جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۰
هیچ مساله‌ای مانند فلسطین تا این اندازه پرتب و تاب نبوده است

هنری کسینجر در کتاب «نظم جهانی تاملی در ویژگی ملت‌ها و جریان تاریخ» صفحاتی را به مساله فلسطین اختصاص داده است اما باید توجه کرد که دیپلمات آمریکایی با نگاه خاص خودش به موضوع نگاه کرده که ممکن است مورد تائید سیاستمداران ایرانی و عربی نباشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «نظم جهانی تاملی در ویژگی ملت‌ها و جریان تاریخ» تالیف هنری کسینجر و برگردان محمدتقی حسینی است. در این اثر کسینجر، وزیر خارجه اسبق ایالات‌متحده به بررسی تاثیر نظم در ساختار جهان از گذشته تا به امروز پرداخته است.

مناقشه میان اعراب و اسرائیل، بن‌بستی خطرناک
مولف که سالهاست در عرصه سیاست حضور پررنگ داشته است در بررسی مسائلی که بر هم زننده نظم جهانی و برقراری صلح در دنیاست، به خاورمیانه نیز توجه کرده است. در این توجه صفحاتی را نیز به مساله فلسطین اختصاص داده است. بررسی مساله فلسطین از منظر دیپلمات آمریکایی به منظور تائید نگاه وی نیست. بلکه تنها به مناسبت روز قدس این نگاه منعکس شده است.
 
«مساله فلسطین و نظم بین‌المللی» عنوان مطلبی است که در آن کسینجر به چالش صلح پرداخته است: «در میان این همه قیام در خاورمیانه، یک فرایند صلح همواره (گاه جسته گریخته و گاه با انسجام) در جریان بوده است تا مناقشه میان اعراب و اسرائیل، که چندین دهه است منجر به بن‌بستی خطرآفرین شده، پایان یابد. چهار جنگ معمولی و بسیاری درگیری‌های نظامی غیرمتداول در این بین رخ داده است؛ هر گروه جهادی و اسلام‌گرایی این نبرد را بهانه‌ای قرار می‌دهد تا دست به اسلحه ببرد. وجود اسرائیل و قدرت نظامی آن همواره مایه تحقیر اعراب بوده است. این تعهد عقیدتی که هرگز نباید قلمرو اسلام از دست برود برای برخی افراد سبب شده است تا همزیستی با اسرائیل از پذیرش واقعیت تبدیل به نفی ایمان شود. هیچ مساله‌ای تاکنون به این اندازه پرتب و تاب نبوده است که چگونه می‌توان میان تکاپوی اسرائیل برای امنیت و هویت، خواسته‌های فلسطینیان برای اداره حکومت خود، و جست‌وجوی دولت‌های عربی همسایه برای سیاست‌های سازگار با درک آن‌ها از انگیزه‌های تاریخی و مذهبی خود آشتی برقرار کرد. طرف‌های درگیر و در این نبرد در راهی پُرآشوب (از مخالفت و جنگ تا نپذیرفتن همزیستی) به سمت آینده‌ای نامعلوم سفر کرده‌اند. کمتر مساله‌ای در جهان این چنین دغدغه‌ ایالات متحد بوده و توجه رئیسان‌جمهور این کشور را به خود جلب کرده است.»

در سطوری از این گفتار، کسینجر به نوع مقابله اعراب با اسرائیل توجه کرده و می‌نویسد: «در اینجا مجموعه‌ای از مسائل در میان هستند که هرکدام مسیر تکاملی خود را طی کرده است. طرف‌ها پیرامون این مسائل در طی چند دهه مذاکره غیرمنسجم بحث کرده‌اند. اکنون ما فقط به یک جنبه از قضیه می‌پردازیم: یعنی مفاهیم متناقض نظم صلح‌آمیز که توسط مذاکره‌کنندگان مطرح شده است. دو نسل از اعراب با این باور بزرگ شده‌اند که دولت اسرائیل رژیم نامشروعی است که میراث مسلمانان را غصب کرده است. در سال 1947، کشورهای عربی طرح سازمان ملل برای تقسیم ناحیه تحت قیمومیت بریتانیا در فلسطین به دو دولت مجزای عربی و یهودی را رد کردند؛ زیرا آنان بر این باور بودند که در جایگاهی هستند که بتوانند به پیروزی نظامی دست یابند و تمامی منطقه را از آن خویش سازم. ناتوانی در تلاش برای دولت تازه تاسیس اسرائیل برخلاف بیشتر نبردهای پسااستعماری در آسیا و آفریقا، منجربه سازش سیاسی و روابط آزادانه میان دولت‌ها نشد؛ بلکه در عوض منجر به به دوره‌ای طولانی از عدم پذیرش سیاسی و توافق ناگزیر در آتش‌بس در میان گروه‌های تندرو شد که قصد داشتند اسرائیل را به زانو درآورند.»
 
مساله فلسطین دغدغه نظم جهانی
نقش رهبران منطقه خاورمیانه، اسرائیل در برقراری تفاهم و ایجاد صلح نکته دیگری که از این منظر به آن نگاه کرده است: «رهبران بزرگ کوشیدند تا با مذاکرات صلح براساس اصول وستفالی (یعنی میان افرادی که به صورت دولت‌های مستقل سازماندهی شدند و هرکدام کار خود را با ارزیابی واقع‌بینانه ظرفیت‌ها و منابع ملی خود پیش می‌برند نه با ملاک‌های مطلق مذهبی) جنبه فکری و مفهومی نبرد را پشت سر گذارند. انورسادات این جسارت را داشت که به فراسوی این ستیز بنگرد و بر مبنای منافع ملی مصر با اسرائیل در سال 1979 صلح کند. او جان خود را در این راه گذاشت و پس از دو سال به دست اسلام‌گرایان در ارتش مصر به قتل رسید. همین تقدیر گریبان اسحاق‌رابین را نیز گرفت. وی اولین نخست‌وزیر اسرائیل بود که با سازمان آزادی‌بخش فلسطین معاهده‌ای امضا کرد اما 14 سال پس از مرگ سادات به دست یک دانشجوی تندروی اسرائیلی ترور شد.»
 
پس از مرور تاریخی به مساله فلسطین و اسرائیل، کسینجر درباره اهمیت فلسطین در جهان امروز آورده است: «در جهان عرب، اندکی از فوریت مساله فلسطین کاسته شده اما اهمیت آن به قوت خود باقی است. شرکت‌کنندگان اصلی در فرایند صلح انرژی و تفکر خود را معطوف به چگونگی تعامل احتمالی با ایران هسته‌ای و نمایندگان آن در منطقه کرده‌اند. این کار از دو جهت بر فرایند صلح تأثیرگذار است: یکی در نقش دیپلماتیکی که کشورهای بزرگ مانند عربستان و مصر می‌توانند در ایجاد فرایند صلح ایفا کنند، و، مهم‌تر از آن، در توانایی آن‌ها در تضمین دستیابی به توافق است. رهبران فلسطینی به تنهایی نمی‌توانند نتایج فرایند صلح را استمرار بخشند مگر این که دیگر دولت‌های منطقه نیز آن را برتابند و برای رسیدن به توافق تلاش کنند. در زمان نگرش کتاب حاضر، دولت‌های بزرگ عربی در آتش جنگ داخلی می‌سوزند یا درگیر نزاع شیعه و سنی هستند و ایران هم روزبه‌روز قدرت می‌گیرد. با این همه، مساله فلسطین باید دیر یا زود به عنصر اصلی نظم منطقه‌ای و نهایتا، نظم جهانی تبدیل شود.»

سازش اعراب و دغدغه‌های امنیتی اسرائیل
جالب اینکه دیپلمات آمریکایی معتقد است که اسرائیل قواعد صلح وستفالی را زیرپا گذاشته و براین اساس می‌نویسد: «برخی رهبران عرب پیشنهاد کرده‌‌اند که صلحی بین اعراب و اسرائیل برقرار گردد که دغدغه‌های امنیتی اسرائیل و احساسات اعراب را با هم سازش دهد و دولت اسرائیل را، بدون اعطای مشروعیت رسمی در خاورمیانه، به‌عنوان یک واقعیت بپذیرد. تقاضای اسرائیل این است که تضمین شود که صلح باید مسائل اخلاقی و قانونی و نیز تحقق عملی آنها را در برگیرد. اسرائیل با زیر پا گذاشتن اصول وستفالی خواهان رسمیت دولت یهودی است و پذیرش این امر به صورت رسمی برای بسیاری از مسلمانان دشوار است زیرا مستلزم رسمیت مذهبی و جغرافیایی برای اسرائیل است.»

«برخی از دولت‌های عربی اعلام کرده‌اند که مایل به برقراری رابطه دیپلماتیک با اسرائیل هستند مشروط بر اینکه به مرزهای سال 1967 خود باز گردد(یعنی خط آتش‌بس در جنگی که نیم قرن پیش به پایان رسید). اما مساله حقیقی اینجاست که روابط دیپلماتیک منجر به چه پیامدهای عملی‌ای می‌شوند. آیا به رسمیت شناختن اسرائیل به موج رسانه‌ای، دولتی، و آموزشی در کشورهای عربی که اسرائیل را متجاوزی نامشروع و ظالم و جنایت‌کار در منطقه معرفی می‌کنند، پایان می‌دهد؟ کدام دولت عربی، پس از آن همه فشار ناشی از بهار عربی، حاضر و قادر است تا با تعهدات عملی کاملا مشخص علنا اسرائیل را تأیید کند و معاهده صلحی مبنی بر تمامیت اسرائیل امضا کند؟ آینده صلح نه صرفا در اطلاق نام دولت اسرائیل بر این کشور، بلکه با انجام چنین اقداماتی تعیین می‌گردد. تناقض میان دو مفهوم متفاوت از نظم جهانی در دل مسئله فلسطین و اسرائیل نهفته است.»

در نهایت کسینجر مساله فلسطین را در رویکرد سیاستمداران ایالات متحده آمریکا بررسی کرده و می‌نویسد: «ایالات متحد در سرتاسر طیف راهکارهای موجود در خاورمیانه با طرف‌ها همکاری نزدیک داشته است: اتحاد با اسرائیل، ارتباط با عربستان، و همکاری با مصر. نظم منطقه‌ای وقتی پدیدار می‌شود که طرف‌های اصلی رویکردهای هماهنگی درخصوص مسائل گریبانگیر آنان اتخاذ کنند. اما ثابت شده است که این میزان از هماهنگی در خاورمیانه قابل دسترسی نیست. طرف‌های اصلی از سه‌جنبه عمده با هم تفاوت دارند: تکامل داخلی؛ آینده سیاسی اعراب فلسطینی؛ و آینده برنامه هسته‌ای نظامی ایران. بعضی از طرف‌ها هم که بر برخی هدف‌ها اتفاق‌نظر دارند در موقعیتی نیستند که آن را اعلام کنند. به طور مثال، عربستان و اسرائیل یک هدف مشترک کلان در قبال ایران دارند: جلوگیری از پیدایش قدرت نظامی هسته‌ای در ایران و در صورت لزوم مقابله با آن. اما برداشت متفاوت آن‌ها از مساله مشروعیت (و حساسیت عربستان به اتفاق‌نظر میان اعراب) سبب جلوگیری از ترویج یا حتی بیان آشکار این دیدگاه شده است. به این دلیل است که بخش اعظم منطقه در کشاکش ترس از جهاد و ترس از رویارویی با بعضی از جبهه‌ها گرفتار آمده است.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها