سومین جلد از مجموعه «همه پرسشهای اشتباه» با عنوان «الان نباید مدرسه باشی؟» اثر لمونی اسنیکت منتشر شد.
این مجموعه سه جلدی، در قالب داستانهای پلیسی و ماجراجویانه رمانهایی مستقل را برای نوجوانان روایت میکند. پیش از این دو جلد از این مجموعه با عنوانهای «کیه این وقت شب؟» و «آخرین بار کی دیدش؟» از سوی نشر هوپا با ترجمه آنیتا یارمحمدی منتشر شده بود.
در این مجموعه نوجوان سیزده سالهای که شخصیت اصلی داستان است از مدرسه کارآگاهی فارغالتحصیل شده و حالا باید دوره کارآموزیاش را بگذراند و او مجبور میشود دوره عملیاش را با یک کارآگاه بی دست و پا بگذراند.
در نخستین جلد این مجموعه با عنوان «کیه این وقت شب؟» در شهر مجسمهای ربوده میشود و آنها باید به دنبال مجسمه و سارق آن باشند.
در جلد دوم این مجموعه با عنوان «آخرین بار کی دیدش؟» نیز دختر ثروتمندترین فرد شهر گم میشود و آنها باید او را پیدا کنند و متوجه شوند که گم شدن این دختر با مجسمه ربوده شده ارتباطی دارد یا نه.
در سومین جلد این مجموعه هم با عنوان «الان نباید مدرسه باشی؟» آتشسوزی رخ میدهد و این دو در تلاشاند تا متوجه شوند دلیل این آتش سوزی چه بوده و چه کسی این کار را انجام داده است.
نویسنده قبل از خواندن این کتاب از مخاطبان میپرسد: «بوی دود میآید؟ دانشآموزان در خطرند؟ برای رسوا کردن یک آتشسوزی شاهدی هست که ظاهراً کم شده. از طرفی، این آکواریومهای خالیاند و این کتابها سفید. صبر کنید ببینم، اینها که پرسش نیستند! جریان از چه قرار است؟»
داستان اینگونه آغاز میشود: «شهری بود، یک کتابدار و یک آتشسوزی، همانوقتی که در شهر بودم مأمور شدم آتشسوزی را بررسی کنم و فکر میکردم کتابدار میتواند کمکم کند تا تبهکار را تحویل قانون بدهیم. تقریبا سیزدهساله بودم و اشتباه میکردم. راجعبه تمامش اشتباه میکردم. باید این سوال را میپرسیدم که «چرا کسی باید ساختمانی را خراب کند، در حالی که میخواسته ساختمان دیگری را از بین ببرد؟» به جایش سؤال اشتباه را پرسیدم، کم و بیش چهار سؤال اشتباه را. این گزارشِ سومینشان است.
در یک کتابخانه خوب نشسته بودم و صبح بدی را میگذراندم. آنچه بد بود گرمای نابخشودنی هوا بود. خورشید چنان تند و تیز میتابید که سایهها از دستش فرار کرده بودند و در پیادهروهای لکه دریاکنار، شهری که گذرم به آن افتاده بود، پرنده هم پر نمیزد.»
لمونی اسنیکت، نویسنده «ماجراهای بچههای بدشانس» و چند کتاب تصویری است که میتوان از بین آنها به «تاریک» اشاره کرد. وی در کانادا تحصیل کرده و تا به حال چند جایزه برای خلق کاریکاتورها، داستانهای تصویری و آرایشگاهی که در شهر گوئلف کانادا واقع شده، دریافت کرده است.
آنیتا یارمحمدی رمانهایی مانند «اینجا، نرسیده به پل» و «بازدم» را نوشته و «سرعت نور»، «مادربزرگ گانگستر»، «زوال» و «داستانهای خانهدرختی» را نیز ترجمه کرده است.
انتشارات هوپا، کتاب «الان نباید مدرسه باشی؟» را در قالب 247 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه و قیمت 240 هزار ریال منتشر کرده است.
نظر شما