پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
احمد عزيزي شاعر انقلاب است، نه ژوليده نيشابوري!

غلامحسين عمراني، شاعر در يادداشت خود درباره احمد عزیزی،‌ شاعر انقلاب نوشته است: عزیزی از پایه‌گذاران ادبيات انقلاب است. داعيه‌داراني كه حتی یک مقاله علمی و پژوهشی درباره شعر انقلاب ننوشته‌اند و در نیمه اول قرن قاجار گیر کرده‌اند، به دانشجویان خود پیشنهاد می‌کنند که پایان‌نامه‌ خود را درباره آثار مرحوم ژولیده نیشابوری به عنوان شاعر انقلاب بنویسند.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) غلامحسين عمراني: احمد عزیزی در سال‌های 63 تا 68 یکی از چهره‌های درخشان شعر در عصر انقلاب بود و با تکنیک‌های تازه شعر انقلابی و مذهبی به خوبی آشنایی داشت. او صعود به قله شعر دینی را در فرم جدید از اولین قدم آغاز کرد و تا این اواخر بی‌وقفه، شعر سرود و در دهه‌ هفتاد و هشتاد یک تنه عمرش را وقف سرودن کرد.

چشم‌انداز شعر عزیزی، افقی وسیع را به روی خواننده می‌گشاید. افقی که پاسدار ارزش‌های دینی و انقلابی است. شعر عزیزی، جوهر بسیاری از میراث شاعران در شعر دفاع مقدس بود. همگامی او با شاعران نسل اول انقلاب گامی موثر در جهت رواج بدیهه‌گویی شعر انقلاب با تصاویر تازه شد؛ تصاویری که در قالب مثنوی و اوزان عروضی خوش‌آهنگ عرضه می‌شد و معیار این زیبایی دمیدن روح هنر در کالبد یا در قالب شعر سنتی بود. چه غافلند شاعران و منتقدان و ترانه‌سرایانی که هنوز یک گام فراتر از خود نرفته، ارزش شعرهای احمد عزیزی را نادیده می‌انگارند و غافل‌تر از این شاعران و به ظاهر منتقدان و به تقلید ترانه‌سرا، شاعرانی بودند که تازه در مسیر شاعری پا نهاده بودند و دل احمد عزیزی را می‌آزردند. آن شاعران و تازه واردان، احمد را در حوزه هنری که خانه‌اش بود، نمی‌پذیرفتند. هر چند که بهتر است از این موضوع بگذریم و به جریان شعری که احمد عزیزی از سرآمدان آن بود بپردازیم.

در اینجا لازم است از شاعران نسل اول انقلاب که در اواخر دهه‌ پنجاه، ضمن رویکرد به جریان شعر نو با حفظ ارزش‌های انقلاب اسلامی، نوعی شعر تحت عنوان شعر آرمان‌گرای مذهبی عرضه کرده‌اند، نام ببرم.

تشخیص شعر آرمان‌گرایانه تنها به محتوای مذهبی و درونمایه انقلابی آن نبود، بلکه نقش تکنیک و شیوه‌ کارکرد شاعران این حوزه را نیز باید در شمار شاخصه‌های اصلی شعر آرمان گرایانه نسل اول انقلاب ذکر کرد. با این همه، اغلب ویژگی‌های شعر آرمان گرایان خودباوری، غرب ستیزی، استفاده از قالب‌های کهن با مفاهیم ارزشی تمدن جدید، صور خیال دینی و مذهبی، تلفیق زبان کهن با زبان نو، تنش سیاسی، بازآفرینی عرفان در حماسه، بارتاب موضوعات و مسایل انقلاب در بافتی نوین، پیوستن به حلقه‌ اتصال شاعران نیمایی والا، رویکرد به قالب‌های کهن و بازآفرینی قالب‌ها در لباس نو است.

بنابراین سرآمدان شعر آرمان‌گرا (چه مذهبی و چه غیرمذهبی) در سال 57 تا 61 کسانی بودند که آثارشان در جراید و مطبوعات آن سال‌ها به چاپ می‌رسید. اکنون بدون تقدم و تأخر از آن شاعرانی نام می‌برم. طاهره صفارزاده، عبدالجبار کاکایی، م. آزرم، سایه، کسرایی، شفیعی کدکنی، منصور اوجی، محمدعلی سپانلو، منوچهر آتشی، مفتون امینی، جواد مجابی، شمس لنگرودی، سیدعلی صالحی، سعید سلطان‌پور، بهجتی شفق، محمدحسن زورق، طاها حجازی، محمد حقوقی، حمید مصدق، علی باباچاهی، یوسفعلی میرشکاک، علی معلم دامغانی علی موسوی گرمارودی، نصرالله مردانی، عباس باقری، ضیاءالدین ترابی، محمدعلی محمدی، محمدجواد محبت، اکبر بهداروند، اکبر اکسیر، محمدرضا عبدالملکان، حسین اسرافیلی، میرهاشم میری، عزیزالله زیادی،‌ تیمور ترنج، بهمن صالحی، زهره نارنجی، ایرج قنبری، وحید امیری، محمدرضا سهرابی نژاد، جواد محقق، محمدرضا محمدی نیکو، ساعد باقری، سهیل محمودی، پرویز بیگی حبیب‌آبادی، فاطمه راکعی، سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور، سلمان هراتی، علیرضا قزوه، احمد عزیزی و ...

این شاعران با تأثیرپذیری از انقلاب، زمزمه‌های شعری خود را آغاز کردند و البته هر یک پس از طی تجربه‌های شعری به راه خود درافتادند. برخی از ادامه راه بازماندند و گروهی، شعر را بوسیدند و به کناری نهادند و از این میان تنها چهار یا پنج نفر به عنوان شاعران واقعی انقلاب تا آخر به راه خود ادامه می‌دادند. که یکی از آنها، احمد عزیزی است. البته از شاعرانی که در آستانه‌ دهه 60 با جریان غزل تلفیقی و غزل نیمایی همنوایی کرده‌اند، جداگانه باید نام ببرم. بی‌شک در این میان نام‌های سیمین بهبهانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، خسرو احتشامی هونه‌گانی و نصرالله مردانی به عنوان سرآمدان غزل نیمایی و نو- قدمانی بودند. می‌توان به نام‌های قیصر امین‌پور، سلمانی هراتی، یوسفعلی میرشکاک، سعید بیابانکی، سعید یوسف‌نیا، محمد سعید میرزای، اکبر بهداروند، سیمین دخت وحیدی، عباس براتی‌پور و عده‌ای کثیر اشاره کرد که از خیل مشتاقان غزل سنتی در کنار آن نام‌ها بودند که از آن همه، قیصر امین‌پور در غزل، راهی متفاوت را با تکنیک و سواد آکادمیک برگزید و سرآمد شد و گروهی دیگر از غزلسرایان همچون علیرضا قزوه، حسین اسرافیلی، زکریا اخلاقی، مصطفی علیپور، فاطمه راکعی، علی هوشمند، مرتضی نوربخش و ... از شگردهای قیصر امین‌پور پیروی کردند و وارد میدان غزل از لونی دیگر شدند. لیکن احمد عزیزی در مثنوی سرآمد شد.

احمد عزیزی یکی از چهره‌های شاخص شعر انقلاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 بود که سه دهه‌ تمام در جریان شعر انقلاب درخشید و آثار قابل توجهی از خود به جای گذاشته و جریان نوپای شعر انقلاب را با صور خیال جدید پایه‌گذاری کرد. او بر این باور بود که هر انقلابی با جریان فرهنگی خودش همراه است. در حالی که کتاب‌ها و نشریات روشنفکری جناح چپ را می‌خواندی می‌دیدی که سنگ احزاب سیاسی خود را به سینه می‌زنند و کتابها و نشریات روشنفکری جناح راست غربی را که می‌خواندی می‌دیدی که از امپریالیسم و هواداران ارتجاع نظام شاهنشاهی دفاع می‌کنند.

در این میان تنها گروهی که به واقع با حرکتهای انقلابی مردم مسلمان ایران همراه بودند، شاعران و نویسندگان جوانی بودند که در دامن فرهنگ اسلامی زاده شده و رشد کرده بودند. یکی از این جوانان مسلمانِ پاک اعتقاد و خوش قریحه و شاعر و اهل قلم احمد عزیزی بود که در سال 1360 تأملات شاعرانه و ذوق و راهکارهای فرهنگی خود را در کنار دیگر دوستان شاعرش در قالب کلاسیک شعر، خاصه مثنوی و غزل ارايه کرد.

این چند سطر را که نوشته‌ام، نه تعارف است و نه از برای نشان این که بگویم شعر انقلاب به چند نام مشهور ختم می‌شود. بلکه واقعیت، چیزی دیگر است. واقعیت این است که همه‌ جوانان عصر اول انقلاب که اکنون به میانسالی و کمال تجربه‌ هنری و کلامی شعر رسیده‌اند گردن همه‌ جوانه‌های شعر در دهه‌ هشتاد و دهه‌ نود حق دارند.

فراموش نکنیم که شعری که در آستانه‌ انقلاب در بهمن 57 متولد شد، مسیری متفاوت را برگزید؛ مسیری که تا این غایت، تجربه نشده بود. انقلاب، شعر و نثر محصولات هنری را نیز دستخوش تحول کرد و به طرف قلمروی جدید سوق داد. نزدیک به چهار دهه از آغاز تحول شعر پس از انقلاب اسلامی می‌گذرد و در این مدت، شعر کهن و شعر نو پا به پای هم تجربه‌های متنوعی را از سر گذرانده‌اند.

 از نخستین شاعرانی که به تحول شعر انقلاب گردن نهاده‌اند و وجوه انقلاب ادبی نیما یا سیر جریان‌های شعری پس از نیما را به نسل ما نشان داده‌اند، احمد عزیزی بود. البته احمد با شعر نیمایی و شعر سپید به آن مفهوم که نیما و شاعران نیمایی تجربه کرده بودند، مأنوس نبود.

قالب‌هایی که احمد برگزیده بود، قالب‌های کلاسیک شعر فارسی بودند. به ویژه قالب مثنوی که زبان علی معلم دامغانی و زبان احمدی عزیزی حول محور این قالب می‌چرخید. این‌ها راوی شعر انقلاب بودند و ضرورت ایجاب می‌کرد که در قالب مثنوی به روایت شعر انقلاب بپردازند. بسیاری از چهره‌های دیگر شعر انقلاب نیز این روایت را پذیرفته بودند. دیگر این‌که شعر انقلاب در دهه اول انقلاب از سوی نسل اول شاعران انقلاب که احمد هم در شمار آنان بود، به روی شاعران نیمایی نسل مسلمان(نه نسل روشنفکران چپ و غربی) متمرکز شده بود. با نگاهی به ادوار شعر معاصر از مشروطه تا عصر انقلاب اسلامی (تا سال 58) هیچ ردپایی و هیچ نشانه‌ای از شعر انقلاب نبود. حتی یک دهه پس از انقلاب هم، نویسندگان و منتقدانی که مقاله یا کتاب چاپ می‌کردند، اسامی شاعران انقلاب و از جمله نام احمدی عزیزی را در مقالات و کتاب‌هایشان ذکر نمی‌کردند. پس از ارتحال حضرت امام خمینی(ره) جهت‌گیری‌ها عوض شد. و پس از آن نیز، نه کتابی تحت عنوان شعر انقلاب نوشته شد و نه مقاله‌ای. و نباید چیزهایی که به نام شعر انقلاب به طور مرتب از روی دست هم چاپ کرده و منتشر ساخته‌اند به حساب شعر انقلاب و نویسندگان انقلاب گذاشت.

در این سه دهه، کتاب‌های دیگری هم نوشته شد که البته با معیارهای هنری شعر معاصر قابل تطبیق نبوده‌اند. در اغلب نشریات و کتاب‌های خودی و غیرخودی که در این سی و چند سال به چاپ رسیده و منتشر شده، شاهد اسامی واقعی شاعران انقلاب و شعر انقلاب و انقلاب شعر نبوده‌ایم، مگر معدودی از نشریات و کتاب‌ها که آن هم گاهگاهی بر اثر مصلحتی بوده است، نه بر پایه حقیقی! باید در نظر گرفت که احمد عزیزی و آن چند نفر نسل اول انقلاب، فقط روایتگر مفهوم انقلاب یا مفاهیم اسلامی نبودند بلکه به معنای واقعی کلمه، شاعر و هنرمند و اهل زبان بودند و با زبان شعر رفتاری هنری و سنجیده داشتند که امروزه روز وقتی به شعرهای شاعران خوب و مطرح دهه هشتاد و دهه‌ نود نگاه می‌کنیم، آن جاذبه‌های هنری و زبانی را که در شعر شاعران نسل اول انقلاب بوده، نمی‌بینیم.

البته این حرف به معنای این نیست که همه‌ شاعران پس از نسل اول انقلاب از رفتار سنجیده‌ زبانی برخوردار نبوده و نیستند، بلکه مقصود این است که اصولاً نقد و نظرهایی که میزگردی و انجمنی است، روش مناسبی برای ارزیابی چهره‌های جوان شعر امروز و نسل اول انقلاب نیست و در مجموع، نسل امروز با آن‌که چندان فاصله‌ای از نسل اول انقلاب ندارند، جز در حد نام و شهرت، شاعران و نویسندگان انقلاب و مسلمان را نمی‌شناساند و خود را بزرگتر از آنچه هستند، نشان می‌دهند، حالا چه کسانی می‌خواهند به این نسل تفهیم کنند که سنت مقابل مدرنیته نیست و اصولاً تعارضی با یکدیگر ندارند و تلفیق و ترکیب نیز با التقاط و بی‌بصیرتی تفاوت دارد، خدا عالم است!

اغلب استادان و مدرسان (چه سالخورده و چه جوان) با شعر عصر انقلاب مأنوس نیستند و به جز آن چند کتاب درسی و ادواری که خوانده‌اند. هیچ اطلاعی از جریان‌های ادبی مملکت خود از این سه دهه‌ اخیر ندارند. اینها حتی یک مقاله‌ علمی و پژوهشی درباره شعر انقلاب و شاعران انقلاب ننوشته‌اند تا بتوانند کار دانشجویی که پایان‌نامه‌اش را به شعر قیصر امین‌پور و حسین منزوی اختصاص داده به درستی داوری کنند. برخی از این به ظاهر استادان ادبیات که در نیمه‌ اول قرن قاجار گیر کرده‌اند، هنوز فرق مداحی و شعر ستایش و انقلاب و شعر انقلابی را نمی‌دانند و به دانشجویان خود پیشنهاد می‌کنند که پایان‌نامه‌ خود را درباره‌ی آثار مرحوم «ژولیده نیشابوری» به عنوان شاعر انقلاب بنویسند. حال چگونه می‌خواهی به این استاد پیشکسوت دانشگاه که سنگ دانشیاری پایه 28 را به سینه می‌زند بفهمانی که ژولیده نیشابوری شاعری نیست که همسنگ امثال  احمد عزیزی و دیگر بزرگان شعر معاصر آثاری در خور ارزیابی در حد یک پایان‌نامه‌ کارشناسی ارشد داشته باشد.

علاوه بر این، رفتاری که احمد عزیزی با زبان شعر دارد و صورخیال تازه‌ای که وارد قلمرو شعر دینی و آیینی کرده است، قابل مقایسه با اشعار سنتی مرحوم ژولیده نیشابوری نیست. این سخن به منزله‌ کم ارج دانستن اشعار مرحوم ژولیده نیشابوری نیست. اگر قرار باشد که درباره‌ اشعار ژولیده نیشابوری سخنی گفته بشود و یادآوری و مشاوره‌ای انجام بگیرد برعهده کسانی همچون نویسنده‌ این سطور است.

آن استاد دانشگاه چیزی از مقوله‌ جریان ادبی و نقد ادبی معاصر نمی‌داند! حتی شعر عرفانی و از جمله منظومه‌ عرفانی گلشن راز و مثنوی معنوی مولوی و قصاید حکمی و عرفانی و انتقادی سنایی و ناصر خسرو را در دانشگاه‌ها باید به استادانی ارايه کنند که در متن جامعه زندگی کرده‌اند و نه به استادانی که درس نخوانده، مدرک گرفته‌اند!

به طور خلاصله، این جانب معتقدم در بررسی شخصیت و آثار احمد عزیزی هنوز کاری تخصصی در شعر و عرفان و زبان شطح او انجام نگرفته است. اولین کتاب احمد عزیزی یک حرکت تازه در مسیر شعر نو و تلفیق آن با عرفان تازه و شور حماسی در انقلاب اسلامی ایران بود که به جدال سنت و تجدد پایان داد. بلکه کیفیت را جایگزین کمیت کرد و شعری از نوعی دیگر یا به قول سهراب سپهری، جور دیگر را در مرکز توجه مخاطبان قرار داد.

هنوز جا دارد به شعرهای آن کتاب ارزشمند مراجعه شود و از آن پس، «شطحیات» احمد بر سر زبان‌ها افتاد که آن هم زبانی خاص داشت اما موضوع شعر انقلاب از احمد جدا نشده و «روستای فطرت» و «ترجمه‌ زخم» و «ملکوت تکلم» و غزلیات و چندین و چند کتاب دیگر از احمد، همگی نشان دادند که کیفیت زبانی احمد از برای صور خیال تازه و عاطفه‌ دینی و انقلابی در خور مطالعه‌ای همیشگی است. بدین ترتیب آن عرفان تازه و حماسی که با شعرهای این شاعر درآمیخته به عنوان حلقه‌ اتصال برای نخستین بارقه‌های شعر انقلاب در سنت ادبی شعر معاصر به شمار می‌رفت.

در خاتمه باید بگویم که نگاهم به شخصیت احمد که دوست خوب دوران انقلابم در دهه‌ اول بود و آثاری که در این سه دهه‌ عصر انقلاب پدید آورده در مرز نقد و خاطره‌ آن سال‌های سپری شده، متمرکز شده و عنان طاقت را در حالی از صاحب این قلم باز ستانده است که مرز حق و باطل هنوز هم به درستی در دانشگاه‌ها و جوامع علمی، ادبی، هنری و فرهنگی شناخته شده نیست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها