامی مالی فکر کرده باشید تا در برگزاری دچار مشکل نشوید. وقتی جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را پایهگذاری کردیم، فکر نمیکردیم این قدر تاثیرگذار باشد. چندنفر دور هم جمع شده بودیم و مثل همین الان احساس کردیم که خلائی در ادبیات داستانی وجود دارد. ضرورت برگزاری جایزهای در بخش خصوصی را احساس میکردیم. آن زمان تنها جایزه ادبی، کتاب سال بود که به رمان و داستان هم جایزه نمیداد. دورهای بود که روزنامههای اصلاحطلب منتشر میشدند و شادابی و نشاط ادبی به واسطه صفحههای ادبی روزنامهها وجود داشت که از اتفاق یکی از بانیان رونق این صفحهها و تازگیشان، احمد غلامی، دبیر جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی بود. شکل روزنامهها عوض شده بود. صفحات ادب و هنر شکل گرفته بود و مجلات سنتی را از دور خارج میکرد. مصاحبه با چهرههای دور از دسترسی مانند هوشنگ گلشیری، محمود دولتآبادی و ... مصاحبه کرده یا انتشار یادداشت و نقدهای تخصصی در حوزه ادبیات داستانی، اتفاق بکری در آن فضا بود. امری که در دهه چهل و پنجاه، رونق داشت و تاثیرگذار بود. در آن شرایط دهه هشتاد احساس شد که حالا جای پیشنهادات خاص به جامعه ادبی از طریق جایزه ادبی خالی است. همزمان هم جایزه «مهرگان ادب» با همت یک خیر و موسسه پکا برگزار شد. به دنبال آن شاهد جایزههای خصوصی دیگری از جمله جایزه هوشنگ گلشیری بودیم. برخی از این جایزهها ادامهدار شد و خیلیها بودند که گامهای بلندتری هم برداشتند، یک دوره و دو دوره برگزار کردند، اما به دلایل متعددی متوقف شدند. واقعیت این است که جایزهای میتواند تأثیرگذار باشد که ادامه پیدا کند و زود تعطیل نشود. شما که با من هم نسل هستید و خودتان هم در برخی از این جایزهها دستی داشتهاید، با من موافقید؟
محمدی: همین طور است. من هم منظورم این نبود که ما یک دوره برگزار میکنیم و میرویم. اتفاقا من برنامههای ویژهای دارم، اما اینجا ایران است و همهچیز دست ما نیست. اگر واقعبین باشیم، لازم است دربارهی آینده با احتیاط صحبت کنیم. اتفاقاتی که برای جوایز دیگر رخ داده و تعطیل شدهاند، میتوانند برای ما هم رخ دهد. اما ما تجربههای گذشته را داریم و شاید همین بتواند کمک کند که زود از میدان خارج نشویم. متاسفانه در فضای ادبیات ایران مشکلات بسیاری هست که کار را برای درازمدت بسیار سخت و فرساینده میکند. از مسایل مالی و اجرایی گرفته تا نقدها و فشارهای دوستان.
این یک واقعیت است که وقتی کاری چرخهی مالی ندارد، بهسختی میتواند در چشمانداز خیلی گسترده و درازمدت باقی بماند. انجام کارهای شخصی و دورهمی و وابسته به یک یا چند فرد، بدون حمایت مادی و معنوی، آدمها را خسته میکند. خلاصه اینکه اگر جایزههای قبلی تعطیل شدهاند، حتما دلایلی داشته که این دلایل هنوز هم هست. ما هم از فضا نیامدهایم. پس نباید ادعاهای غیرمنطقی کنیم. فقط سوال این است که آیا ما باید با توجه به این مشکلات و شرایط، بنشینیم و دست روی دست بگذاریم؟ من معتقدم به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که اگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم. از بحث اصلی منحرف نشویم. بله، قطعا ما دورههای بعدی را هم پیشبینی کردهایم. ولی من وضعیت جامعه خودم را میشناسم و ممکن است پیشبینیهای ما درست از آب درنیاید. آنچه از دست ما برمیآید انجام میدهیم. اما آیا همه مسائل دست ماست؟ نه، من واقعا باید سادهلوح باشم که بیایم با قاطعیت بگویم 10 سال دیگر هم هستیم و چنین میکنیم و چنان میکنیم. برعکس، من آنچه از دستم برمیآید انجام میدهم، حتی اگر برگزاری فقط یک دوره از جایزهی احمد محمود باشد.
محمودی: مهم است که چقدر جایزه سازوکارش به فرد و شخص متکی است. اگر کامران محمدی نبود، سال دیگر برگزار میشود یا نمیشود؟ باز هم از جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی مثال بزنم. احمد غلامی بعد از اتفاقهایی که برایش افتاد، گفت من دیگر این جایزه را برگزار نمیکنم. هرچه اصرار کردیم، گفت من نیستم. در صورتی که ما خیلی هم مراجعه کردیم. من و حسن شهسواری و مهدی یزدانی خرم بارها گفتیم و او گفت که دیگر نمیخواهد جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را برگزار کند. اصرار ما از این بابت بود که حیف است بعد از یک دهه تاثیرگذاری یک جایزه را متوقف کنیم. ضربهای که آنجا به یکی از مهمترین جایزههای ادبی در بخش خصوصی وارد شد، این بود که قائم به شخص بود.
محمدی: این موضوع تا حدودی اجتنابناپذیر است. متاسفانه ما نهادها و سازمانها و موسساتی که جایزه در دل آنها برگزار شود، نداریم که سازوکار روشن و جدا از فرد داشته باشند. دولتیها هم که جایزههای خود را دارند و جایزههایی مانند جلال را برگزار میکنند. وقتی جایزه خصوصی باشد، کمی وابسته به فرد میشود، اما گذشته از بحث داوری، یکی از دلایلی که باعث شد من پنج نفر دیگر را نیز وارد ماجرا کنم، همین بود که صددرصد وابسته به خودم نباشد. به جز این، کمی هم به پا گرفتن انجمن صنفی داستاننویسان امیدوارم. انجمن صنفی همان جایی است که باید پشتوانهی خصوصی جوایز باشد تا از وابستگی به فرد خارج شوند. مثل جشنی که هر سال خانهی سینما برگزار میکند. جشنوارهی فجر سر جای خودش و به صورت دولتی برگزار میشود، اما خانهی سینما هم به صورت صنفی جشن خودش را برگزار میکند و هر چهقدر هم آدمها عوض شوند، این جشن سر جای خودش هست و برگزار میشود. امیدوارم مشکلات انجمن صنفی بهزودی حل شود و جایزهی احمد محمود به شکلی به انجمن وصل شود و دیگر خطری مثل جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعات تهدیدش نکند.
بابایی: در حال حاضر نفسِ برگزاری جایزه خیلی کار خوبی است. شور و نشاطی بین نویسندگان و بین دوستان دیگر که در فضای مطبوعات و رسانههای ما هستند و در مورد کتابها صحبت میکنند، ایجاد میکند. کسانی که جوایز را مخرب میدانند، خیلی مباحث دیگر را اصلا توجه نمیکنند. اکثر کسانی که نسبت به جوایز انتقاد دارند، میگویند چرا من نیستم؟ چرا جزو داورها نیستم؟ چرا کارم برگزیده نشده است؟ نگاه این افراد به این شکل است. البته بعضی از انتقادها میتواند به حق باشد. بعضی از دوستان نویسنده انتقاد دارند به این مساله که بعضی از بررسهای ناشرها در جایزه هستند و میتوانند اعمال نفوذ کنند و کتابهایی که از نشر خودشان است را انتخاب کنند. شما چه راهکاری برای این موضوع دارید؟
محمدی: راستش را بخواهید ما اگر بخواهیم با این بدبینی به آدمها نگاه کنیم زیاد نمیتوانیم کار را جلو ببریم. همه جوایز یک سری نقاط ضعف و یک سری نقاط قوت دارند. مثلا بعضیها میگویند در دور اول جایزه که کتابها با رای 50 فعال ادبی بالا آمدهاند، شاید بعضیها نخوانده رای داده باشند. آیا این دوستان تضمین میدهند که در شکل دیگر، داوران کار را میخوانند؟ این موضوع به اخلاق فردی آدمها برمیگردد. آن کسی که داور میشود باید بهلحاظ اخلاقی فردی منزه باشد و این مسائل را با هم قاطی نکند و این را تنها خودش میتواند بفهمد، نه ما. دوم اینکه واقعیت این است که در جامعه ما ادبیات به آن شکوه و جلال و جبروت نرسیده است که ما آدمهای خاص یک حوزه داشته باشیم. مثلا فردی که فقط کارشناس باشد یا فقط منتقد باشد و یکی هم فقط نویسنده باشد. ما همه این کارها را با هم انجام میدهیم. همانها که نویسندهاند، منتقد هم هستند، کارشناس هم هستند، روزنامهنگار هم هستند. حسن محمودی هم منتقد است هم نویسنده، هم روزنامهنگار، هم کارشناس نشر. چند آدم مثل حسن محمودی هستند؟ تقریباً همه ما همین طوریم. اگر بخواهیم حسن محمودی را چون کارشناس نشر است از رای دادن حذف کنیم، کار غیرعاقلانه و غیرمنطقی انجام دادهایم. این ویژگی جامعه ماست. ادبیات ما همین شکل است. اگر بخواهیم فقط از منتقدان رای بگیریم، چند منتقد داریم که فقط منتقد باشند؟ به اعتقاد من از تعداد انگشتان یک دست هم کمترند. در سایر بخشها هم وضعیت به همین شکل است. ما نمیتوانیم آدمهای سرشناس و آدمحسابیهای ادبیات را کنار بگذاریم، چون او یک جای دیگر کارشناس است. این طوری کسی باقی نمیماند. به نظرم کلا باید اعتماد کنیم و اخلاق فردی آدمها را به خودشان واگذار کنیم.
محمودی: بله. اگر بنا بر لابی باشد، لابی غیرمحسوس است. به فرض یک نفر میگوید که در این داوری مهدی یزدانیخرم است؛ کسی که مثلا در نشر چشمه کارشناس است. به نظر من اتفاقا او کارش سخت میشود؛ چراکه باید خیلی با وسواس داوری کند تا حرفی پیش نیاید. اتفاقا حتی امکان دارد اجحاف در حق کتابهایی باشد که در نشر چشمه منتشر شدهاند. یا کامران محمدی همین وضعیت را دارد یا من در نشر نیماژ به همین شکل تحت فشار هستم. برای همین به نفع نشری مثل چشمه این است که مهدی یزدانیخرم داور نباشد تا اگر کتابی از این نشر لایق عنوان کتاب سال بود، حرف و حدیث پشت سرش نباشد.
بابایی: نه تنها این جایزه بلکه جوایز دیگر ما نیز قربانی یک مساله خیلی مهم شده است و آن هم عدم اطمینانی است که ما همه به هم داریم. این را هم نمیتوانیم نادیده بگیریم که این عدم اطمینان برمیگردد به دورههایی که واقعا بعضی از دوستان با شائبه رأی دادند. بعضی کتابهای خاص بالا آمدند و مطرح شدند و بعد جامعه ادبی و بعضی از مخاطبین این کارها را خواندند و دیدند که کارها آنقدر ارزشمند نیستند.
محمودی: این را هم میتوانیم بگذاریم به حساب اینکه آن جایزه معیارش این بوده است. یک جایزه در وهله اول یک پیشنهاد است. یک پیشنهاد که چند نفر آدم جمع میشوند و میگویند که این فرد بهترین اثر را نوشته است. این افراد باید با هم همفکر باشند تا بتوانند جریانساز شوند. فارغ از همه این حرفها که در جمع خصوصی ادبیات است و خیلی هم خالهزنکی است، جایزه باید بتواند تاثیرگذار باشد. تاثیرگذاری روی اعتبار است. من میخواهم از این حرفها رد بشویم و برسیم به این که جایزه احمد محمود چه تلاشی میکند تا اعتبار به دست بیاورد؟ جوایز دنیا اعتبارشان را از راه ها و شیوههای مختلفی به دست میآورند. یکی اعتبارش را از وهله اول از مبلغ کلان مالی اش بدست میآورد. جایزهای هم هست که مهمترین اعتبارش را از تاثیرگذاری روی تیراژ میگذارد. جایزهای هم هست که اعتبارش را از نام آن جایزه میگیرد که به نام یکی از چهرههای مهم ادبیات است. در ایران ما این تاثیرگذاری را نداریم. نه جایزههای دولتی و نه خصوصی، هیچ کدام تضمیمکننده این مهم نیستند که بیتردید، در تیراژ کتاب برنده تاثیر شگرف و قابل محسوس بگذارند. مبلغشان هم چندان برای یک نویسنده کارساز نیست. جایزه جلال میتوانست این مولفه را داشته باشد که متاسفانه 110 سکه به 15 سکه تقلیل یافت. حالا میخواهم از کامران محمدی به عنوان دبیر جایزه احمد محمود بپرسم که پیشبینی میکند اگر کسی برنده جایزه احمد محمود شد، چه تغییراتی در زندگیاش رخ میدهد؟
محمدی: فکر میکنید ما میتوانیم این کار را خودمان طراحی کنیم؟ به نظرم اعتبار زیاد طراحی شدنی نیست. البته بخش مالی را که طراحی کردهایم و توانستهایم برای نفرات برگزیده سه میلیون تومان جایزه و تندیس ویژهای را فراهم کنیم. اما پول و جایزهی مالی بزرگ، الزاما اعتبار نمیآورد. به نظر شما آیا جایزه جلال با 110 سکه در گامهای اول اعتبار به دست آورد؟ جایزهی مالی بزرگ، همان طور که آقای دارابیان گفتند، یک امتیاز است، نه اعتبار. میتواند مثل نوبل به اعتبار هم منجر شود یا نشود. خلاصه امتیاز و اعتبار فرق دارند. 110 سکه برای جایزهی جلال امتیاز بزرگی بود که متاسفانه کمش کردند. اما اتفاقا در دورههایی که جلال جایزهی بزرگتری داشت، نسبت به حالا اعتبار کمتری به دست آورد. شاید به علت شکل انتخاب کتابها، عملکرد داورها و سوگیری در معرفی نامزدها و چیزهایی از این قبیل. غلط یا درست، دستکم تصور میشود که این طور بوده است. نمیخواهم جلال را متهم کنم، اما برداشت جامعه ادبی این است. به نظر من زمانی یک جایزه ادبی میتواند به اعتبار برسد که آدمهایی که آن جایزه را برگزار میکنند، آدمهایی مستقل و منصف باشند تا آثار درستی انتخاب شوند. وقتی جایزه به آدمهای معتبری وصل باشد و خوب کار کند، کمکم معتبر میشود. این چیزی است که در آینده باید گفت. امیدوارم عملکرد من و سایر دوستان هم طوری باشد که جایزه احمد محمود به اعتبار لازم برسد.
بابایی: نفس برگزاری جایزه ادبی خوب است. هرچقدر تعداد جوایز بیشتر و متنوعتر باشد به برگزاری و بهتر شدن شرایط ادبی ما کمک میکند. من فکر میکنم دوستان نویسنده باید کمی سعه صدر داشته باشند با جوایزی که تازه برگزار میشوند و همگام و همراه باشند و خیلی از این دوستان بیایند برای کمک خیلیهایشان حاضر نیستند حتا برای شمارش آراء کمک کنند چون مسئولیتش را حاضر نیستند قبول کنند. به همین دلیل به کامران محمدی و دوستانی که دارند کار میکنند خسته نباشید میگویم؛ چراکه سیبل هستند و هم برنده و هم فردی که رای ندارد به این افراد فحش میدهد. به نظر من برگزاری جوایز کتاب، ادبیات و اصلا فعالیت در حوزه ادبیات بهجز فحش خوردن هیچ چیزی ندارد. منی که نزدیک به 60 نشست ادبی برگزار کردم از کسی که برگزار کردم برایش فحش خوردم تا کسی که نتوانستم برایش برگزار کنم. این کارها جز محدودیت و دردسر هیچ چیز ندارد. در چنین شرایطی بچههای نویسنده ابتدا باید کمی به هم اعتماد کنند و دوم اینکه فضایی را ایجاد کنند که سایر جوایز و آدمهای که هستند جلو بیایند. امیدوارم دوستان نویسنده و ناشر از جوایز حمایت کنند. البته حمایتهای مالی باید بدون چشمداشت به داورهای باشد تا داوری مستقل را شاهد باشیم. قطعا نقدهایی به این جایزه دارم اما به نظرم لیست اعلام شده، یکی از بهترین لیستهای انتخابی در جوایز مختلف بوده است که میتوان از تکتک آثار دفاع کرد. به همه دوستان خسته نباشید میگویم. باید واقعبین باشیم. لیست میتواند اشتباه داشته باشد اما باید به خاطر داشته باشیم که دیکته ننوشته غلط ندارد. تا نیاییم جلو هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. این نگاههای صرفا ایدئالیستی باعث میشود که ما هیچ کاری انجام ندهیم و دست روی دست بنشینیم و دیگران کار بکنند.
محمدی: در ادامه صحبتهای حمید بابایی دو سه نکته باید بگویم. اول اینکه اگر لیست خوب است به من شخصاً و پنج داور دیگر ارتباطی ندارد. البته بسیار خوشحالم که لیست مورد تایید دوستان است. در دور نخست جایزه سعی کردیم از همه دوستان روزنامهنگار، منتقد، نویسنده با هر دیدگاهی که بودند، نماینده داشته باشیم. داوران مرحله نخست 50 نفر بودند که رای دادند و ما فقط این رایها را شمردیم و بعد از تحلیل آماری، نتیجه را اعلام کردیم. یعنی در دور اول و برای مشخص شدن ده مجموعه و ده رمان دور دوم، ما هیچ اعمال نظری نکردهایم و هر چه هست، حاصل آرای این 50 فعال ادبی است. نکتهی بعدی اینکه آنچه ما انجام دادهایم، صرفا شمردن و جمعزدن آرا نبوده است. ما برای تحلیل آماری، مانند جایزه گلشیری فقط میانگین نمرهها را نگرفتهایم. البته آن هم شیوهی خوب و مرسومی است اما ما برای این کار از یک دکترای آمار مشاوره گرفتیم تا درستترین، کمخطاترین و علمیترین شیوهی تحلیل امتیازها را پیدا کنیم. ایشان یک الگوی آماری مناسب برای تحلیل امتیازها به ما پیشنهاد داد و ما هم مطابق آن الگو رفتار کردیم. به طور خلاصه، امتیاز هر کتاب، صرفا حاصل جمع جبری یا میانگین امتیازها نیست، بلکه ترکیبی از تعداد رای، جمع امتیازها و میانگین امتیاز برای هر کتاب محاسبه شده است. آن چه به دست آمده، به اعتقاد من، بازتابی از خرد جمعی جامعه ادبی ایران است. به هر حال این 50 نفر که به کتابها رای دادهاند، نمونهای از جامعه ادبیات ایران هستند. روشن است که این نمونهگیری علمی نیست، اما به هر حال بازتابی از جامعه ادبی ماست. بنابراین فکر میکنم لازم است به آنچه در مجموع به دست آمده، احترام بگذاریم. حتی اگر با نظر شخصی ما متفاوت باشد. همان طور که آقای بابایی گفتند، دیکتهی ننوشته غلط ندارد. حتما هر روشی و هر جایزهای، اشکالات و خطاهایی دارد. اما به این نکته توجه داشته باشیم که این جایزه کاملا خصوصی است و فایدهای هم برای ما ندارد. من حتی رمان خودم، یعنی «مه» را از لیست اولیه حذف کردم که شائبهای پیش نیاید. همین طور رمان «میم عزیز» حسن شهسواری هم چون یکی از داورهاست، از فهرست کتابها حذف شده است.
دارابیان: لطفا روش آماری را بیشتر باز کنید. برای من هنوز جای سوال است که مثلا اگر یک کتاب سه امتیاز 9 داشته باشد و یک کتاب 9 امتیاز سه داشته باشد چگونه کتاب برتر انتخاب میشود.
محمدی: ببینید ما کتابهایی را وارد رقابت و تحلیل آماری کردهایم که دستکم 10 درصد آرا را به دست آورده باشد. یعنی چون 50 نفر رای دادهاند، دستکم پنج رای داشته باشد. بعد از آن با روشی که متخصص آمارمان گفته بود، کتابها بر اساس تعداد رای، طبقهبندی شدهاند که طبقههای بالاتر، ضریب بیشتری گرفتهاند. البته این ضریب، رقم کوچکی است، اما همین رقم کوچک باعث میشود خطای ناشی از تعداد رای که شما هم اشاره کردید، تا حد زیادی خنثی شود. بعد از این، جمع امتیازهای هر کتاب در ترکیب با تعداد رای و میانگین امتیازش، تبدیل به یک رقم میشود که جایگاه کتابها را در ارتباط با یکدیگر مشخص میکند. به این ترتیب، 10 رمان و 10 مجموعهداستانی که امتیاز بالاتر گرفتهاند مشخص شدهاند و عینا همانها را اعلام کردهایم. فکر میکنم از این نظر عدالت کاملا رعایت شده باشد.
دارابیان: اتفاقات بعد از جایزه چیزی است که من واقعا در هیچ کدام از جایزههای ادبی نمیبینم. نه در حوزه داستان و نه در حوزه شعر. یعنی واقعا دغدغه هیچ کدام از دوستان نیست و به آن فکر هم نمیکنند. صرف اینکه حالا اسم فلان شخص بهعنوان برگزیده جایزه اعلام شود نمیتواند دردی از ادبیات امروز ما دوا کند. اگر از چند خبر ساده در رسانهها و گزینهای برای پر بار کردن ویکیپدیای دوستان شاعر و نویسنده چشمپوشی کنیم، واقعا چه اتفاق ویژهای در راستای پیشرفت فضای ادبی برگزیدگان در کشور ما رخ میدهد؟ به اعتقاد من مسئولان برگزاری جوایز در کنار تفکر و ایده برگزاری باید به فکر رایزنی با نهادهای مختلف برای حمایتهای معنوی از دوستان برگزیده باشند. حرف من این است که چه اتفاق ویژهای در انتظار برگزیدگان است؟
محمدی: ببینید این کارها در حرف ساده است، در عمل وقت و انرژی و همکاری زیادی لازم است. این طور کارها نیاز به سازمان و نهاد و موسسه دارد، نه یک فرد. البته همین که نویسنده یا شاعری برگزیدهی جایزهای میشود، برایش اعتبار و شهرت به بار میآورد. کارش دیده میشود و در صورتی که جایزه به اعتبار کافی رسیده باشد، فروش کارش بالا میرود و... مرحوم غلامرضا بروسان تا پیش از اینکه برگزیدهی جایزهی شعر مطبوعات نشود، اصلا دیده نشده بود. اما بعد از این جایزه، به شهرت رسید. پیمان اسماعیلی خودمان هم بعد از جایزهی گلشیری و منتقدان و نویسندگان به شهرت و اعتبار رسید. فروش رمان «احتمالا گم شدهام» سارا سالار بعد از جایزهی گلشیری اتفاق افتاد. همین طور رمان «نگران نباش» مهسا محبعلی. از این مثالها زیاد است. بنابراین نباید ارزش جایزهها را کاهش داد. جایزهها حتی اگر صرفا به اعلام برگزیده و اهدای جایزه و تندیس اکتفا کنند، بسیار میتوانند موثر باشند. اما البته این هم انتظار قابل قبول و درستی است که بخواهیم جایزهها اقدامات دیگری به جز اینها را هم در نظر داشته باشند. منتها این انتظارات را باید از جایزههایی داشته باشید که به امکانات و بودجههای دولتی وصل هستند. جایزههایی که میتوانند با نهادها ارتباط برقرار کنند و کار سازمانیافته انجام دهند. یک جایزهی خصوصی که نه بودجهای دارد و نه امکاناتی، آن هم در اولین دوره، چه طور و با چه امکاناتی باید بیفتد دنبال کارهایی که مورد نظر شماست؟
دارابیان: به نظر من میتوان با نهادهای مختلفی مانند موسسه نمایشگاهها یا انتشارات بینالمللی صحبت شود تا شرایط حضور برگزیدهها در نمایشگاههای خارجی برای فروش حق رایت آثارشان فراهم شود. از طرفی میتوان صحبت کرد تا کتاب این افراد توسط مترجمان خارجی ترجمه شود. سالانه چندین میلیارد پول در بنیاد سعدی خرج میشود تا مترجمان خارجی که بتوانند کتابهای فارسی را ترجمه کنند، تربیت شوند. به نظرم بعد از گذشت چندین سال وقت آن رسیده که ما از این پتانسیل استفاده کنیم و به فکر انجام یک کار اساسی در حوزه تبلیغ ادبیات فارسی به جهانیان باشیم.
محمدی: ببینید باید واقعبین باشیم و بیدلیل شعار ندهیم. کاش این مطالبات را از دولت میداشتید که وظیفهی ذاتیاش است. اما البته ما هم حتما با توجه به امکاناتمان سعی میکنیم در دورههای بعدی به فکر حمایتهای بیشتر هم باشیم. انشاالله دوستان کمک کنند تا با کمک هم بتوانیم کار را جلو ببریم. ما نه موسسه هستیم و نه از دولت آمدهایم و نه دولت از ما حمایت میکند. من خودم دست تنها هستم و نمیتوانم همه این کارها را انجام دهم. همهی دوستان فکر میکنند شاهکار نوشتهاند و آثارشان باید برگزیده شود، ترجمه شود، جهانی شود و... و منتظرند دیگران بیایند و برایشان کار کنند. به نظر من حالا وقت آن رسیده که به جای حرفها و اعتراضهایی که هیچ دردی از دردهای ما درمان نکرده است، دست به دست هم دهیم و کمک کنیم. بله، کارهای زیادی میتوان انجام داد اما این منوط به این است که همه دوستان، نویسندگان، منتقدان، روزنامهنگاران و ناشران همکاری و کمک کنند و ذرهبین برندارند ببینند اینجا چنین شد و آنجا چنان شد. کدام جایزه در دنیا است که اشکالی نداشته باشد؟ کی میتواند ادعا کند من کارم بیخطاست؟ تلاش همه این است که کار بیخطا انجام دهند اما این به تنهایی میسر نیست.
دارابیان: کامران محمدی قطعا بنیانگذار این جایزه بوده و این جایزه توسط او شکل گرفته است، اما این احتمال وجود دارد دبیر بعدی نباشد؟
محمدی: بله. همان طور که عرض کردم اتفاقا من قصدم این بود که جایزهای راهاندازی کنم که متکی به فرد نباشد. به همین دلیل سعیام را میکنم که جایزهای را پیش ببریم که وابسته به فرد نباشد و هر جا خودم خسته شدم، تعطیلش نکنم و شخص دیگری دبیر باشد و جایزه ادامه پیدا کند. برای همین بحث انجمن صنفی را مطرح کردم. امیدوارم جایزهی احمد محمود بدون توجه به من، ماندگار باشد. این قبل از هر چیز به فضای عمومی ادبیات بستگی دارد که آدمها را خسته نکند. نقد منصفانه کمک میکند، اما به قول حسن محمودی، حرفهای خالهزنکی فایدهای ندارد. بعد از این، موضوع حمایت مالی و اسپانسر بسیار کلیدی است. شرکتها، موسسات و بهخصوص شرکتهای خصوصی غیرمرتبط با ادبیات اگر میتوانند بیایند و در این حرکت فرهنگی سهیم شوند. کل بودجه جایزه احمد محمود از صفر تا صدش برای کارخانهها و شرکتهایی که در فضاهای اقتصادی کار میکنند، پول خرد هم نیست. اما همه فقط در فوتبال و کشتی و والیبال و خلاصه ورزش وارد میشوند. ادبیات هم اسمش فرهنگ است و هزینههایش بسیار ناچیز. ما دیگر عادت کردهایم و انتظارمان هم ناچیز است. در حوزه سینما اگر جایزهای بگذارید که رقمش فقط سه میلیون تومان باشد، قطعا کسی نمیگیرد و احتمالا همه آن را توهینآمیز تلقی میکنند. مایه تاسف است که ما همین سه میلیون تومان را نیز به سختی تهیه کردهایم. باید گریه کرد برای فرهنگی که نویسندگانش کارشان به جایی رسیده که با جایزه سه میلیون تومانی هم خوشحال میشوند. ولی چارهای نیست. به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل...
نظر شما