«چارلز اسپنسر» یک اشرافزاده انگلیسی و نهمین ارل اسپنسر، همچنین نویسنده و مورخ در کتاب «قاتلان پادشاه: مردانی که جرأت اعدام چارلز اول را داشتند» درمورد سرنوشت 80 نفری که مستقیم یا غیر مستقیم باعث اعدام چارلز اول شدند مینویسد. او داستان این شاهکشها را از سالهای پرآشوب کشورهای مشترکالمنافع تا آغاز سلطنت چارلز دوم (پسر چارلز اول) و دوره بازسازی سلطنت انگلستان در سال 1660 دنبال میکند.
چارلز دوم به افرادی که حق او را برای پادشاهی به رسمیت میشناختند، وعده عفو عمومی داد، اما این بخشش هرگز شامل کسانی که پدر او را به پای چوبه دار کشاندند نشد.
این شاهکشها که در فاصله میان دو حکومت از مجازات جان سالم به در برده بودند، کاملاً در مرکز توجه حکومت جدید قرار داشتند و سپس در دادگاه 1660 با حکم قاضی جایی برای بخشش آنها باقی نماند. با این وجود برخی از آنها یا پیش از محاکمه جان خود را از دست دادند یا موفق به فرار شدند، اما حتی آنها که فرار کردند مجبور بودند از ترس خبرچینان و افرادی که به دنبال جایزه سر آنها بودند، مدام از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند.
با وجود تلاش اسپنسر برای بیطرفی، او توجه بیشتری به جنایات پارلمان انگلستان نشان داده و نیز از ترسیم چارلز اول به عنوان یک هیولا اجتناب میکند. در واقع داستان او داستان قهرمانان و خائنان است.
آنچه نگرانکننده است این است که به نظر میرسد روایت اسپنسر اغلب بر پایههای لرزان منابع بنا نهاده شده و تاریخ طرفداران پارلمان در جنگ داخلی انگلستان چندان با منابع معتبر آن مطابقت ندارد. او همچنین در بسیاری موارد روایت خود از دادگاه چارلز را بر اساس منابع دوران تغییرات سیاسی که سالها پس از آن منتشر شد، ارائه داده است.
البته این عدم اطمینان به معنی رد صحت این منابع نیست اما موضوع این است که قصور اسپنسر در مسائل مهم قابل اطمینان روی میدهد. این داستانهای مردمی بودند که در فضای مسموم دوره بازسازی سلطنت انگلستان (دوره چارلز دوم) درمورد شاهکشها نقل میشدند و اکنون بازگویی آنها نیازمند چشمی حساس و دقیق برای دیدن آن دوران است.
قتل چارلز اول هنوز هم یک مسئله تفرقهافکن است. برخی در طرف پادشاه چارلز قرار دارند و او را یک قدیس میدانند که به ناحق کشته شده و عدهای به قاتلان او و انگیزهای که برای برقراری صلح و آرامش داشتند حق میدهند.
در این میان توجه اسپنسر به صحنههای مخوف اعدام و بیان جزئیات آن بسیار سینمایی است. اسپنسر به تبعیت از جان میلتون که کشتن چارلز اول را اقدامی بسیار برجسته و ممتاز در دوران قهرمانان دانسته، این افراد شاهکش را مردانی با دل و جرأت معرفی کرده که با کشتن پادشاه امید به برقراری صلح در سرزمینهای ناآرام و متشنج خود داشتند، اما سرانجام آنها نیز کمتر از پادشاهی که به قتل رساندند جنجال برپا نکردند.
نظر شما