ناصرالدینشاه، فرزند محمدشاه قاجار، چهارمین پادشاه دوره قاجار بود که با 50 سال حکومت، بیشترین دوران سلطنت در این سلسله را به خود اختصاص داد. وی را نخستین پادشاهی میدانند که دست بهقلم شد و خاطرات روزانه، سفرنامه و کتابهایی را به رشته تحریر درآورد.
از سوی دیگر ناصرالدینشاه نخستین پادشاه ایران بهشمار میآید که قلمروی خود را به قصد مسافرت به سرزمینهای بیگانه و غیرمسلمان ترک کرد. البته بر اساس نوشتههای وی، مهمترین دلایل سفرهای خارجیاش «ملاقات با سلاطین اروپایی و تحکیم مناسبات دوستانه و همچنین اقتباس صنایع، قوانین و سایر ترقیات فرهنگ» بود. نوشتههای وی اطلاعات ارزشمندی درباره وضعیت ایران آن دوره در بردارند.
سید علی آلداود نیز اعتقاد دارد: ناصرالدین شاه بیش از تمام پادشاهان ایران کتاب، خاطرات و سفرنامه از خود به جای گذاشته است. به رغم رسم رایج، او آثار و نوشتههای خود را از قبیل سفرنامه و یادداشتهای روزانه خود تدارک میدید و مولفان دولتی در تهیه این نوشتهها کمتر مداخله داشتند؛ به همین دلیل یادداشتها و سفرنامههایی که از او در دست است، به دستخط شخص اوست.
اطلاعات راهگشايي درباره روستا و آباديهاي ايران
این نسخهشناس ادامه داد: دفاتر خاطرات شخصی او مشتمل بر هفت مجلد است و از سال ۱۲۷۲ هجری قمری آغاز و در سال ۱۳۰۳ هجری قمری پایان مییابد. نخستین بخش آن (شامل خاطرات سالهای ۱۲۷۲ تا ۱۲۸۵) به جای ترتیب معمول تاریخی، براساس اماکن جغرافیایی که شاه به آنها سفر میکرده مرتب شده است. شاه سفرنامههای خارجی خود را نیز به دنبال خاطرات روزانه خود در همین دفاتر ثبت کرده است که این بخش از خاطرات او در دوران سلطنتش ویرایش و به چاپ رسید.
این پژوهشگر تاریخ در مقالهای با عنوان «ناصرالدینشاه خاطرهنویس» مینویسد: «ناصرالدین شاه در خاطراتش نام بسیاری از اماکن و مناطق شمالی تهران مانند شمیران، لواسان و روستاها و مکانهای دامنه البرز به همراه اطلاعات بسیاری درباره جغرافیای آن مناطق را با دقت بسیار زیادی ثبت کرده است. در برابر ثبت آگاهیهای دقیق مردمشناسی و جغرافیایی که حاصل سفرها و گشت و گذارهای دایمی وی در مناطق مختلف بود، در خاطراتش بسیار کم به مسایل سیاسی و اجتماعی پرداخته است. به همین ترتیب در ضمن گزارش سفرهای خارجی کمتر از مذاکرات و صحبتهای سیاسی خود با سران دولتهای اروپایی حرفی به میان آورده و به جزییات دیگر با دقت بیشتر نگریسته است.»
در واقع سفرنامههای ناصرالدینشاه بهصورت ثبت روزانه و تاریخ کتابت همراه با حاشیهنویسی بهصورت نثر و نظم گرد آمده و نویسنده، نظرش را درباره اصطلاحات، واژهها و نام آبادیها در حواشی نوشته بیان کرده است. از سوی دیگر این سفرنامهها درباره چگونگی آهنگ سفر، هدف، چگونگی آمادگی یا هزینه سفر، همچنین زندگی عادی و روزانه، علاقهمندیها، سلیقه و نگرش این شاه قاجار اطلاعات بسیاری بهدست میدهد.
سفرنامه فرنگ ناصرالدین شاه قاجار از لحظه حرکت تا بازگشت
ناصرالدینشاه سه بار در سالهای 1290، 1295 و 1306 هجریقمری به فرنگستان رفت و سفرنامههایش را از لحظه حرکت از تهران و گاهی چند روز پیش از حرکت تا زمان بازگشت به تهران نوشت. یادداشتهای سفر نخست و دوم وی به خط خودش و سفرنامه سوم با دستخط افراد دیگری چون دخترش فخرالدوله، غلامحسینخان امیرخلوت، ابوالقاسمخان ناصرالملک و ابوالحسنخان فخرالملک نوشته شدهاند.
در واقع فهرست سفرنامههای ناصرالدینشاه را به این شرح میتوان بیان کرد: در 1283 ه.ق وی نخستین سفرش را به خراسان به مدت 6 ماه انجام داد. در 1286 ه.ق دو ماه به گیلان رفت و حدود پنج ماه در سال 1287 ه.ق به عتبات در عراق سفر کرد. نخستین سفر وی به اروپا به مدت پنج ماه و 9 روز در 1290 ه.ق انجام شد و دومین آن در سال 1295 ه.ق نیز چهار ماه و 9 روز بهطول انجامید.
ناصرالدینشاه قاجار سفر دومش به خراسان را که چهار ماه و چند روز طول کشید، در 1300 ه.ق انجام داد و در 1304 ه.ق نیز سفری نیمهتمام به گیلان داشت که تا قزوین رفت و بهدلیل سرما و برف بسیار بازگشت. آخرین سفرنامه ناصرالدینشاه که از وی به جای مانده است متعلق به سفر سومش به اروپا در سال 1306 ه.ق بوده که به مدت 6 ماه و 12 روز به انجام رسید. اما ناصرالدینشاه علاوه بر سفرنامههای مشهورش، نوشتههای بسیار دیگری شامل نامهها، خاطرات روزانه و عکس دارد که اطلاعات ارزشمندی در بررسی ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی، معرفی شخصیتها، برخی از رجال و اقدامات و فرمانهای شاه در امور مملکت در آن دوره بهدست میدهند.
اطلاعات ارزشمند خاطرات ناصرالدین شاه در بررسی ویژگیهای اجتماعی ایران
بهطور مثال درباره سید جمالالدین اسدآبادی نوشته است: «در پلتیک و تدبیر و هوشیاری و صنعت و افکار مختلف اجوبت حاضره بر تمامی اهالی ربع مسکون برتری دارد. دولت انگلیس از ایران خواهش کرد که او را از ایران بیرون کنند. او را از تهران بیرون کردند حال کار معلوم نیست که چه خواهد شد شرح حال او نیاز به کتابی دیگر است.»
وی درباره ایل خواجهوند کلاردشت در یادداشتهایش میآورد: «ایل خواجهوند را که شاه شهید آقامحمدخان قاجار از کردستان گروس آورده در کلاردشت واقع شده اکنون سههزار خانوار و پانصد سوار به دولت دهند. در روز ورود به کلاردشت تمام آن سوارها در کمال نظم و آراستگی با اسبهای رشید و نجیب با یراقهای خوب از سان حضور همایونی گذشتند. تمام آنها در بین راه صف کشیده بودند. سرتیپ آنها علیاکبرخان است.»
یا در جایی از یادداشتهایش مربوط به روز چهارشنبه (10 شوال) مینویسد: «صبح رفتم حمام. بعد سوار شده از رودخانه گذشته رفتم برای کمه اردک. ناهار را نزدیک کمه خورده، بعد با میرشکار، محمدرحیمخان، علیرضاخان، موچولخان، افشاربیک، سیاچی و غیره رفتم کمه. هر چقدر نشستیم چیزی نیامد. بسیار خفیف شده برگشتیم منزل. عصری مهترهای خودمان و مردم مثل امیرآخور، رحیمخان سرهنگ، رحمتالله خان را دعوا انداختیم، تماشای زیادی داشت، عوام و خواص اردو همه به تماشا آمده بودند، خواند، بسیار بسیار خندیدیم، خیلی بامزه بود، ترجیعبندی گفته بود، ترجیع این بود، مرحبا، مرحبا، مرحبا، واقعا طوری مزخرف گفته بود که امکان ندارد دیگری بتواند اینطور بگوید.»
نظر شما