امیر سپهرام، مترجم کتاب «قفس شیشهای» ضمن معرفی این کتاب درباره همزیستی انسان با فناوریهای نوین گفت: نویسنده معتقد است که اگر به هوش نباشیم و تمهیدی نیندیشیم، قافیه را خواهیم باخت و دنیای مکانیکی آینده، جای چندانی برای همزیستی نخواهد داشت.
این پژوهشگر ادامه داد: نویسنده نشان میدهد چگونه فناوریهای نوین، و پرکاربردترین و گستردهترینشان، اینترنت و موتورهای جستجو بر شیوه زندگی و عادات ما تاثیر گذاشته و چگونه موجب شده است که برخلاف ادعاشان در گسترش اطلاعات، منجر شوند کمتر تعمق کنیم و به تدریج «کمعمق» و سطحی شویم. «قفس شیشهای» بسط همین مفهوم به رایانه و اتوماسیون است. هر چند هر فناوریای در زمان خود نوین محسوب میشود.
وی با اشاره به جنبش اجتماعی صنعتگران نساجی بریتانیا در قرن نوزدهم با عنوان لادیسم افزود: نویسنده با ارایه روند تاریخی جایگزینی کارگران با رباتهای صنعتی و کارکنان با رایانهها، نشان میدهد که خودکار کردن امور فیزیکی و کارهای کارخانهای در انقلاب صنعتی به جنبش بیثمر ماشینشکنان لادیست منجر شد و اینک، در عصر انقلاب اطلاعات و با پیشی گرفتن «کارگران دانش» از کارگران کارخانهای، شاید در آستانه تصمیمی مشابه قرار گرفتهایم. شاید هم باید به سناریوهای محتمل دیگری بیندیشیم.
سپهرام درباره نمونههایی از بهکارگیری رایانه به جای انسان ادامه داد: همهمنظور بودن رایانه آنرا نامزد کاملا مناسبی برای جایگزینی مهارتهای انسانی در بسیاری از حوزهها میکند. گستره این جایگزینی از امور ثباتی و دفترداری ساده شروع میشود، از امور محاسباتی مربوط به حسابداری، آمار و احتمالات، حل فرمولهای ریاضیگذر میکند، در کارهای تحلیلی و پردازش اطلاعات، معاملات سهام، جذب نیروی انسانی و قیمتگذاری محصول متوقف نمیشود و به کاربرد دادهکاوی و هوش مصنوعی در تصمیمیاری، تحلیل بازار، کشف تقلب و پولشویی میرسد و فراتر از آن میرود، مانند خلبانی، پزشکی، حقوق، آموزش، معماری و...
این مترجم گفت: نگاهی به روند جایگزینی در بستر تاریخی ارائه شده در کتاب، نشان میدهد که رایانهها و رباتها گام به گام مشاغل افراد را از آن خود میکنند و کارکنان دفتری هم مثل همتایان کارخانهایشان، از گردونه سودسازی و بهرهوری سرمایهداری کنار گذاشته میشوند.
وی درباره پیشگویی نویسنده درباره همزیستی انسان و فناوریهای نوین اظهار کرد: ایده کلی نیکلاس کار در هر دو کتاب این است که اگر به هوش نباشیم و تمهیدی نیندیشیم، قافیه را خواهیم باخت و دنیای مکانیکی آینده، جای چندانی برای همزیستی نخواهد داشت. البته، به نظر نمیرسد اعتقادی به درونمایه «ربات شورشی» محبوب ادبیات علمی تخیلی داشته باشد، اما مصرانه باور دارد که اگر در راحتطلبی ناهوشمندانه، خوشنودی مشتاقانهمان به کامپیوترها و تعصب غیرعقلانیمان به خروجیها و تصمیمسازیهایش تجدید نظر نکنیم، بعید نیست در غبار برخاسته از «ماشین»های تندور گم شویم.
سپهرام با اشاره به فرآیند طولانی انتشار کتاب افزود: گمان میکنم بسیاری از نویسندگان و مترجمان کشور با من همعقیده باشند که زمان انتظار برای گذر از هفت خوان انتشار کتاب، مدت ترجمه و گاه شیرینی آن را از یاد میبرد! «قفس شیشهای» هر چند به اثرات اجتماعی و انسانی فناوری و اتوماسیون میپردازد، اما متنی به نسبت ساده و سرراست دارد و همچون «کمعمقها» با اشاراتی کافی اما نه بیش از اندازه تخصصی، به دانش پسِ شواهد و استدلالهای خود، مطلب را ادا میکند. همین ویژگی هر دو کتاب را برای عموم مناسب میکند. خواندن کتاب را به همه کسانی که نگران آینده خود و فرزندانشان در شاهراه اطلاعات و عصر ربات هستند، توصیه میکنم.
نظر شما