وی افزود: محور تحولات انقلاب اسلامی را از آغاز تا امروز به قشر خاصی اختصاص دادند و به همین دلیل گروههای اجتماعی در این تاریخ دیده نمیشوند. وقتی عمده کتابهای تاریخ انقلاب اسلامی را مطالعه میکنید محور همه آنها این است که انقلاب اسلامی به لطف الهی و با رهبری امام خمینی(ره) و وحدت مردم پیروز شد.
این استاد تاریخ دانشگاه ادامه داد: در ارزیابی و داوری کتابهای تاریخ انقلاب اسلامی به این نگاه رسیدم که این کتابها از لحاظ تاریخنگاری بسیار سخیف است. به این دلیل که برخی از این آثار موضوعات و مطالبی را بیان میکنند که منبع و سند متقنی درباره آن نداریم. موضوعاتی که فارغ از سند و منبع وقتی با عقل آنها را میسنجیم، باور و درک آنها دشوار است.
فروزش اظهار کرد: میخواهم بگویم در بعضی از کتابهای انقلاب اسلامی آنچه به آنارشیسم تاریخنگاری دامن زده، بحث تاریخ شفاهی است. تاریخ شفاهی که آنقدر پررنگ و برجسته شده که از خود تاریخ بزرگتر و مطرحتر شده و من معتقدم که مولود نامبارک تاریخ شفاهی است. برای تاریخ شفاهی یک تعریف عام داریم و یک تعریف خاص. معنای عام آن تلاش در گردآوری روایتهای تاریخی است تا فقط ثبت شود و از میان نرود.
وی افزود: تعریف خاص تاریخ شفاهی به معنای آن است که مثلا درباره قیام 15 خرداد، همه اسناد و مدارک را مطالعه میکنیم؛ مطالعهای که منجر به شکلگیری یک گره میشود، این گره ذهنی باعث میشود، سراغ این برویم که چه کسانی در این قیام نقش داشتند و آیا در حال حاضر زنده هستند تا در رابطه با زوایای قیام با آنها گفتوگو کنیم.
معاون دانشکده ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات ادامه داد: البته وقتی سراغ تحقیق و پژوهش درباره قیام 15 خرداد میرویم که از این قیام اطلاعات و شناخت نسبی داشته باشیم. مراجعه به افرادی که در قیام حضور داشتند برای باز کردن گره ذهنی است که پژوهشگر دارد.
فروزش گفت: متاسفانه امروز بسیاری از نهادها و ارگانها در حال تالیف و انتشار تاریخ هستند در حالی که اصلا تاریخ نخواندند اما به دلایلی از بودجههایی برخوردار هستند و نهادهایی را درست کردند و به سمت تاریخ شفاهی آمدند؛ تاریخ شفاهی که رویکرد آن به شکل زندگینامه است، یعنی چالش و پرسشگری فعال در این میان نقشی ایفا نمیکند.
وی افزود: زندگینامههایی که در آینده بسیاری را سردرگم خواهد کرد. خاطرات و زندگینامههایی که به شکل انبوه منتشر شده که در این میان نمیدانیم به کدام کتاب اعتماد کنیم! میخواهم بگویم تاریخ شفاهی که میتوانست بسیار در روند تالیف تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به ما کمک کند، خود به معضلی تبدیل شده، این معضل به دلیل آن است که نتوانستیم تعریفی آکادمیک و درست از تاریخ شفاهی ارائه کنیم.
این منتقد درباره مشارکت نکردن دانشگاه در نظریهپردازی و تدوین تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی عنوان کرد: شاید یکی از دلایل کمرنگی استادان در این عرصه، ساختار آموزشی قدیمی و بیمار ماست و یکی از انتقادهایی که به دانشگاه وارد است تاسیس نکردن رشته تاریخ شفاهی در دانشگاه یا حداقل تعیین درسی یا سرفصلی برای آن است. از طرفی ساختار دانشگاه به شکلی است که علم چندانی تولید نمیشود.
فروزش درباره تفاوت تالیفات علوم سیاسی با تاریخنگاری اظهار کرد: شیوه تالیف و تحقیق کتاب در تاریخ با علوم سیاسی متفاوت است. حوزه سیاسی به مسائل روز و با دیدگاه ژورنالیستی میپردازد. هر فردی که تصور کند سخن یا دیدگاهش درست است میتواند آن را بیان کند اما در تاریخ مولف حق ندارد هر سخنی را به زبان بیاورد.
وی با اشاره به قرار دادن مواد خام تاریخ در دسترس محققان مختلف افزود: تاریخنگاری ما با یک سری محدودیتها و موانع مواجه است و ما برخی وقایع و حقایق دورههای تاریخی را نمیتوانیم بیان کنیم و به نظرم محدودیتها در علوم سیاسی کمتر است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: معتقدم که تاریخ را باید اهل تاریخ تالیف کنند، اهل تاریخی که تحصیلات آکادمیک از کارشناسی تا دکترا در رشته تاریخ دارند و با شم و نگاه تاریخی به تالیف آن بپردازند. بعضی که از ابتدا تاریخ نخواندهاند فضای تاریخ را با توجه به عنصر زمان، شرایط و مکان را درک نمیکنند و برداشتی بسیار سطحی از تاریخ خواهند داشت.
فروزش گفت: کتابهایی که با عنوان «تاریخ انقلاب اسلامی در مشهد»،«تاریخ انقلاب اسلامی در اصفهان»، «تاریخ انقلاب اسلامی در قم»، «انقلاب اسلامی در ورامین» در واقع روزشمار هستند که حالت کرونولوژیک دارند و به سبک تاریخ طبری به بیان برخی جزئیات روزمره یک شهر در دوران انقلاب پرداختهاند. در حالی که تاریخ شالودهشناسی حیات اجتماعی انسان معاصر است.
در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما