سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: رمان «مرگ و باغبان» نوشته گئورگی گاسپادینف، با ترجمه آنجلا رودل و انتشار توسط انتشارات Liveright در ۷ اکتبر ۲۰۲۵، اثری است که فقدان و سوگ را نه صرفاً از خلال تجربه شخصی و خانوادگی، بلکه در پیوند با میراث فرهنگی و اجتماعی بلغارستان بازخوانی میکند. گاسپادینف با بهرهگیری از ساختار روایی غیرخطی و جزیرهای، تجربه زیسته یک پسر پس از مرگ پدر را به بستری برای تاملات عمیقتر درباره مناسبات قدرت، حافظه جمعی و تحولات زیست اجتماعی بدل میسازد.
این رمان ماهیت فقدان را صرفاً به عنوان یک آسیب فردی نمیبیند، بلکه آن را به اتمسفر اجتماعی و تجربه جمعی یک دوره از تاریخ بلغارستان بهویژه دهههای پساجنگ و دوران حاکمیت کمونیسم گره میزند. داستان از دل مواجهه راوی با پدر بیمار و سپس درگذشتهاش شکل میگیرد و از تقاطع این سوگواری با افسانهها، آیینهای بومی، و ادبیات جهانی نگاهی میانرشتهای به «سوگ» میافکند.
روایت ساختارمند فقدان
مهمترین بخش گزارش به بررسی ساختار و محتوای رمان اختصاص دارد؛ جایی که گاسپادینف از خلال روایتی قطعهوار (وینیت) تجربه زیسته فقدان را بازآفرینی میکند. درونمایه اصلی اثر، سوگواری برای پدری است که در توصیف راوی تبدیل به باغ میشود و همین استعاره نقطه عزیمت کتاب برای کندوکاو در مناسک و عواطف از دسترفتن عزیزان است.
در فصلهای ابتدایی، گاسپادینف پدری را مجسم میکند که حضورش آرام اما دور، سایهوار و رازآلود است؛ مردی که به سیگار و تنهایی پناه میبرد و در جهان پیرامونش غایب یا به قول نویسنده «شناور در دیگر آبها و ابرها» است. راوی، پس از فقدان پدر، به بازخوانی خاطرات، مشاهدات و گفتههای نسل مردانی میپردازد که پس از جنگ جهانی دوم در بلغارستان زاده شدهاند. اینجا سوگ به موضوعی فردی محدود نمیشود بلکه سیاست و تاریخ را نیز از خلال تجربه زیسته پدرها و پسرها در بر میگیرد.
بخش قابل توجهی از رمان، به شکلی دقیق و غیرکلیشهای به مناسک خاموش سوگواری و آیینهای مرگ در فرهنگ بلغار میپردازد؛ از خوردن گندم پخته کنار مزار برای دیدن خواب متوفی تا حضور تلفن همراه مردگان به عنوان منبعی از اضطراب متافیزیکی پس از مرگ. نویسنده حتی از تجربههای معاصر (همچون زنگ خوردن موبایل پدر چند روز بعد از خاکسپاری) بهره میجوید تا مرز میان گذشته و حال، حضور و فقدان را درهم بشکند.
در لابهلای این روایتها، گاسپادینف کوشیده است به نقد و بازخوانی فرهنگ پدرسالاری آسیبزای بلغارستان تحت حکومت کمونیستی نیز بپردازد. خاطره اجباری بودن کوتاهکردن مو به سبک حزب کمونیست و طنزی تلخ درباره «کارخانه سیلی» از سوی یک دانشآموز، از جمله برشهایی است که پرتوی اجتماعی-سیاسی به سطح کتاب میتابانند.
تجدید نظر راوی نسبت به باغ پدر نیز بُعد دیگری از رمان است: باغ از یک سو نماد زیبایی و رابطه عاشقانه و بیان عشق در فرهنگی خاموش است، اما همین باغ از منظر راوی گاه به مثابه سازوکاری شوم بازنمایی میشود؛ جایی که انگار زندگی پدر را «میمکد» تا به میوه و گل بدل کند. چنین دوگانهسازیهایی در سراسر متن موجب شده کتاب از سطحی توصیفی، ارتقا یابد و به خواننده امکان دهد خوانشی فلسفی از مرگ، طبیعت و پیوندهای خانوادگی استخراج کند.
اتکا بر میانمتنیت و ارجاع به آثار کلاسیک همچون ادیسه هومر نیز وجه دیگری از غنای متن است. صحنه مشهور دیدار اودیسئوس با پدر پیرش، لائرتس، در باغ، بسط مییابد و رمان گوospodinov خود بدل به گفتوگویی بیپایان میان اسطوره، حافظه و تجربه عینی معاصر میشود.
بازتاب آثار و شخصیت نویسنده
صدای نوستالژیا و حافظه گئورگی گاسپادینف از مهمترین نویسندگان معاصر بلغارستان، متولد صوفیه و صاحب جوایز متعددی چون بوکر بینالمللی، پریمو استرگا و یان میخالسکی است و با بیشترین ترجمه و جوایز بین المللی پس از سال ۱۹۸۹، یکی از صداهای برجسته ادبیات اروپای امروزی است. آثار او از جمله رمان موفق «پناهگاه زمان» همواره بر مرز میان گذشته و حال، خاطره و واقعیت، بازی میکنند.
گاسپادینف در «مرگ و باغبان» از تجربیات شخصی خود بهره میگیرد، اما تنها در پی بازسازی خاطرات خصوصی نیست؛ بلکه آثارش بستری برای کاوش در تجربههای جمعی ملتی است که زیر سایه ایدئولوژی و تاریخ زیستهاند. همین تاکید بر خاطره و کاربرد نوستالژی (و نه صرفاً تکرار خاطرهها) جایگاه او را در ادبیات اروپا متمایز ساخته است. در زبان تحلیلی داوران، او را «هنرمند نوستالژی» دانستهاند که یادآور نویسندگانی مانند اورهان پاموک یا آندره ماکین است و به گفته نیویورکر، «جستجوی واقعی گئورگی در فیزیک غم این است که راهی برای زندگی با غم و اندوه بیابد، تا به آن اجازه دهد منبعی برای همدلی و تردید سودمند باشد…» کتاب های او به ۲۵ زبان دنیا از جمله آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، دانمارکی، لهستانی، ترکی، آلبانیایی، ایسلندی و…ترجمه شده است.
آنجلا رودل، مترجم رمان نیز از چهرههای شناختهشده عرصه ترجمه ادبی است که پیشتر برای همین مهارت موفق به دریافت جوایزی نظیر PEN و بورسیه NEA شده است. تعامل میان سبک روایی گاسپادینف و ترجمه روان و وفادار رودل، سهم بسزایی در انتقال فضای بومی و جزئیات رمان برای خواننده جهانی داشته است.
تحلیل نقدها و واکنشها
واکنش منتقدان به «مرگ و باغبان» عمدتاً بر دقت، ظرافت زبانی و مهارت نویسنده در پیوندزدن تجربه فردی و جمعی تاکید داشته است. اولگا توکارچوک، برنده نوبل ادبیات، نثر شفاف و صراحت اثر را ستوده و داوران بوکر، گاسپادینف را یکی از صداهای غیرقابل چشمپوشی ادبیات زمانه ما خواندهاند.
منتقدان انگلیسیزبان، همچون پاتریک مکگینس، کیفیت انسانی و گرمای بیان در روایت را برجسته دانسته و «مرگ و باغبان» را نمونهای از ادبیات عاری از احساساتگرایی کلیشهای معرفی کردهاند. سم سکس در والاستریت ژورنال، گاسپادینف را «هنرمند نوستالژی» میداند و اشاره میکند که آثار او نه صرفاً به حافظه، بلکه به پیچیدگیهای دوگانه و تلخِ آن توجه میکند، همانطور که در این رمان نیز نمایش داده شده است.
کتاب، علیرغم برخی انتقادها مانند تکرارهای گهگاه شخصی راوی یا لحن تجملی در برخی بخشها، در مجموع با استقبال مثبت مجامع ادبی و نشریات تخصصی روبهرو شده و به عنوان نمونهای موفق از ادبیات معاصر اروپای شرقی که همزمان با جهانیشدن، بر هویت ملی و فرهنگی خود تاکید دارد شناخته شده است.
منابع: گاردین و آمازون
نظر شما