کتاب «اقتصاد خیر و شر؛ جستوجوی معنای اقتصاد از گیلگمش تا والاستریت» به روایت تطور اقتصاد در ادوار مختلف تاریخ میپردازد.
پیشگفتار این اثر را واتسلاف هاول نویسنده سرشناس چک و رئیس جمهور پیشین این کشور نوشته است. این اثر در فصلهای «داستان اقتصاد؛ از شعر تا علم»، « اقتصاد باستان و فراسوی آن»،« حماسه گیلگمش درباره کارایی، جاودانگی، و اقتصاد دوستی»، « عهد عتیق؛ زمینی بودن و خوبی»، « یونان باستان»، « مسیحیت؛معنویت در دنیای مادی»، « دکارت مکانیک »، « کندوی رزایل برنارد مندویل»، «آدم اسمیت، آهنگر اقتصاد»، «اندیشههای کفرآمیز»، «نیاز به آزمندی؛ تاریخ خواستهها»، «پیشرفت، آدم جدید، و اقتصاد سبت»،«محور خیر و شرو کتابهای مقدس علم اقتصاد»، « تاریخ دست نامرئی بازار و انسان اقتصادی»،« تاریخ روح حیوانی ؛رویا هرگز نمیخوابد»، «فرا ریاضیات»،«اربابان حقیقت؛علم، افسانه، و ایمان»، «آنجا که چیزهای وحشی هستند» تدوین شده است.
واتسلاف هاول در پیشگفتاراین اثر آورده است: من این فرصت را داشتم که کتاب توماش زدلاچک را پیش از انتشار آن در جمهوری چک، در سال 2009 با همین عنوان، بخوانم، و پیدا بود که درباره این رشته علمی که به اعتقاد همگان بیاندازه ملالآور است ددیگاهی نامتعارف دارد. البته مجذوب کتاب شدم و کنجکاو بودم بدانم چه نوع علاقهای در دیگر خوانندگان برمیانگیزد. در کمال شگفتیِ نویسنده و ناشر، این کتاب به سرعت چنان علاقهای در جمهوری چک برانگیخت که ظرف چند هفته جزو کتابهای پرفروش شد، و هم خبرگان از آن سخن میگفتند و هم مردم عادی. از قضا در آن موقع توماش زدلاچک عضو شورای اقتصاد ملی دولت چک نیز بود، که رفتار و دیدگاههایش در زمینه هدفهای درازمدت سخت مخالف محیط سیاسی ستیزهجویی بود، که معمولاً به چیز جز انتخابات بعدی نمیاندیشد.
نویسنده، بهجای پاسخهای خودخواهانه و حاکی از اعتماد بهنفس، فروتنانه پرسشهای اساسی را مطرح میکند: اقتصاد چیست؟ معنای آن چیست؟ این دین تازه، نامی که گاه بر آن گذاشته میشود، از کجا میآید؛ امکانات و محدودیتها و مرزهایش، اگر باشد، کدام است؟ چرا اینقدر به رشد همیشگیِ رشد، و رشدِ رشدِ در حال رشد وابستهایم؟ اندیشه پیشرفت از کجا آمده است و ما را به کجا میکشاند؟ چرا این همه جدلهای اقتصاید با وسواس و تعصب همراه است؟ همه اینها لابد به ذهن یک اندیشمند خطور میکند، اما از جانب خود اقتصاددانان بسیار بهندرت پاسخی به آنها داده میشود.
این نویسنده در پیشگفتار همچنین توضیح میدهد: بیشتر احزاب سیاسی ما، هنگامی که در برنامههایشان به اقتصاد و امور مالی اولویت میدهند، در اجرای آن برنامهها بر مادیگرایی محدود تمرکز میکنند؛ و تازه آنوقت، جایی در پایان کار، میبینیم که فرهنگ ضمیمه بحث میشود یا همچون شرابی جامِ یکی دو دیوانه را پر میکند. اینان چه در جبهه راست باشند چه چپ، بیشترشان ـ آگاهانه یا ناخودآگاهانه ـ نظریه مارکسیستی درباره زیربنای اقتصادی و روبنای معنوی را میپذیرند و اشاعه میدهند. چهبسا همه اینها به سبب این باشد که اقتصاد به,نوان رشتهای علمی در بیشتر مواقع با حسابداری صرف خلط میشود. اما هنگامی که محاسبه بیشتر چیزهایی که بر سر هم زندگی ما را شکل میدهد دشوار یا بهکلی ناممکن است، فایده حسابداری چیست؟ نمیدانم چنین اقتصاددان ـ حسابیدانی اگر بنا بود کار یک ارکستر سمفونیک را بهینهسازی کند چه میکرد. به احتمال فراوان همه سکوتها را از کنسرتهای بتهوون حذف میکرد. بههر حال این سکوتها هیچ به درد نمیخورد. فقط همه چیز را متوقف میکند، و به اعضای ارکستر بابت ننواختن پولی پرداخت نمیشود. پرسشهای نویسنده تصورات قالبی را در هم میشکند. نویسنده میکوشد ار بند تخصص تنگنظرانه رها شود و از مرزهای رشتههای علمی بگذرد. سفر به آن سوی مرزهای اقتصاد و ارتباط آن با تاریخ و فلسفه و روانشناسی و افسانههای کهن نه فقط مفرح است، بلکه برای درک جهان قرن بیست و یکم ضروریست. در عین حال، این کتابی خواندنیست که در دسترس خوانندگان عادی نیز هست، کتابی که در آن اقتصادی راهی میشود برای ماجراجویی. ما برای جستجوی همیشگی هدف آن همیشه پاسخی دقیق نمییابیم، بلکه فقط دلایل بیشتری مییابیم برای بررسی حتی ژرفتر جهان و نقش انسان در آن. در دوره ریاست جمهوری من، توماش زدلاچک به نسل همکاران جوانی تعلق داشت که نوید دیدگاهی تازه در مورد مشکلات جهان معاصر را میدادند، نسلی که بار چهار دهه رژیم کمونیستی تمامخواه بر دوشش سنگینی میکرد. احساس میکنم که انتظاراتم برآورده شده است و یقین دارم که شما نیز کتاب او را ارج خواهید نهاد.
نظر شما