سه‌شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
فراست: جایزه‌های بزرگ نمی‌خواهیم/ادبیاتمان نیاز به درشت‌نمایی ندارد

قاسمعلی فراست معتقد است که در حوزه ادبیات دینی نیاز به درشت نمایی و تأسیس جایزه‌های بزرگ همانند نوبل ادبیات در جهان اسلام نداریم. از دیدگاه او، ادبیات دینی ما پیش از این‌که نیازمند درشت‌نمایی باشد به کارهای مینیاتوری احتیاج دارد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- فرشاد شیرزادی: قاسمعلی فراست متولد سال 1338 است. «فقط عاشق زبان عاشق را می‌فهمد»، «زیارت»، «کتابشناسی داستان‌های بیست ساله انقلاب»، «کتابشناسی داستان‌های روستایی»، «بن‌بست»، «افطار»، «خاطرات رزمندگان»، «گلاب خانم»، «نیاز»، «نخل‌های بی‌سر»، «عشق مانعی ندارد»، «هر زندگی یه قصه است» و «فصل جوانی» نام کتاب‌های اوست. فراست درباره تأسیس جایزه‌ای مانند نوبل ادبیات در ایران با ایبنا گفت‌وگو کرد.
 
ضرورت تأسیس جایزه‌ای مانند نوبل در کشورهای جهان اسلام امروز چه‌قدر احساس می‌شود؟ آیا ایران می‌تواند چنین نهادی را تأسیس کند؟
بر خلاف بسیاری از شاعران و نویسندگان که در مورد این پرسش به شما پاسخ مثبت دادند و گفته‌اند جای چنین جایزه‌ای خالی است و باید چنین جایزه‌ای را هر چه زودتر تأسیس کرد، به دو دلیل با آن مخالفم. نخستین دلیلم این است که ما در کنار جایزه کتاب سال بخشی داریم به عنوان کتاب‌های حوزه اسلام. این بخش از جایزه همه کتاب‌های داخل و خارج کشور را در برمی‌گیرد.اگر بتوانیم همین بخش را فعال و قدرتمند کنیم و مسیری برایش باز شود که آثار درخشان در جهان مطرح شود و توجه به نویسندگان علوم اسلامی را به خودش جلب کند نتیجه بهتری خواهیم گرفت.
 
البته منظور ما صرفاً در حوزه ادبیات است.
فرقی نمی‌کند. تا جایی که یادم است ذیل همان بخش علوم اسلامی جایزه کتاب سال ادبیات نیز مطرح است. اگر هم ادبیات در این رشته چندان بروزی نیافته می‌توان ادبیات را نیز در آن گنجاند. دلیل دومم این است که قبل از انقلاب به دلیل این‌که حس می‌شد حوزه علوم اسلامی و ادبیات دینی محدود شده، بعد از انقلاب سعی کردیم آن را وسیع‌تر کنیم اما این وسعت بخشیدن متأسفانه در طول بوده و نه در عرض.
 
چرا؟
چون به جای کیفیت. بیشتر به کمیت نگاه کرده‌ایم. موضوعات اسلامی در داستان‌هایی که چاپ شده صرفاً رویکرد و ظاهری اسلامی دارند، بدون این‌که توجه داشته باشیم  آنچه ما را به مقصود می‌رساند اتفاقاً کیفیت و ماهیت است و تأثیر نهایی را کیفیت و ماهیت اثر به جا می‌گذارد.
 
اگر بخواهیم ادبیاتمان در سراسر دنیا  شناخته شود و از منظری دینی ادبیات معاصرمان بررسی شود چه باید کرد؟ آیا تأسیس چنین جایزه‌ای فایده‌ای نخواهد داشت؟
به جای این‌که جایزه بزرگ بدهیم باید راه را باز کنیم و زمینه را برای تولید فکر و اندیشه فراهم کنیم. ما در حالی می‌خواهیم این کار را بکنیم که نویسندگان و پدیدآورندگان در کشور با تیراژ فاجعه باری روبه‌رو هستند و حق‌التألیف بسیار پایینی دریافت می‌کنند چگونه ممکن است که ما راه را باز نگذاریم و به کسانی جایزه بدهیم که دستشان بسته است؟. این کار نشدنی است. به نظرم اگر ما به جای پرداختن به تعداد موضوعات دینی و وسعت بخشیدن به این موضوع نظر بیفکنیم همان‌طور که گفتم به عمق مساله فکر کنیم نتیجه بهتری خواهیم گرفت.
 
جایزه‌ای مانند نوبل ادبیات با تئوری و سیاست غربی‌ها اهدا می‌شود. اغلب نگاه سیاسی در اهدای این جایزه حتی در حوزه ادبیات هم بوده. می‌خواهم توضیح شما را به طور کامل در این موضوع بشنوم و این‌که با این وصف جای این جایزه خالی نیست؟
جایش خالی است اما راهش این نیست که جایزه بزرگ بدهیم. همان‌طور که گفتم اگر در کنار جایزه کتاب سال رشته‌ای باز کنیم و نگاهی تخصصی‌تر به ادبیات اسلامی اعم از شعر و داستان بشود، بهتر است. این‌که بخواهیم از همان ابتدا مقابل غرب گارد بگیریم لزوماً پاسخی که می‌خواهیم به دست نمی‌آید. مگر ما چه‌قدر پیشرفت کرده‌ایم که این همه زمینه در ادبیات دینی باز کرده ایم؟ جایزه کتاب سال جایزه‌ای بسیار مهم است و همواره در سطح ملی مطرح می‌شود. باید بدانیم که این جایزه را چه‌قدر قدرتمند کرده‌ایم و به آن رسیده‌ایم. چه‌قدر سعی کردیم کیفیت آن را بالا ببریم؟. اگر حس می‌کنیم این جایزه در بخش علوم اسلامی به آن درجه‌ای که ما می‌خواهیم واقعاً رسیده است که چه بهتر و اگر نرسیده که به نظر من هنوز هم به آن نرسیده، این بخش از جایزه پر از راه‌های ناتمامی است که صرفاً باز شده و به پایان نرسیده است.
 
البته ادبیات داستانی در کشور ما وارداتی است. شاخصه‌ها و ملاک‌هایی که مشخص باشد این داستان با هویت بومی ما و اسلامی نوشته شده چیست؟ آیا فقط محتوای اثر باید اسلامی باشد؟
طبعاً قالب ادبیات داستانی برای ما نیست و متعلق به غربی‌هاست. به گمانم داستان به معنای امروزی و تخصصی و حرفه‌ای قالب غرب را دارد و هیچ اشکالی ندارد که ما قالب را از جایی بگیریم. بشریت وام‌دار یکدیگرند. می‌توانیم فرم را از آن‌ها بگیریم اما محتوایی که مد نظر داریم داستانی باشد برآمده از مشرق زمین که این تعاریف و مضامین و ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را داشته باشد. به گمانم آنچه بیش از هر چیز داستان را تعریف می‌کند و مشخص خواهد کرد که داستان ایرانی و اسلامی است یا نه طبیعتاً مضمون و محتویات داستان است.
 
اگر شاخصه و محتوای خاصی مد نظرتان است بگویید.
نمی‌توان موضوع را در چند مورد محدود کرد. به گمانم چنین موضوع‌هایی تحدید بردار نیست که ما بگوییم محتوای داستانی ایرانی است. طبعاً هر کشوری برای خودش مضامین و نگاه‌هایی دارد که آن مضامین و نگاه‌ها آشکارا مشخص می‌کنند که این داستان‌ها مختص ایران است یا فلان داستان متعلق به شوروی یا افغانستان یا بولیوی!. این شاخصه‌ها و ملاک‌ها بستگی به قدرت نویسنده دارد.
 
از سخنان شما متوجه شدم که شیوه داستان‌های دینی را در حال حاضر نمی‌پذیرید و معتقدید کیفیتشان کیفیت مطلوبی نیست. درست است؟
نه، منظورمن بیشتر به سطح نگاه سیاستگذاران و مسئولان فرهنگی‌مان بر می‌گردد. آن‌ها به جای این‌که به تأثیر ادبیات دینی توجه کنند و به کیفیت ادبیات و عمق بخشیدن به این مضامین توجه کنند، بیشتر دنبال تیراژ و موضوع‌اند. دنبال این‌اند که درشت نمایی شود و درشت‌بافی مد نظرشان است تا نگاه مینیاتوری و پرداخت‌های مینیاتوری. آنچه در قالب هنر جواب می‌دهد نگاه و پرداخت و عملکردهای مینیاتوری است نه درشت بافت. 

پیشینه این سوژه در خبرگزاری کتاب:

گفت‌وگوی کامران شرفشاهی، علیرضا قزوه، محمود اکرامی‌فر، امیرحسین انبارداران، غلامحسین عمرانی، سیدمهدی شجاعی، محمدرضا زائری، سعید بیابانکی و محمود حبیبی کسبی و یادداشت‌های حسین اسرافیلی و رضا اسماعیلی را در این باره بخوانید.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها