
دکترمحمد کاظم حسینیان در یادداشتی که در تیر ماه 93 در روزنامه اطلاعات منتشر شد به ابعادی از شخصیت فرهنگی استاد خسرو افشار پرداخته است.
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
آن هم کلیم! با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت!
«پدرم این شعر را زیاد می خواند. به همین جهت، آن را حفظ کرده ام و همیشه در خاطرم است. اکنون که سالها از زمان حیات پدرم گذشته، خوب که نگاه میکنم، می بینم وصف حال خودم همین شعر است و در واقع، حالا باید از چیزهایی که روزی به آنها دل بسته بودم، دل بکنم و بی هیچ ادعایی برای دیگران بگذارم.»
استاد خسرو افشار، فرزند برومند زنده یاد دکتر محمود افشار، واقف بزرگی که جایزه جهانی اش برای بزرگان و کوشندگان حوزه جهانی ادب فارسی و موقوفاتش در حمایت از توسعه و ترویج زبان فارسی شهرتی فراملی پیدا کرده، و نیز برادر کوچکتر ایرانشناس نامی مرحوم ایرج افشار است. کمتر کسی را در میان اصحاب فکر و فرهنگ معاصر میتوان یافت که از نیکنامی این خاندان و خدماتی که به دست آنها به ساحت فرهنگ رسیده، بی خبر و بی اطلاع باشد.
از معاصرین، غالب چهره های شاخص و نامدار، دوستداران خدمات فرهنگی خاندان افشار به ایران و مطالعات اصیل ایرانی بوده اند. و چگونه چنین نباشد در حالی که یکی از بزرگترین نهادهای فرهنگی ایران در ۱۰۰سال گذشته، جایی غیر از مرکز دایره المعارف دهخدا نیست و محل استقرار این نهاد ریشهدار، زمینی است که زنده یاد افشار در اختیار دانشگاه تهران گذاشته است. بی جهت نبوده و نیست که بزرگانی چون: زنده یاد دکتر شهیدی و زنده یاد باستانی پاریزی نقش خانواده افشار در ترویج زبان فارسی و حمایت از ادب هزار ساله فارسی را بی بدیل می دانستند و این قولی است که جملگی بر آنند.
بدون شک، در این میان باید یادکردی ویژه از مرحوم استاد ایرج افشار داشت که جایگاهش در مقولاتی چون: ایرانشناسی، کتابشناسی، هنرشناسی و تحقیق و تتبع در حوزه گوناگون مطالعات مربوط به ایران، بی نظیر است و هنوز ایرانشناسی به قدرت و جامعیت او، در فرهنگ قدیم و جدید شناسایی نشده است. بخش مهمی از از ارزشها و امتیازات و فضایل آن مرحوم، بعد از فقدانش آشکار شد و فرهنگ ایران، زخم فقدان مردی را احساس کرد که بیش از ۶۰ سال، با اخلاص تمام، در راه ایران و شناخت دقیق و درست آن، از تمام توانش بهره برده بود و دست به اقداماتی زده بود که هنوز هم شگفتانگیز است. گشتن و گردیدن تقریبا همه نواحی ایران ـ عمدتاً ـ با پای پیاده و گزارش از بسیاری از دیدنیهای ایران با چشم سر، تنها یکی از کارهای ایرج افشار بود که تا واپسین سالهای عمرش بر آن مداومت داشت و غالب یادداشتهایش در همین گشت و گذارها و دید و بازدیدها به قلم آمده بود.
در حقیقت، ایرج افشار، برای اولین بار، ایرانشناسی را از میدان نظر به ساحت عمل برد و به جای نوشتن با قلم، رفتن با گام را وارد حوزه ایرانشناسی کرد. بماند که تعداد آثار چاپ شده او، بیش از ۳۰۰ عنوان است و آثار چاپ نشده اش قریب ۵۰ جلد کتاب که هر کدام دریایی است به وسعت ایران تاریخی و سخن گفتن از آن همه تحقیق و آن همه کشف و آگاهی و دانایی، نیازمند مجالی وسیع است.
در این مقال، بر آنیم که از مردی دیگر از تبار افشارها سخن بگوییم و اندکی از هزارها حق و بزرگی یکی دیگر از خادمان بیریا و مخلص فرهنگ معاصر را بر زبان برانیم به این امید که این موضوع مقدمه ای برای ادای حقی باشد که سختکوشانی چون خسرو افشار بر این آب و خاک دارند و فراموش کردن و نادیده گرفتن و نـــاگفته نهادنش زیبنده نیست. فراموش نکنیم که: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق.
مؤسسه اطلاعات این توفیق و افتخار را داشته است که در چند سال گذشته، از همراهی و همیاری استاد خسرو افشار بهره مند باشد. طلیعه این همراهی با چاپ یادداشتی بود که آقای دکتر فضل الله رضا درباره زنده یاد دکتر محمود افشار نوشته بود و به فرزند آن فقید سپرده بود. استاد خسرو افشار موضوع را با آقای دکتر اسلامی ندوشن در میان نهادند و ایشان نیز طبیعتاً روزنامه اطلاعات را مناسب ترین نشریه برای چاپ این مطلب تشخیص دادند. و چنین بود که در یکی از روزهای پاییزی سال ۱۳۹۰ جناب خسرو افشار به مؤسسه آمد و از نزدیک با بخشهای مختلف مؤسسه آشنا شد. او آن روز با مشاهده تحریریه روزنامه و نیز ملاحظه بخشهایی چون: چاپخانه، آرشیو، کتابخانه و دیگر قسمتهای مؤسسه بسیار تحت تاثیر گرفت و ضمن ابراز خوشحالی، اظهار داشت که مطالبی قدیمی و تاریخی از مندرجات روزنامه های فرانسوی و انگلیسی زبان در اختیار دارد که بی گمان نگهداری و چاپ برخی از مطالب آنها در روزنامه بسیار خوب خواهد بود و قول داد که در اولین فرصت، مطالب مزبور را کپی کند و به بخش فرهنگی روزنامه ارسال کند.
با چاپ مطلب آقای پروفسور رضا در چندین شماره، علاوه بر برقراری ارتباط با استاد، رابطه آقای افشار نیز با مؤسسه عمق یافت؛ به گونه ای که ایشان تنها مصاحبه مورد تاییدش در مورد کارنامه شخصی و فعالیتهای چند دهسالهاش در ایران و کانادا را برای چاپ در اختیار ما گذاشت که در آذر ماه سال گذشته، در دو شماره به صورت مفصل منتشر شد.
این اتفاق درست زمانی جامه تحقق پوشید که بیماری دشواری که در حال پیشرفت بود، دامان استاد خسرو افشار را گرفت و ایشان برای معالجه اساسی به خارج از کشور رفت. تشخیص پزشکان این بود که معالجه چندین ماه به طول خواهد انجامید و استاد افشار با وجود علاقه شدید به حضور در ایران در ایام نوروز، به ضرورت مداوا از این کار نهی شد.
مؤسسه اطلاعات برای حق گزاری و نیز به این امید که نشانه های «امید» را در استاد افشار که در زیر شیمی درمانی ایامی سخت و دشوار را می گذراند، بیش از پیش کند، از استاد برای ویژهنامه نوروزی درخواست مطلب کرد که با استقبال ایشان مواجه شد؛ ولی افسوس که در شرایط آن روز انجام این کار برایشان مقدور نبود و چنین بود که برای اینکه ویژه نامه نوروزی اطلاعات از ذکر خیر استاد و نام و یاد شاخصترین خاندان فرهنگی (خاندان افشار) خالی نباشد، به صلاحدید استاد شرح ملاقاتی را که در پاییز ۹۰ با ایشان داشتیم، آماده کردیم و از طریق ایمیل برایشان فرستادیم تا ملاحظه کنند و با حک و اصلاح آماده انتشار شود و خوشبختانه چنین هم شد و مقاله به نحوی آبرومند چاپ شد و بحمدالله مقبول استاد و دانشوران واقع شد و گمان می کنیم که در روحیه استاد موثر واقع شده بود و همین برای ما کافی بود.
بلافاصله پس از چاپ مقاله مزبور، استاد افشار طی تماسی تلفنی، از بهبود شرایط روحی و جسمیشان خبر دادند و گفتند که بنا دارند با اجازه پزشک معالج، در خردادماه به ایران سفر کنند. با استقبال از این خبر، از ایشان قول گرفتیم که روزی در مؤسسه خدمتشان باشیم که این واقعه خوشحال کننده هفته قبل روی داد و استاد بعد از ظهر یک روز بهاری به مؤسسه اطلاعات آمد، با دستانی پر و ارمغانهایی ارزشمند که بهانه نگارش این مقاله است.
استاد خسرو افشار، علاوه بر وفا کردن به قولی که سه سال قبل داده بودند، از سر لطف، چندین مجلدات از قدیم ترین نشریات فرانسه زبان و انگلیسی زبان را به کتابخانه و آرشیو موسسه اطلاعات اهدا کردند؛ چرا که معتقدند: آرشیو روزنامه اطلاعات یکی از مناسب ترین مراکزی است که این نشریات باید در آنجا محفوظ بماند و مورد استفاده محققان و استادان و دستاندرکاران فرهنگ قرار بگیرد.
ضمن سپاس ویژه و ارج گزاری از این اقدام فرهنگ دوستانه استاد خسرو افشار، لازم می دانیم به معرفی اجمالی نسخه ها و مجلدات اهدایی استاد اقدام کنیم تا اهمیت آنچه استاد به عنوان ارمغان به روزنامه اطلاعــات اهدا کردند، برای اهل تحقیق روشن تر شود.
بخش عمده مجموعه اهدایی استاد افشار مجداتی صحافی شده از مجله بسیار معروف LILLUSTRATION است که شامل سالها و تاریخهای زیر می باشد: ۱۸۹۰ر۱۸۹۳ر۱۹۰۱ر۱۸۹۴ر۱۹۰۷ر۱۹۱۰ر۱۹۰۸و ۱۸۹۰ .
مجموعه دیگر اهدایی عبارت است از: مجله کاریکاتور PUNCH انگلیسی در چهار مجلد و هر مجلد تاریخ سال ۱۹۰۶ را دارد و یک شماره نیز مربوط است به سال ۱۸۸۰ که قدیمی ترین شماره ممکن است.
یک مجلد نیز مجله REVUE DE LA است که تاریخ ۱۹۱۴ را بر پیشانی دارد و مجموعه اهدایی استاد افشار را غنی کرده است. یکی دیگر از مجموعه های اهدایی، هفته نامه lunivers illustre فرانسه است به تاریخ ۱۸۶۱ و حاوی نقاشیهایی با سوژه های خبری و غیر خبری که بعضاً در نوع خود منحصر به فرد است.
استاد خسرو افشار در کنار این مجموعه، چندین نامه از پدر داستاننویسی ایران زنده یاد سید محمدعلی جمالزاده به خودش و نیز دو نامه از داستان نویس بزرگ مقیم آلمان زنده یاد بزرگ علوی را که به صورت دستخط اصلی بود، اهدا کردند که در شماره های آتی ضمیمه فرهنگی به تناوب منتشر خواهد شد.
در جلسه ای که استاد افشار این مجموعه را اهدا کردند، شاهد توضحیات استاد برای حاضران بودیم که ضمن ورق زدن این نشریات قدیمی و باارزش، کاریکاتورهایی را که در سالهای پیش از مشروطه از ناصرالدین شاه در فرنگ کشیده شده بود، نشان دادند و بازگو کردند که در سفرهایی که حکام ایرانی به غرب داشتند، نوع نگاه نشریات و رسانه های غربی به آنها چگونه بود.
روشن است که واکاوی این مباحث به عهده متخصصان و صاحب نظران تاریخ است و می توان از این مطالب و جنبه های طنز آمیز و جدی آنها برای ایضاح تاریخ مشروطه و قبل و بعد از آن بسیار سود جست.
استفاده دیگری که این مجموعه برای اهل تحقیق دارد، ملاحظه سیر روزنامه نگاری غرب در اوایل قرن بیستم است و نشان می دهد زمانی که ایران در ناآگاهی حاصل از استبداد قاجاری، از هر نوع تحرک علمی و اجتماعی محروم بود، غرب به لحاظ سیاسی و اجتماعی و آزادیهای مدنی چه جایگاهی داشت.
نیز می توان از نوع چاپ و چند و چون کارهای چاپی غرب در آن سالها اطلاع حاصل کرد که در غیبت لوازم امروزی، بخصوص نبود عکس و دوربین عکاسی، غالب تصویرها به صورت نقاشی و کلیشه است و در جهت هنری نیز بسیاری از تصاویر چاپ شده قابل اعتناست.
گفتنی است که یکی ازهدایای جانبی استاد که از لندن تهیه شده است، عکس رنگی سران متفقین در تهران است، به انضمام مینیاتوری که مرحوم مصورالممالک در این زمینه کشیده است: نبردگاهی که سران متفقین (آلمان، ایتالیا و ژاپن) در یک سو و سران متحدین (آمریکا، شوروی و انگلستان) در سوی دیگر در حال جنگ و ستیزند؛ آن هم با حال و هوای مرسوم نگارههای ایرانی. بنا بر توضیح آقای افشار، مصورالممالک سه نسخه از این نگاره ترسیم کرده بود که به روزولت، استالین و چرچیل در تهران تقدیم کرده بود و احتمالا چرچیل مینیاتور خود را در لندن به حراج گذاشته بود که تصویر آن به دست استاد افشار رسید و ایشان نیز آن را به ما بخشیدند.
مؤسسه اطلاعات ضمن سپاس از حضرت آقای خسرو افشار ، برای این خادم بی توقع و بی ریای فرهنگ آرزوی سلامت و توفیق دارد. از خداوند متعال می خواهیم که به فرهنگبانانی چون استاد عزیز توفیق دهد تا شاهد خدمات نمایانشان به فرهنگ و اصحاب فرهنگ باشیم.
نظر شما