به مناسبت پنجم ژانویه سالروز درگذشت ژان شاردن
نخستین فرانسوی که در سفرنامهاش از فردوسی و شاهنامه یاد کرد
ژان شاردن، جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که کتاب 10 جلدی «سفرهای سِر ژان شاردن» وی بهعنوان یکی از بهترین کارهای پژوهشگران غربی درباره ایران و خاور نزدیک شمرده میشود. به مناسبت سالروز درگذشت این جهانگرد فرانسوی مروری کوتاه بر کتاب او خواهیم داشت.
در سفر دومش (17 ماه اوت 1671 م) که خانم بازرگانی به نام لسکو او را همراهی میکرد، و سرانجام در تابستان 1673 م. به اصفهان رسیدند و تا سال 1677 م. در این شهر اقامت کردند. سپس به هندوستان رفته و پس از دو سال آنجا را به مقصد اروپا ترک کرد. این آخرین سفر او به ایران بود. شاردن لقب «تاجرشاه» را از شاه عباس دوم دریافت کرد و پنجم ژانویه 1713 در نزدیکیهای لندن درگذشت.
کتاب 10 جلدی «سفرهای سِر ژان شاردن» برای نخستینبار در ایران با نام «سیاحتنامه شاردن» با ترجمه محمد عباسی توسط موسسه مطبوعاتی امیرکبیر در سال 1335 منتشر شده است.
شاردن نخستین فرانسوی بود که در سفرنامه خود از فردوسی و شاهنامه و برخی دیگر از شاعران ایرانی و آثار آنها یاد کرد و اگر چه اطلاعاتش در این باره ناقص بود، ولی توجه جامعه ادبی فرانسه را به ادبیات فارسی جلب کرد. فلاسفه و مورخان عالی مقام سده هیجده میلادی، مونتسکیو، ژان ژاکروسو، دیدرو، هلویثیوس و گیبون در تحقیقات فلسفی و تاریخی خود از سیاحتنامه شاردن استفادههای قابل توجهی کردند.
گیبون در کتاب تاریخ کبیر خود میگوید: «شاردن یک نفر محقق فیلسوف و جهانگرد دانشمند دانشمند عدیمالنظیر است.» ادوارد براون، ایرانشناس نیز معتقد بود: «شاردن معتبرترین مورخ عهد صفوی است.»
ایرانیان سخت پایبند خرافاتاند
او در کتاب «سیاحتنامه شاردن» درباره اعتقادات خرافی مردم ایران اینگونه مینویسد: «ایرانیان علیرغم علم و دانش خود سخت پایبند خرافات میباشند و هیچ قومی در تمام جهان مانند آنها عقاید ابلهانه ندارد. این خلق معتقد میباشد که تقدیر ازلی در همه جا حکمفرماست. ایرانیان بر این باورند که تمام ایام سال و ساعات روز از اوقات سعد و نحس و اقبال و ادبار تشکیل مییابد. به همین جهت، از سحر و جادو سخت بیمناکاند و به طلسم و تعویذ اعتقاد و ایمان دارند. طلسمات را معمولا در یک کیسه کوچک ابریشمی و یا انواع و اقسام منسوجات زربفت میپیچند و معمولا به گردن خود آویزان کرده یا دور بازوی خود میپیچند.»
تبریز؛ شهری بزرگ و ثروتمند
شاردن همچنین درباره تبریز چنین مینویسد: «تبريز شهری است بزرگ و پرجمعيت و از لحاظ بازرگاني و ثروت و جمعيت دومين شهر ايران است و تبريز در آخر دشتي وسيع، در دامنه کوهي بنا شده که بنا به قول محققان جديد همان کوهي است که پوليت، ديودور، و بطلميوس آن را اورنت يا بارونت ناميدهاند. شهر به صورتي نامنظم ساخته شده، و به هيچ شکل هندسي شباهت ندارد. نه حصار دارد نه قلعه و استحکامات. رود کوچکي به نام اسپين چا از آن ميگذرد. جريان اين رود گاهي مايه بروز و ظهور ضايعات و خساراتي به خانهها و بوستانهايي که در ساحل آنست ميشود.
رود ديگری نيز در شمال جاری است که مقدار آب آن در فصل بهار و پائيز از اندازه آب رود سن در فصل زمستان کمتر نيست. نام اين رود آجي به معني شور است. زيرا در مدتي متجاوز از شش ماه سيلابهايي که از زمينهای پرنمک میگذرند و آبشان شور میشود به آن ميپيوندند. تبريز نه محله دارد و جمعيت آن مانند ديگر شهرهای ايران به دو فرقه حيدری و نعمتي تقسيم شده است. اين دو فرقه منسوب به دو دسته ميباشند که در قرن پانزدهم ميلادی متشکل شدهاند و مانند دو گروه گلف و ژيبلين در ايتاليا با هم مبارزه ميکنند. تبريز قريب پانزده هزار دکان دارد.»
او ادامه میدهد: «در ايران دکانها جدا از خانهها، در کوچههای دراز و عريضي که مسقف است ساخته شدهاند، اين کوچهها که غالبا" در مرکز شهر بنا شدهاند بازار ناميده ميشوند. خانهها بيرون بازار ساخته شدهاند، و تقريبا" همه دارای باغچه میباشند. تبريز خانههای باشکوه و مجلل زياد ندارد، اما آبادترين و بهترين بازارهای آسيا در اين شهر ميباشد. طول و وسعت بازارهای تبريز، زيبايي و ظرافت و عظمت گنبدهايي که روی بازارها را پوشانده، جمعيت کثيری که در اين بازارها رفت و آمد ميکنند، دکانهايي که انباشته از کالاهای متنوع است بيانگر آباداني و شکوه شهر ميباشند. قشنگترين و خوشنماترين بازارهای تبريز بازاريست که جايگاه خريد و فروخت مصنوعات گرانبها و انواع جواهر ميباشد. اين بازار قيصريه نام دارد که به معني بازار شاهي است. اين بازار که هشت گوشه وبسيار وسيع است حدود سال هشتصد و پنجاه هجری به فرمان ازون حسن که پايتختش تبريز بوده، ساخته شده است.»
تبریز؛ غرق وفور نعمت
این جهانگرد فرانسوی با اشاره به جغرافیای تبریز مینویسد: «هوای تبريز سرد و خشک و کاملا سالم است، چنان که برای ناراحتيهای ناشي از ناسازگاری هوا زمينهای وجود ندارد. زمستانش طولاني است. شهر رو به شمال دارد، و بر قلههای کوههای مجاور قريب نه ماه از سال برف فرو ميبارد. در اين شهر هر بامداد و شامگاه باد میوزد، و جز در فصل تابستان بيشتر روزها باران میبارد يا آسمان ابرناک است. عرض جغرافيايي تبريز سي و هشت درجه و طولش هشتاد و دو درجه ميباشد. شهر غرق وفور نعمت است، و مردم به هرچه نيازمندند دسترسي دارند، و همه چيز ارزان است. در نزديکيهای تبريز چشمههای آب معدني زياد است. يکي از آنها که مردم زياد به آن جا رفت و آمد میکنند آب معدني بارنج واقع در نيم فرسنگي شهر است، و ديگر چشمه سيد کند که در آبادی ديگری در شش فرسنگي تبريز جاری است. آب اين چشمهها گوگردی است و برخي سرد و بعضي داغ ميباشند.»
نظر شما