دیدگاه اهالی فرهنگ و هنر درباره دیدار رییس جمهور/ 11
اکسیر: سالی که نکوست از بهارش پیداست/حضور محمود دولت آبادی را به فال نیک می گیریم
اکبر کسیر شاعر و طنزپرداز گفت: خدا را شکر می کنیم که حرف های رییس جمهور حرف های دلخوش کنک پشت میکروفن نیست. به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست. حضور بزرگانی مانند محمود دولت آبادی در نشست رییس جمهور و وزیر ارشاد با اهالی فرهنگ نشانه همدلی واقعی و تفالی نیک است.
وی توضیح داد: میل اهالی فرهنگ این است که همه دوستانی که به دلایلی از این مملکت قهر کرده و رفته اند به آشیانه هایشان برگردند. شفیعی کدکنی ها و عزیزان شاعر و نویسنده ما در همین مرز و بوم بمانند و باز دوباره بشنویم که کانون های قلم و مجالس شعر و طنز به رونق عجیبی رسیده است و همه دنیا بفهمند که ما هم مردمی هستیم که به بازیافت آن عزت از دست رفته همت گماشته ایم.
شاعر مجموعه شعر «زنبورهای عسل دیابت گرفته اند» افزود: موضوع آفرینش هنری برای اهل هنر مساله تعویض رییس جمهورها نیست. این امر بستگی به سرمایه درون هنرمندان دارد که همیشه با هنرمند هست و به نوعی من می توانم بگویم آنانی که کمی با تجربه شدند به خود سانسوری عجیب رسیدند و آنان که جوان اند تریبون به تریبون دارند جا عوض می کنند و این بدبختی ماست. اگر همه این مسایل را بر عهده وضع سیاسی یا تصمیم های آنچنانی یا نگاه امنیتی بگذاریم به گمانم این سخن، سخن درستی نیست.
این شاعر ادامه داد: من وقتی چهره پیرمرد رمان و رویای این سرزمین، جناب آقای دولت آبادی عزیز را در صف مقدم این برنامه دیدم، انگیزه شکل گیری آن را به فال نیک گرفتم.
شاعر «پسته لال سکوت دندان شکن است» یادآور شد: اهل هنر به نازکی پر پروانه اند و اگر در دستشان قلم به شکل چاقو دیده می شود، این چاقو به قول شمس عزیز همان پره بال سنجاقک است و به لطافت دل ها دامن می زند و اهل هنر نه اهل معامله اند و نه اهل خیانت و مسایل دیگر. به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست. بنا را بر این خواهیم گذاشت که اهل قلم هیچ وقت اضطراب نخواهد داشت و دیگر پرندگان مهاجر نخواهیم داشت. نه در تالاب بلکه در دل های همین مرز و بوم و همین سرزمین پدری به پرندگانمان پناه خواهیم داد و روزهای شکوفایی اهل قلم در پیش خواهد بود هر چند که خیلی ها این همه خوش بینی را به پای ساده باوری و حماقت من بگذارند، ولی مهم نیست.
اکسیر گفت: مردان بزرگ کسانی هستند که مانده اند و چراغشان در این سرزمین روشن مانده است تا روشنگر تاریکی های فردای ما باشند. دست محمود دولت آبادی ها را باید ببوسیم که به شرافت کلمه برخواسته اند و می خواهند عصمت از دست رفته قلم را برگردانند و قصد دارند، بگویند ما آمده ایم سپید موتر از برف سالیان دور تا تاریکی ها و گله گذاری ها را از بین ببریم و خدایی نکرده هیچ مساله ای بینمان نماند.
شاعر «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز» ادامه داد: دهه هفتاد دهه مرگ بزرگان ما بود. حالا جز چند نفری از این بزرگان در تهران باقی نماده اند. احمدرضا احمدی، محمد علی سپانلو، یدالله مفتون امین، کاظم سادات اشکوری و در شیراز منصور اوجی و تمام بزرگانی که از این جمعیت شعر و نویسندگی ما برجا مانده اند را باید شناسایی کنیم. چه بهتر است مسوولان فرهنگی به دیدار این بزرگان خانه نشین بروند و کسانی را که عمری برای فرهنگ و هنر و اندیشه ما زحمت کشیده اند به کانون های ادبی و مجالس شعر و قصه و طنز و نقد برگردانند تا جوانان ما در گوشه گوشه فرهنگسراهای ایران یتیم نمانند و بی پدر بزرگ نشوند که کودکان خیابانی در عرصه ادبیات تلخ ترین زخم های بشریت اند.
این طنزپرداز افزود: حرف آخر من این است که ادبیات را دریابیم و بدانیم که ادبیات با لبنیات فرق دارد. ادبیات اگر بماند محکوم می کند و لبنیات اگر بماند مسموم می کند. یادمان باشد که مواد نگهدارنده برای لبنیات شش ماه بیشتر دوام نمی آورد ولی این اعتماد به هنرمندان می تواند مواد نگهدارنده ادبی ما برای همیشه باشد و ما شاهد آبشاری از هجوم کلمات در مراکز نشر باشیم.
اکبر اکسیر متولد سال 1332 در محله آبروان شهرستان مرزی آستارا است. «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز»، «زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند» و «پسته لال سکوت دندان شکن است» از کتابهای این شاعرند.
نظر شما