کتاب «زمان در اندیشه ملاصدرا و هایدگر: گامی در تحقق پولی لوگ» نخستین پژوهشی است که افق فلسفه میانفرهنگی را برای خود طرح میکند و نخستین پژوهشی است که الگوی پولیلوگ را در روش خود در تحقیق استفاده میکند.
این نوشتار نخستین کتابی است که به یکی از مهمترین مسائل تاریخ اندیشه، یعنی مسئله «زمان»، نزد ملاصدرا و هایدگر، دو متفکر برجسته از دو سنت متفاوت، میپردازد و مسئله اصلی آن این است که چگونه میتوان با بررسی اندیشه فلسفی این دو فیلسوف مؤسس، گامی برای تحقق گفتوگو بین این دو فیلسوف در وهله نخست، و بین دو سنت اندیشه معاصر غربی و اندیشه اسلامیشیعی برداشت.
این کتاب همچنین نخستین پژوهشی است که افق فلسفه میانفرهنگی را برای خود طرح میکند و نخستین پژوهشی است که الگوی پولیلوگ را در روش خود در تحقیق استفاده میکند.
نویسنده این کتاب، بر این نظر است که زمان در اندیشه ملاصدرا و هایدگر، اهمیت زیادی در پژوهش برای رسیدن به گفتوگو و تمهید برای «گفتوگوی چندجانبۀ فرهنگی» یا «پولیلوگ»(Polylog) دارد؛ از اینرو سعی کرده تا بهجای فلسفه تطبیقی بهمعنای رایج، فلسفه «میانفرهنگی» را جایگزین و الگوی پولیلوگ را معرفی میکند.
نویسنده کتاب با بیان اینکه فلسفه میانفرهنگی در مقابل نگرشهای تکفرهنگی، اعم از اروپامحوری و فلسفههای قومی، قرار دارد، تأکید میکند که این فلسفه، در جهت مخالف هرگونه مطلقگرایی در اندیشه حرکت میکند و سعی میکند تا زمینه مناسب برای گفتگوی متفکران فرهنگهای مختلف را فراهم کند.
نویسنده همچنین با بیان اینکه گفتگو مهمترین منش فلسفی مورد نیاز زمانه است، پولیلوگ را در نسبت مستقیم با گفتگو یا دیالوگ معرفی و تأکید میکند که این کتاب در حکم تمهیدی برای گفتگوی چندجانبه یا پولیلوگ است؛ الگویی که همه متفکران و نیز پژوهشگران را از همه سنتهای موجود فرامیخواند تا همگی به تعامل بپردازند و هدف واحدی را معرفی میکند که هدفی تنظیمی است و آن مراوده و ارتباط دوجانبه قوی میان تمام فرهنگهاست.
پس از این مقدمه و در فصل دوم کتاب، بسترهای تاریخی هر دو متفکر در باب زمان طرح شده است. نویسنده چهار مفهوم را نسبت با زمان از هم تمییز داده است: وقت، زمان، دهر و مدت. این تمایز که در این کتاب از آن بحث شده، براساس اسطورههای یونانی و چهار خدای ایشان است. در اینجا دو معنای نخست برای ما اهمیت دارد. اصطلاح نخست دلالت بر زمان درونی و اصطلاح دوم دلالت بر زمان بیرونی دارد. در بررسی مسئله مذکور، نویسنده دو معنای زمان و وقت را انتخاب کرده و آرا را به دو قسمت زمان بیرونی و زمان درونی تقسیم کرده است.
در این فصل نویسنده ابتدا به تفکرات پیشامابعدالطبیعی پرداخته است. آیینهای زروانی و اسطورههای یونان را با تأکید بر خرونوس و متفکران نخستین آغاز یعنی طالس و آناکسیمندر و دیگر متفکران این عصر را در نسبت با صیرورت و هستیشناسی طرح کرده است. اندیشههای اسلام قرآنی و نیز البته عرب جاهلی هم اهمیت داشتهاند که آنها را در فصل عرفای مسلمان، در بخش زمان درونی، بهعنوان مقدمه به فهم عرفای مسلمان آوردهام.
در بخش دوم، نخست به اندیشههای بیرونی در باب زمان پرداخته شده است. نویسنده ابتدا به افلاطون پرداخته که اندیشه او در اولویت دادن به ابدیت در نسبت با زمانمندی، تا زمان معاصر اهمیت داشته است و همه متفکران از این جهت افلاطونی میاندیشیدهاند و رأی او در تیمائوس در باب زمان را به طور ویژه، با معرفی هستیشناسی و معرفتشناسی او در کتاب جمهوری، طرح شده است. پس از آن ارسطو بهعنوان تأثیرگذارترین متفکر در تاریخ مفهوم زمان شرح داده شده است.
اندیشه ارسطو در باب زمان و تعریف او تأثیری منحصربهفرد و قاطع در اندیشه ارسطو در باب زمان و تعریف او تأثیری منحصربهفرد و قاطع در اندشه به زمان دارد و همه متفکران تحت تاثیر او بوده و زمان را مکانی و یکنواخت میفهمیدهاند.
حتی متفکرانی مانند برگسون که مدعی فراروی از این چارچوب هستند نیز همچنان در آن قرار دارند. ملاصدرا علیرغم همه ابتکارات فلسفی در باب زمان، همچنان اندیشهای ارسطویی در باب زمان دارد و هایدگر نیز که منتقد ارسطو در باب زمان است، اولا از جهتی (قول ارسطو به محدودیت زمان برخلاف متفکران مابعدالطبیعی بعد ارسطو) ارسطو را میستاید، اما تمام همّ او صرفنظر از توفیق یا عدم توفیق او، معطوف به بررسی زمان مابعداطبیعی و فهم مبتذل از زمان و ارائه زمانمندی اصیل میشود. در این باب در فصل چهارم به تفصیل سخن گفته شده است. بعد از ارسطو به رواقیون و نیز نوافلاطونیان پرداخته شده است.
نوافلاطونیان مقدمهای بر زمان درونی، بهخصوص در آگوستین، هستند؛ ولیکن به دلایلی که ذکر شده، ایشان در بخش زمان بیرونی بحث شده است. بعد از ایشان به ابنسینا پرداخته شده است. اهمیت ابنسینا از آن جهت است که صدرا تمامی بحثهای خود در حرکت و زمان را در نسبت به ابنسینا طرح میکند و فهم اندیشه ابنسینا در باب حرکت و زمان اهمیتی ویژه در فهم ملاصدرا دارد. بعد از آن سهروردی طرح شده است. سهروردی تنها یک سطر در آثار خود در باب زمان نوشته است؛ اما از اینجهت که اولین متفکر در جهان اسلام است که زمینهساز حرکت جوهری و فهم صدرا از زمان شده است، نظر او را در این باب آوردهام. سهروردی اولین اندیشمند عالم اسلام است که وقوع تضاد در جوهر را میپذیرد.
بعد از آن میرداماد بیان شده است. البته میرداماد نیز بحث مفصلی در باب زمان نداشت؛ اما نظر او را نیز طرح کردم، بهجهت اهمیت بحث حدوث دهری در اندیشه او و قول او بهعنوان متفکری که هر دو نوع حرکت توسطی و قطعی را برخلاف دیگران پذیرفت و زمان را به هر دو نوع محقق دانست و این بر رأی صدرا در مخالفت با ابنسینا قول به تحقق هر دو نوع محقق دانست و این بر رأی صدرا در مخالفت با ابنسینا و قول به تحقق هر دو نوع حرکت و دو نوع زمان تأثیر داشت. بحثهای سهروردی و میرداماد در کتاب بسیار خلاصه مطرح شده است. اما در بخش زمانی درونی به چهار متفکر مهم اشاره شده و علاوهبراین به عرفان و تصوف اسلامی پرداخته شده است.
نویسنده در این کتاب، ضمن پرداختن به کانت بهعنوان فیلسوف مؤثر بر هایدگر، به بحث وی در نقد عقل محض با تأکید بر حسیات استعلایی پرداخته است. برای تهیه این فصل از منابع مجزایی استفاده شده است. علاوه بر این بر برگسون و اهمیت او نیز پرداخته شده و اندیشه او در نقد زمان مکانی را که الهام بخش هایدگر بوده و شباهاتی با ملاصدرا دارد، به تفصیل بحث شده است.
اما در باب فصل سوم که مربوط به بحث زمان در اندیشه ملاصدراست، باید یادآور شد که نویسنده برخلاف هایدگر، ملاصدرا به بحث در باب زمان بهطور مستقل نمیپردازد و ذیل بحث «قوه و فعل» در مجلد سوم اسفار مباحثی طرح کرده است؛ بنابراین متون مستقیم بسیار کم بود.
این فصل تقسیمبندی و منطق دقیقی دارد و کاملاً روشمند به موضوع زمانمندی میپردازد. در نگارش این فصل، فقط و فقط از متون آلمانیزبان استفاده شده و بهطور ویژه، علیرغم همه سختیای که مواجهه با متن هستی و زمان دارد و هر اهل فلسفهای از آن اطلاع دارد، سعی شده در خود هستی و زمان پاسخ را بیابم. منابع این فصل فقط به زبان آلمانی است.
متن فصل چهارم ظاهری سخت دارد. متن هستی و زمان برای ما مخصوصا به زبان فارسی بسیار نامأنوس است و من در باب یکی از سختترین مباحث هستی و زمان بحث شده است.
به گفته نویسنده، بهیقین مشکلاتی در راه فهم، در بیان هایدگر به زبان فارسی، وجود دارد که متن را سختتر میکند؛ ولی چارهای در این باب نیست و مولف هم سعی کرده که به بهانة ساده کردن متن به کلیگویی بپردازد. در انتهای فصل نیز نقد اصلی به هایدگر در باب زمانمندی طرح شده است.
در نهایت در فصل آخر، با عنوان «گامی در راه تحقق پولیلوگ؛ بهجای نتیجه»، سعی شده فهم مولف از مسئله زمان را که با توجه به شرایط پولیلوگ طرح شده، ارائه شود و این دو را در کنار هم گذاشته و ارزیابی کند.
علیرغم این فرارویها، هدف، بررسی یک مسئله مهم در دو متفکر بسیار مهم و تأثیرگذار از دو فرهنگ مهم، در دو بستر تاریخی متفاوت، بوده است. سعی این بوده که رأی و اندیشه هر متفکر در بستر و منطق درونی اندیشه خودش ارائه شود و سعی در فهم اصیل در نسبت با بافت اندیشهای آنها بوده است، تا این پژوهش تمهیدی باشد برای تحقق انضمامی پولیلوگ با شرایط استاندارد تعامل میان فرهنگی که نمایندگان همه فرهنگها در آن حضوری فعال داشته باشند؛ افقی که یقینا در آینده محقق خواهد شد.
کتاب «زمان در اندیشه ملاصدرا و هایدگر؛ گامی در تحقق پولیلوگ» با شمارگان 300 نیخه در ۴۳۴ صفحه و با قیمت ۲۱ هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وارد بازار نشر شده است.
نظر شما