به مناسبت زادروز استاد شفیعی کدکنی / 2
شفیعی کدکنی نمادی از یک چهره تمام عیار ادبی / یادداشتی از شهریار شاهیندژی
شهریار شاهیندژی، از شاگردان استاد شفیعیکدکنی، در زادروز این استاد، با نوشتن یادداشتی، ضمن ارائه تصویری از کلاسهای پربار استاد شفیعی، او را نمادی از یک چهره تمام عیار ادبی و یک شاعر، منتقد، مصحح و مورخ برجسته و کمنظیر معرفی کرده است.
شهریار شاهیندژی: مرحوم قیصر امینپور در شعر «لحظه بیکران» میگوید:
بهترین لحظهها
روزها
سالها را
با تمام جوانی
روی این پلههای بلند و قدیمی
زیر پا میگذارم
بین بیداری و خواب
رو به روی تو در لحظهای بیکران مینشینم...
راستی باز هم میتوانم
بار دیگر از این پلهها
خسته
بالا بیایم
تا تو را لحظهای بیتعارف
روی آن صندلیهای چوبی
باهمان خنده بیتکلف ببینم؟
بهترین لحظهها را...
لحظههایی که در حلقة کوچک ما
قصه از هر که و هرکجای زمین و زمان بود
قصه عاشقان بود
راستی
روزهای سهشنبه
پایتخت جهان بود!
هرکسی که در این مرز و بوم علاقه و شیفتگیای نسبت به زبان و ادبیات پارسی داشته باشد، میداند که چرا قیصر امینپور سهشنبهها را پایتخت جهان مینامد.
سهشنبهها روزی است که در آن کلاسی در دانشکده ادبیات دانشگاه دانشگاه تهران برگزار میشود که از هر جهت و جنبهای با دیگر کلاسها متفاوت است. کلاسهای استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی مردی از دیار نیشابور.
اولین حضور را در کلاس ایشان خوب به یاد دارم. کلاس در کتابخانه برگزار میشد و میزها بهصورت دایرهوار چیده شده بودند. بعضی روی صندلیها نشسته و عده زیادی در کنار قفسههای کتاب ایستاده بودند. من نیز به گوشهای رفتم و ایستادم؛ در پوست خود نمیگنجیدم که دیدم «مردی است میسراید خورشد در گلویش».
کلاسهایش هیچگاه قوانین دستوپاگیر و مدرسی معمول را ندارد، خبری از حضور و غیاب نیست، محدودیتی وجود ندارد، عاشقی و هواداری و سرمستی کافیست. بارها دانشجویانی را از رشتههای دیگر سر کلاس ایشان دیدهام، بسیار اوقاتی بوده که تعدادی دانشجویان و اشخاص متفرقه از هر کجا و در هر سن و سال از تعداد
دانشجویان رسمی بیشتر بوده است. به کرات افرادی را دیدهام که به شوق کلاس ایشان شب از شهرستان حرکت کرده و صبح به دانشگاه رسیدهاند و بعد از کلاس، مجدد عازم دیار خویش شدهاند.
کلاسهای دکتر شفیعی از لحظهی ورود او به دانشگاه و کنار مجسمه فردوسی آغاز میشود، در راهپله و یا آسانسور ادامه مییابد، به کلاس اصلی میرسد و ساعتها ادامه دارد، ولی به آنجا ختم نمیشود. گاهی استاد زمانهای زیادی را در راهرو و پلکان صرف پاسخدادن به دانشجویان کرده و این سوالات تا لحظه خروج ایشان از دانشگاه ادامه دارد.
روش تدریسشان منحصر بهفرد است، مبتنی بر روخوانی از جزوه و کتاب نیست؛ شروع بحث، سوالی است که دانشجویان میپرسند. گذراندن واحد درسی با ایشان منوط به مطالعه دقیق و عمیق چندین منبع و کتاب و تسلط کامل به آنهاست؛ انجام تحقیقی که قابلیت تبدیل به کتاب را خواهد داشت. امتحاناتشان اگر از آزمون ورودی دانشگاه مشکلتر نباشد، آسانتر نیست! بسیاری از تحقیقها را قبول نمیکنند و میگویند: «کل اینها را میشود در چند ساعت با کامپیوتر پیدا کرد!» و در جایی میگفتند: «فروزانفر برای پیدا کردن منبع یک بیت، مدت زیادی چاپ کتابی را به تعویق انداخت و کتب زیادی را به مطالعه گرفت!» از خود ایشان میشنیدم که میفرمودند: «فرد یا نباید با من درسی را بگذراند یا اگر گذراند با سواد بگذراند. ناسلامتی شما دانشجوی امروز ادبیات و استادان آینده خواهید بود.» روش ایشان در نمره دادن بسیار جالب توجه است و حافظهشان در بهخاطر سپردن نمرات دانشجویان شگفتانگیز!
مهرماه سال 1318، کدکنِ نیشابور، زادگاه مردی شد با سری به رفعت سماوات و دلی به وسعت اقیانوس. او تحصیل را از خانه و مکتبخانه آغاز کرد و به دبستان و دبیرستان نرفت. از همان کودکی، مبانی زبان فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت. در کنار آموزش علوم ادبی، علوم حوزوی مانند فقه و اصول و منطق را نزد افرادی چون ادیب نیشابوری، آیتالله حسین سبزواری، میرزا محمدهاشم قزوینی فرا گرفت. در سال 1341 به دانشگاه فردوسی مشهد رفت و در آنجا محضر بزرگانی چون غلامحسین یوسفی و علیاکبر فیّاض را درک کرد. از دیگر بزرگانی که او بعد از آمدن به تهران با آنها همنشین شد میتوان به غلامحسین مصاحب در دایرهالمعارف فارسی، مینوی در بنیاد شاهنامه، خانلری و بدیعالزمان فروزانفر در دانشگاه تهران اشاره کرد و همانجا بود که فروزانفر بعد از جلسه دفاع او از پایاننامهاش با عنوان «صور خیال در شعر فارسی» جمله «افتخاری برای فضل و فضیلت» را در دعوت ایشان به دانشگاه مرقوم کرد.
خانلری در مجله «سخن» سال 44 نوشت: «استادان فاضل دانشگاه تهران آثار ارزندهای انتشار دادهاند و میان پرورشیافتگان این دستگاه، جوانان صاحبطبع و هنرمند و پرشور به وجود آمدهاند، از جمله شفیعی کدکنی.»
او آمیزهای است از دانش و بینش و منش. هنر و ذوق و اخلاق را بههم آمیخته است. او در تمام زمینههای نظم و نثر فارسی، عربی، انگلیسی، فقه، فلسفه، تاریخ و مکتبهای ایران و جهان، تبحری مثالزدنی دارد. به قول محمود دولتآبادی: «شفیعی پلی ات میان گذشته و آینده.»
محمدرضا شفیعی کدکنی، نمادی است از یک چهره تمام عیار ادبی، شاعر، منتقد، مصحّح و مورّخ.
آثار استاد را میتوان از چند منظر نگریست که به حق در هر کدام بیبدیل است:
1ـ ترجمهها مانند: «آفرینش و تاریخ» از زبان عربی و «تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا» از زبان انگلیسی، که چنان قدرتمند است که خواننده را از متن اصلی بینیاز میکند.
2ـ نقد و تحقیق از جمله «صور خیال در شعر فارسی» و «موسیقی شعر» که هر یک نشانهایست از دامنه گسترده علمی او. تعریف ماندگار ایشان از شعر اینچنین است: «گره خوردگی عاطفه و تخیل که در زبانی آهنگین شکل میگیرد». وی کلمات جدید بسیاری را به زبان فارسی تقدیم کرده است.
3ـ تصحیح انتقادی متون کهن همچون مجموعه آثار عطار و «اسرارالتوحید» که هرکدام از این کتب علاوه بر توضیحات و تعلیقات راهگشا، دارای مقدمهای مبسوط نیز هست.
4ـ مجموعه اشعار مانند: «هزارهی دوم آهوی کوهی» و «آیینهای برای صداها». وی به شعر کلاسیک و نو مسلط است و پرواز خیال در اشعار او هوایداست. ایشان معتقدند که شعر خوب شعری است که حافظه مردم آن را به خاطر بسپارد و به واقع در مورد شعرش صادق است.
زرینکوب شعر او را «شعر جوهردار، شعر بینقاب» میخواند.
غلامحسین یوسفی نیز میگوید: «او افزون بر بهرهمندی از قریحه و فطرت شاعری در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن میگوید و چون از فرهنگی ایران و زبان فارسی بهرهور است، میتواند اندیشهها و دریافتها و پدیدههای زیبای جهان شاعرانه خود را بهصورتی دلکش و پرتاثیر به ما عرضه کند.»
اخوان او را اینگونه توصیف میکند: «تو در فارسی سرایی هوشیار و دقیقی و شسته و پاکیزه گوی، بارکالله تو. بخوان، بگو، بسرای، هرچه بیشتر بهتر.»
5- مقالات متفاوت در مجلات مختلف از مجله دانشکده فردوسی مشهد تا مجله سخن و دایرهالمعارف فارسی مصاحب.
نکته دیگری که در مورد ایشان قابل توجه است، پایاننامههایی است که به راهنمایی این استاد گرانقدر به سرانجام رسیده است. پایاننامههایی که هر کدام خود کتابی ارزشمند و شایسته است. روش حضورشان نیز در جلسة دفاعیه بسیار جالب است. دانشجو هیچگاه خود را در سر جلسه دفاع تنها نمییابد؛ بهعنوان مثال یکبار در جلسهای که دکتر شفیعی راهنمای آن بودند خطاب به داوران گفتند: «من و آقای فلانی حاضریم که به سوالات شما پاسخ دهیم.»
دانستن این نکته نیز خالی از لطف نیست که بدانیم هم خود و هم آثارشان موضوع پایاننامهها، مقالات و کتب متعددی شدهاند.
در آخر چارهای نمیبینم جز اینکه برای توصیف این بزرگمرد از شعر خود او استمداد بجویم:
بزرگا! جاودان مردا! هُشیواری و دانایی
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی
همه دیروز ما از تو، همه امروز ما با تو
همه فردای ما در تو که بالایی و والایی
چو زینجا بنگرم، زان سوی ده قرنت همی بینم
که میگویی و میرویی و میبالی و میآیی
به گردت شاعران انبوه و هر یک قلهای بشکوه
تو اما در میان گویی دماوندی که تنهایی
بزرگا! بخردا! رادا! به دانایی که میشاید
اگر بر ناتوانیهای این خردان ببخشای
استاد شفیعی کدکنی در کنار هوشنگ ابتهاج، شهریار شاهیندژی، احمد جلالی و محمدافشین وفایی
نظر شما