گزارش «ایبنا» از نقد کتاب «گذار از عهد باستان به فئودالیسم»
نوذری: تالیفات اندرسون خارج ساختن مارکسیسم تاریخنگارانه از بنبستهای نظری است
حسینعلی نوذری، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران در نشست نقد و بررسی کتاب «گذار از عهد باستان به فئودالیسم» گفت: آثار اندرسون منبعی برای درونمایههای گفتمان تاریخنگارانه است. وی برای خارج ساختن مارکسیسم تاریخنگارانه از بن بستهای نظری و تحلیلی و پایهریزی مبانی نظری نوین، راهها و مسیرهای متفاوتی را سپری کرده است.
تالیفات اندرسون؛ افزایش درون مایههای گفتمان تاریخنگارانه
نوذری در ابتدای سخنانش با اشاره به تمایز پژوهشهای تاریخی اندرسون گفت: به اعتقاد من آنچه تالیفات این نویسنده را متمایز میکند تعلق خاطر وی به مارکسیسم غربی انتقادی است. تمام تلاش این نویسنده از نخستین کتابش که در دهه 1960 میلادی نوشته و تالیفاتی که در حال حاضر ارائه میدهد برای نشان دادن پویایی درونی و منطق پویایی درونی مارکسیسم است. اگر بگوییم که وی از مکتب تاریخنگاری مارکسیستی خارج شده، به هیچ وجه تعبیر درستی نیست بلکه وی دقیقا قائل به این است که مارکسیسم در معنای دقیق کلمه واجد پویاییها و توانمندی اساسی درونی است که از یک منطق پویا به تعبیری نشات میگیرد.
وی عنوان کرد: بنابراین حرکتها، تلاشها و تالیفاتی که او در کنار سایر کسانی که به جریان مارکسیسم غربی گرایش دارند، انجام میدهد در واقع تلاش برای احیا، نشان دادن و برجسته ساختن پویایی و تحرک دورنی این مکتب است. ضمن اینکه در حوزه تاریخ، اندرسون یکی از مورخان برجستهای است که نه تنها در محدوده مارکسیسم تاریخنگارانه تحول اساسی ایجاد کرده است بلکه اساسا الگوهای وی فارغ از تعصب ایدئولوژیک و مرزبندهای تنگ نظرانهای است که وجود دارند.
خارج ساختن مارکسیسم تاریخنگارانه از بن بستهای نظری
این نظریهپرداز و نویسنده بیان کرد: تالیفات اندرسون برای همه مورخان دیگر میتواند تاثیرگذار باشد. کما اینکه ما میدانیم در رویکردها، نقد و بررسیهایی که بر دیدگاه وی صورت گرفته، نظریهپردازان اروپایی غیرمارکسیسم به مراتب رویکرد همدلانه بیشتری با او ابراز کردهاند تا کسانی مانند ادوارد پالمر تامسون(مورخ و پژوهشگر انگلیسی) و دیگرانی که از موضع نظریههای مارکسیستی بر او نقد داشتهاند.
نوذری اظهار کرد: به اعتقاد من آثار اندرسون منبعی برای درونمایههای گفتمان تاریخنگارانه است.
گذار به فئودالیسم به صورت تک خطی نیست
آقاجری، سخنران و نقاد دیگر این نشست با اشاره به نام این کتاب گفت: با سپاس از زحمت مترجم، بنده فکر میکنم هر کار خوبی قابل نقد است و نقد هم الزاما عیبجویی نیست، بلکه به معنای آشکار کردن و شفاف کردن برای فهم بیشتر است تا بتواند به اصلاح کتاب کمک کند. با این وجود فکر میکنم اندرسون مخصوصا نام اصلی کتاب را «گذارها ...» گذاشته است و نه «گذار» و این نکته بسیار مهم است.
وی با برشمردن دلیل اشکالی که برعنوان کتاب وارد است افزود: به دلیل یک مولفه مشخص در تفکر اندرسون است و آن مولفه این است که نویسنده برخلاف مارکسیسم ارتدوکس حزبی رسمی دولتی نمیخواهد چارچوبهای رسمی ارتدوکسی مارکس را تبدیل به جزمیت دگم کند و آنها را به صورت مکانیکی به کار گیرد. اندرسون مورخ است، وی مطالعه تاریخی دارد. زمانی که مطالعه تاریخی میکند متوجه میشود که ما گذار به فئودالیسم را به صورت تک خطی نداشتهایم.
استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس اظهار کرد: جوامع مختلفی که وارد فئودالیسم شدهاند، هر کدام بر اساس شرایط ویژه تاریخی که داشتهاند یک نوع گذار تاریخی را پشت سر گذاشتهاند. به همین دلیل است که عنوان اصلی کتاب به زبان انگلیسی «گذارها از عهد باستان به فئودالیسم» انتخاب شده است.
دوگانگیهایی که نویسنده کتاب در مارکسیسم رسمی میبیند
آقاجری با آوردن مثالی بیان کرد: نکته دیگر این است که نویسنده دوگانگیهایی که در مارکسیسم رسمی وجود دارد و هنوز مورد مناقشه است در مارکسیسم رسمی یا مارکسیسم اقتصادگرا میبیند. برای مثال اگر ما یک ساختمان دو طبقه داشته باشیم فرض کنیم که طبقه پائین اقتصاد (زیربنا) و در طبقه بالا تمام روبناهای ایدئولوژیکی، حقوقی، فرهنگی و مذهبی قرار دارد. در واقع زیربنا و روبنا دارای یک رابطه یک سویه اقتصادی است. بنابراین تحول چیزی جز تغییر اساس اقتصادی و به دنبال تغییر روبنای غیراقتصادی نیست.
وی ادامه داد: اما این دوگانگی و ثنویت زیربنا و روبنا (زیرساخت و روساخت) نزد مارکسیسمها(آنهایی که با مارکسیسم جزمی برخورد نکردهاند) حالت دگم و یک سویه خودش را از دست میدهد. حال برخی دیدگاهها بر این باورند که روبنا هم در زیربنا تاثیر میگذارد و برخی دیدگاهها تا آنجا پیش میروند که برای روبنا نوعی خودمختاری قائلند. اندرسون هم از جمله کسانی است که نه تنها تاثیر زیربنا و روبنا را میپذیرید بلکه از جمله کسانی است که حتی نوعی خودمختاری و استقلال هم برای روبنا قائل میشود؛ روبناهایی که میتوانند برای مسیر تحول تاریخی را عوض کنند. یکی از این روبناها دولت است.
این نویسنده و مترجم با اشاره به کتاب دیگری از پری اندرسون عنوان کرد: در کتاب «تبارهای دولت مطلقه» دولت، نهاد قدرت، نهاد سیاسی و اساسا حیطه سیاست که در مارکسیسم جزمی، ارتدوکسی و اکونومیست مورد توجه فراوان قرار میگیرد و مقام و جایگاهش در حد یک زائده تبعه اقتصاد پائین آورده میشود، در دیدگاه اندرسون نقش پیدا میکند و میتواند در واقع حوزه اقتصادی و مجموعه نیروهای تولیدی و مناسبات تولیدی را تحت تاثیر قرار بدهد.
پری اندرسون جامعهشناس تاريخي
پري اندرسون مورخ و نظريهپرداز بريتانيايي در سال 1938 متولد شد. او يکي از چهرههاي تاثيرگذار بر مطالعات و نظريههاي تاريخي از يک سو و يکي از چهرههاي برجسته چپ نو در اروپاست. اندرسون به همراه مجموعهاي از مورخان بريتانيايي در دهههاي 50 و 60 ميلادي در قالب يک گروه در حزب کمونيست بريتانيا گروه مورخان حزب را تشکيل دادند. همکاري او و مجموعه ديگري از مورخان چپ بريتانيا مانند تامپسون و هابزبام در ميان مکتبهاي تاريخنگاري مدرن مکتبي را پيريزي کردند که با عنوان کلي «مارکسيسم بريتانيايي» شناخته ميشود.
اندرسون 20 سال مداوم سردبير نشريه شناخته شده (New Left Review) بود و بعد از آن در دوران بازنشستگي به عنوان عضو هيات تحريريه با اين نشريه همکاري ميکرد. وی در اين نشريه دو مقاله درخشان نوشت: «عناصر فرهنگ ملي» (1968) و «سرچشمههاي بحران کنوني» (1964). مقاله نخست به زندگي روشنفکري و ميانمايه بودن آن پس از جنگ بريتانيا ميپردازد و مقاله دوم به ناتواني بورژوازي انگليس در شکلدهي يک جهانبيني منسجم. اين مقالات در واقع نگاه متفکر جواني است که سعي ميکند سهم بريتانيا در فلسفه، زيباشناسي و نظريه سياسي را بررسي کند. اندرسون اکنون استاد تاريخ و جامعهشناسي دانشگاه کاليفرنيا در لس آنجلس آمريکاست. وی بيشتر با دو اثر کلاسيک «گذارها: از دوران باستان تا فئوداليسم» و «تبارهاي دولت استبدادي» شناخته ميشود.
اندرسون در آثارش به دنبال بنا کردن شکلي از ماترياليسم تاريخي است که با پشتوانه نظري و فلسفي و چارچوب مفهومي مشخص به سراغ امور واقعا موجود برود. او در اين زمينه هم به فيلسوفان مارکسيست ميتازد که اسير مفاهيم انتزاعي خويشند و هم به مورخان مارکسيست که چارچوب نظري مشخصي را پايهريزي نمیکنند. وی علاوه بر اين دو کتاب، صاحب تاليفاتي از جمله «ردپاي ماترياليسم تاريخي»، «خاستگاههاي پست مدرنيته» و «منطقه درگيري» است.
در پایان اين نشست پرسشهایی از سوی حاضران در جلسه عنوان شد که سخنرانان به این پرسشها پاسخ دادند.
نظر شما