دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۴
10 فیلم اقتباسی که به اثر ادبی آن وفادار نبوده‌اند

سینمای هالیوود عادت عجیبی به سرقت از کتاب‌های مورد علاقه ما برای ساختن اقتباس سیمای دارد؛ هر چند این‌کار چه خوب باشد چه بد، به طور معمول در روند فیلم‌سازی، هیچ اثر ادبی در برگردان به فیلم بدون تغییر نمانده است؛ اما بدترین حالت این است که اثر سینمایی اقتباسی اصلا شباهتی به داستان منتشر شده نداشته باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سایت «ریدینگ روم» (The reading Room) در مقاله‌ای انتقادی نوشته است: «بسیاری ممکن است در تماشای یک فیلم اقتباسی، به ایجاد تغییرات کوچک در جزئیات اثر ادبی اهمیتی ندهند اما، هنگامی که فیلم‌سازان داستان یا لحن یک اثر ادبی را به کلی دگرگون می‌کنند، همه چیز زشت جلوه می‌کند.
 
هرچند در این بین، فهرستی از 20 فیلم سینمایی اقتباسی برتر وجود دارد اما در عین حال، 10 اثر اقتباسی نیز وجود دارند که به طور کلی داستان ادبی اصلی را کن‌فیکون کرده‌اند.
 
«صبحانه در تیفانی» نوشته «ترومن کاپت»
 
نسخه سینمایی این رمان در دنیای هالیوود، یک اثر کلاسیک محسوب می‌شود. این فیلم نمونه‌ای از کمدی عاشقانه است که در پایان دو شخصیت اصلی به یکدیگر می‌رسند. تنها مشکل این اثر سینمایی این است که پایان اصلا با آن‌چه «کاپت» نوشته است مطابقتی ندارد زیرا این رمان به طور کل یک داستان عاشقانه نیست!
 
«تب هیجانی شدید» (Fever Pitch) نوشته «نیک هورنبای»
 
«تب هیجانی شدید»، یک رمان خاطره‌ای درباره زندگی نویسنده آن، «هورنبای» به عنوان یکی از هواداران تیم فوتبال «آرسنال» انگلستان است. این داستان به هیچ‌وجه یک کمدی عاشقانه نیست اما ظاهرا تولید‌کنندگان نسخه سینمایی این اثر ادبی، بخش خاطراتی آن را به فراموشی سپرده‌اند. در فیلم، شخصیت اصلی هوادار تیم بیس‌بال ««بوستون رد ساکس» است و تم اصلی بنابر دلایلی به داستانی عاشقانه بدل شده است. با وجود این‌که نسخه سینمایی با استقبال روبه‌رو نشد اما کتاب این داستان هم‌چنان مخاطب دارد.
 
«شورشی» (Insurgent) نوشته «ورونیکا راث»
 
اقتباس سینمایی از رمان «شورشی» به تازگی ساخته شده است اما در همین زمان کوتاه نیز هواداران رمان از تفاوت‌های زیاد فیلم با داستان اصلی سخن می‌گویند. فیلم‌سازان به طور کل محور اصلی داستان را این‌گونه بازتولید کرده‌اند: جعبه‌ای رازآلود که فقط می‌تواند به دست کسی باز شود که کلا با دیگران فرق داشته باشد. هرچند، فیلم برخی صحنه‌های کلیدی رمان را حفظ کرده است اما داستان آن به کل روند جدیدی را طی می‌کند.
 
«پارک ژوراسیک» نوشته «مایکل کرایتون»
 
هر دو نسخه ادبی و سینمایی این کتاب جزو پرفروش‌ها بوده‌اند اما دو داستان مجزا از هم به‌شمار می‌روند. به‌طور خاص، «استیون اسپیلبرگ» شخصیت‌های داستان را تغییر داده است؛ جنسیت یکی از کودکان عوض شده، دکتر «گرانت» به‌جای شخصیت کودک‌دوست به یک فرد کودک‌گریز بدل شده و تعدادی از شخصیت‌هایی که در داستان می‌میرند در فیلم نجات پیدا می‌کنند. تغییر دادن رمانی به شهرت «پارک ژوراسیک» حرکتی جسورانه محسوب می‌شود با این حال خود فیلم هم اثری کلاسیک به‌شمار می‌رود.
 
«طبیعی» (Natural) نوشته «برنارد مالامود»
 
رمان کلاسیک «طبیعی» درباره بازی بیس‌بال نسبت به نسخه سینمایی آن تلخ‌تر است و فضایی تیره‌تر دارد. در هر دو نسخه به داستان «روی هابز» بازیکن بیس‌بال در تیم تخیلی «شوالیه‌های نیویورک» می‌پردازد. در هر دو روایت، «هابز» رشوه می‌گیرد تا تیم باعث شکست در آخرین بازی فصل شده و در لیگ ملی قهرمان نشود. و در هر دو نسخه سینمایی و ادبی، او تصمیم می‌گیرد تا موجب پیروزی تیم شود. پایان نسخه سینمایی بسیار شهرت دارد؛ «هابز» ضربه نوبت خود را به چراغ‌های استادیوم می‌زند و تیم برنده می‌شود. اگرچه در کتاب، او در پایان ضربه را بیرون می‌زند و به عنوان متقلب شناخته می‌شود و داستان با سرانجامی تلخ به اتمام می‌رسد.
 
«درخشش» (Shining) نوشته «استفن کینگ»
 
نسخه سینمایی این داستان، ساخته «استنلی کوبریک» یکی از بهترین فیلم‌های ترسناک است؛ هرچند، اقتباسی وفادارانه به کتاب محسوب نمی‌شود. در کتاب پدر «دنی» حتی هنگامی که عقل خود را از دست می‌دهد، هم‌چنان یک فرد قابل ترحم می‌ماند. حس ششم دنی در رمان بسیار برجسته‌تر نشان داده شده است و چندین صحنه غیرعادی چون گیاه زنده هراسناک به طور کل از فیلم حذف شده‌اند.
 
«نگهبان خواهر من» نوشته «جودی پیکولت»
 
رمان «پیکولت» درباره دختری است که یک کلیه خود را به خواهرش اهدا می‌کند که دارای صحنه‌هایی بسیار غم‌انگیز است؛ از جمله، تصادف بسیار وحشتناک ماشین که در اثر آن خواهری که می‌خواهد کلیه اهدا کند می‌میرد. کلیه او پیوند زده می‌شود و خواهر که به سرطان مبتلا است، بهبود پیدا می‌کند. در نسخه سینمایی این موضوع کاملا دگرگون شده است و به جای آن خواهر بیمار می‌میرد و خواهر سالم زنده می‌ماند.
 
«سربازان سفینه‌فضایی» نوشته «رابرت ای هینلین»
 
رمان کلاسیک علمی - تخیلی «هینلین» درباره جنگ بین‌ستاره‌ای میان انسان‌ها و موجودات شبه‌حشره‌ای با نام «آراکنیدز» (Arachnids) است. 37 سال پس از انتشار رمان، وقتی از روی آن فیلمی ساخته شد، تولید‌کنندگان هالیوود، فیلم‌نامه‌ای را از روی کتاب نوشتند به جز عنوان و نام شخصیت‌ها هیچ شباهتی با اثر ادبی نداشت. هر چند هر دو اثر درونمایه‌هایی از موضوعات سیاسی و اخلاقی دارد اما نسخه سینمایی بیشتر حال‌وهوای طنز پیدا کرده است.
 
«جنگ جهانی زد» نوشته «مکس بروکس»
 
این رمان «بروکس» کتابی عالی است که سبک تاریخ شفاهی کتاب‌های غیرداستانی را دارد و از آن برای گفتن داستانی درباره «زامبی»‌ها به خوبی بهره برده است. با این حال، نسخه سینمایی این اثر، تمامی این مزایا را به کناری گذاشته و فقط داستان یک شخصیت را می‌گوید که در تلاش برای یافتن راه‌حلی برای بحران «زامبی»ها به دور دنیا سفر می‌کند. او در فیلم به جای یک پیروزی گام به‌گام نظامی که در کتاب به آن اشاره شده، برای غلبه بر این موجودات نیمه‌مرده، از ترفند هوشمندانه بهره می‌برد و حتی «زامبی»ها در فیلم سریع‌تر از موجودات کتاب هستند.
 
تقریبا تمامی داستان‌های «جیمز باند»
 
این اثر تعداد کتاب‌های بیشتر و البته تعداد نسخه‌های سینمایی بیشتری را نیز دارد. با وجود این، دنیای مشهورترین مامور مخفی جهان سینما تفاوت‌های بیشماری با کتاب‌های «یان فلمینگ» دارد؛ به عنوان مثال «باند» کتاب‌ها معمولا نوشیدنی‌های الکلی زیاد مصرف می‌کند. تنها اثری را که می‌توان با نسخه اصلی آن شبیه دانست «کازینو رویال» ساخته 2006 است که کمی شبیه به اثر «فلمینگ» است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها