شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۲:۴۰
دنیای پرالتهاب نوجوانی

داستان «خانه درختی» از زبان نوجوانی چهارده پانزده‌ساله روایت‌هایی از روزهای انقلاب را باز می‌گوید و با استفاده از ابزارهای کلامی و حسی در این امر تاحدودی موفق نشان می‌دهد./

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، محمود برآبادی‌: عباس که در خانواده‌ای انقلابی و مذهبی در شهرقم زندگی می‌کند، درگیر اتفاقاتی مثل فعالیت سیاسی، فرار، اختفا، تعقیب و گریز و کمک به فعالین انقلابی می‌شود. در خلال روایت داستان و همپای ادامه ماجراها، ما با روحیات افراد، دلبستگی‌های آنان، روابط پیچیده اجتماعی، انگیزه خیزش‌های اجتماعی و سنت‌های خانواده‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد، آشنا می‌شویم.

نام داستان از اتاقکی چوبی گرفته شده که قهرمان قصه برای اختفای برادر بزرگ خانواده که تحت تعقیب ساواک‌است می‌سازد و او در آنجا، در میان درخت‌های بیشة خرگوشان، برای مدتی از دسترس ساواک دور می‌ماند تا آنکه خیزش مردم منجر به سرگونی رژیم می‌شود.

در این میان علاقة عباس به مهری خواهر دوست‌ صمیمی‌اش علمدار به جذابیت کار افزوده و خواننده نوجوان را به دنبال این ماجرای عاطفی می‌کشاند. البته ما در پایان داستان که آغاز داستان است پی می‌بریم که علمدار شهید شده و مهری نیز با مردی ازدواج کرده و آن مرد در جنگ مفقود الاثرشده‌است.

 شروع خوب

«ظهر یکی از روزهای گرم تابستان 1358 درِ خانه را به روی مردی باز می‌کنم که چهره‌اش آشناست، اما هرچه در حافظه‌ام می‌گردم، پیشینه این آشنایی را به یاد نمی‌آورم؛ مردی حدوداً چهل و پنج ساله، با موهای جو گندمی، لاغر و قدبلند. مرد یکراست می‌رود به اتاق برادرم محمد که دادا صدایش می‌کنیم.» (ص 1)

در ادامه پی می‌بریم که این شخص مدیر مسوول نشریه‌ای توقیف شده است و بعد از انقلاب و افتادن ادارات ساواک به دست انقلابی‌ها، در میان کتاب‌ها و دفترهایی که مأموران ساواک هنگام بازرسی خانه خانواده عباس، با خود برده‌اند، دفتر خاطرات عباس هم هست. دفتری که عباس در روزهایی که درگیر اتفاق‌ها و حوادث انقلاب بوده، نگاشته‌است. پیدا شدن دفتر در واقع انگیزه‌ای است تا نویسنده که قهرمان داستان است، رویدادهای آن روزها را روی کاغذ بیاورد.


 موضوع مورد علاقه نوجوانان

کشمکش‌ها و چالش‌های قهرمان داستان در ماجراهای سیاسی که به دلیل خانوادگی درگیر آن شده و نیز روابط عاطفی و علاقه‌اش به مهری که در طول داستان به عنوان یک رویداد فرعی روایت می‌شود باز هم به جذابیت کار کمک می‌کند: «چی می‌شد اگر راست راستی به جای علمدار، مهری جلویم نشسته بود و با هم کباب می‌خوردیم. با یک شیشه دوغ، یک قُلپ من می‌خوردم یک قلُپ مهری. آسمان که به زمین نمی‌آید اگر بهجت خانم بگذارد یکبار هم شده من و مهری با هم برویم بیرون. حالا اگر برویم خیابان و نگذارند یک چیزی... ولی حرم چی؟ آدم اگر یک زیارت هم نتواند با مهری برود، بمیرد بهتر است.» (ص 141)
التهاب‌های دوره نوجوانی در مواجهه با جنس مخالف به دلیل دوری و جدایی از یکدیگر که عرف جوامع سنتی است، در داستان به خوبی بازتاب یافته است:
«می‌خواهم بروم جلو و به مهری سلام کنم... اما آنقدر دهانم خشک است و قلبم تند می‌زند که نمی‌توانم قدم از قدم بردارم. دست خودم نیست. مهری را که می‌بینم دست و پایم را گم می‌کنم. مراقب خودم هستم که جوری نگاهش کنم که دچار گناه نشوم وگرنه مجبورم پنجشنبه‌شب بروم مسجد جمکران توبه کنم.» (ص 34)

 پیشبرد داستان

تداعی به وسیلة حواس پنجگانه و از راه‌های مختلف اتفاق می‌افتد. خصوصا از راه تشابه. وقتی یک نفر شبیه کسی باشد که ما می‌شناسیم ما را یاد او می‌اندازد. گاهی نیز تداعی از راه تفاوت و تضاد اتفاق می‌افتد. یک رفتار به شدت نکوهیده ممکن است ما را یاد نقطة مقابل آن بیندازد. چشیدن یک مزه، شنیدن یک صدا، استشمام یک بو و لمس یک شیئ هم در انسان ایجاد تداعی می‌کند. البته تداعی تنها از راه حواس اتفاق نمی‌افتد. یک راه هم از طریق دریافت معانی است که در چنین موقعی، ذهن ما نه از راه حواس پنجگانه، بلکه از معنای کلمات و واژه‌ها یاد خاطره یا رویدادی می‌افتد.
«می‌نشینم کنار بابا. می‌خواهم دستش را ببوسم. می‌کشد و نمی‌گذارد.
ـ مگه من آسید رضام.
آسیدرضا پیش‌نماز محله‌مان است. هر سال روز عید غدیر، می‌نشیند توی خانه‌اش و مردم می‌روند به دیدنش. دست سفیدش را می‌گذارد روی پایش. مردم جلوش زانو می‌زنند. دست سپیدش را می‌بوسند و یک سکه نو یک ریالی عیدی می‌گیرند.» (ص 72)

 شیطنت‌های نوجوانی

نوجوانی دوران سرکشی، لجبازی و یکی به دو کردن با همه است. او می‌خواهد با این کار خود را ثابت کند. چنین رفتاری تقریباً در همه نوجوان‌ها دیده می‌شود و تفاوت تنها در روحیات فردی و موقعیت اجتماعی است. شخصیت رمان خانه درختی نیز از این خصلت‌ها مبرا نیست: «می‌خواهم نک دماغش را با تیر و کمان نشانه بروم، بلکه کمی باد بیندازم توی دماغش، اما پشیمان می‌شوم و نمی‌زنم. هرچه باشد اینها توی خانه ما میهمان هستند و میهمان هم هر که باشد حبیب خداست و درست نیست که آدم با تیروکمان بزند دماغ حبیب خدا را از این گنده تر کند.» (ص 13)
نوجوان همیشه دوست دارد که با افراد خانواده ـ به ویژه برادرها و خواهرها ـ یکی به دو کند. چون برادرها و خواهرهای بزرگتر معمولا خرده فرمایش‌های خود را به او تحمیل می‌کنند و او به نوعی پادو خانه به حساب می‌آید و نوجوان که این را درک کرده، سرکشی می‌کند و با همه دهن به دهن می‌گذارد:«انسی با دیدن من تشر می‌زند که:
ـ چرا باید تو پسر گنده توی خانه قایم بشی، اونوقت من برم
ـ چکار کنم خب خواب بودم!
ـ اگه خواب بودی اینجا چکار می‌کنی؟!
ـ انگار یکی نهیبم زد، از خواب بیدارم کرد برو دم در، مراقب باش یک وقت به ناموس‌ات چپ نگاه نکنند!
ـ ای مارمولک!» (ص 57)

 فضای سیاسی

یکی از موضوعاتی که در رمان نوجوان کم تر به آن پرداخته شده‌است، فضای سیاسی سال‌های دهه پنجاه و آستانة انقلاب است. خانه درختی در چنین محیطی اتفاق می‌افتد و نویسنده در روایت عقاید افراد بی‌پرده و منصف است:
«آقای رحیمی پیش‌ترها که می‌آمد باغ، بیشتر می‌ماند ولی این دفعه نمی‌ماند. کمی عصبانی و خسته به نظر می‌آید. خداحافظی‌اش مثل همیشه گرم نیست. می‌گوید: «من از قیام مردمی که نمی‌دونند چی می‌خوان می‌ترسم.»
آقا مصطفی دوباره صدایش را می‌آورد بالا:
ـ از قیام مردم نمی‌ترسم. از این که این مردم توی یک کشتی نشسته‌اند و نمی‌دانند این کشتی به کجا قراره بره، نگرانم.
ـ مردم لازم نیست همه‌چی رو بدونند. توی این مرحله کارما فقط مبارزه با هیولای استبداده.
ـ عیب نداره با هیولا بجنگید ولی مراقب با شید خودتون تبدیل به هیولا نشید. من الان دارم کم‌کم از تو می‌ترسم.
ـ مگه میشه کسی که با هیولایی می‌جنگه خودش تبدیل بشه به هیولا!؟
ـ آره در تاریخ شده. اینجا هم ممکن بشه....» (ص 86)

 فضاسازی

بهره‌گیری از اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها و کنایات بومی و توصیف مکان‌های محلی به فضاسازی داستان کمک کرده است. محل وقوع رمان شهرقم است، جایی که نویسنده دوران نوجوانی خود را آنجا گذرانده و از اینرو با اقلیم و جغرافیای آن آشناست و مکان‌ها، خیابان‌ها و کوچه‌ها و گذرها را به‌خوبی می‌شناسد:«از کوچه حمام می‌زنیم و می‌رویم محله دروازه کاشون و از آنجا هم می‌افتیم توی کوچه باغ‌های براسون. به حاشیه قبرستان علی بن جعفر و مرده‌شورخانه که می‌رسیم، ترس می‌افتد به جان علمدار.» (ص 39)

 توجه به ارزش‌های انسانی

یکی از ویژگی‌های داستان‌های جهانگیریان توجه به ارزش‌های انسانی، از جمله دوست داشتن طبیعت و حیواناتی است که در کنار انسان‌ها زندگی می‌کنند. رام‌اند و نقش یاری‌گر دارند به گونه‌ای که زندگی انسان ـ به ویژه در محیط‌های روستایی و ایلی ـ یعنی زندگی کشاورزی و دامداری ـ بدون وجود این حیوانات انکان‌پذیر نیست:«...نترسید. مارها حیوان‌های بی‌آزاری هستند. تا پا روی دمشان نذاری کاری باهات ندارند. ننه بزرگ براسان با چرخشی که در این محل کرده، دو جزیره کوچک به اندازة حیاط مدرسه‌مان به وجود آورده. از زیر پایمان ده‌ها قورباغه خیز برمی‌دارند و شیرجه می‌زنند توی آب.» (ص 62)
توصیف طبیعت، ذکر جزئیات رنگ، بو و نور؛ خواننده را بیشتر و بهتر در فضای داستان قرار می‌دهد. به ویژه اگر این توصیفات با فضای دراماتیک روایت همخوانی داشته باشد: «آفتاب از یونجه‌زارها و مزرعه‌های شِوِد و شبدر کنار جاده حیدران، عطر می‌گیرد و می‌پراکند در هوای راه... نفس عمیق می‌کشیم تا ریه‌هایمان را پرکنیم از هوا و عطر. توی جاده حیدران پرنده پر نمی‌زند. گرما، آدم و پرنده و چرنده را کشانده به خنکای سایه‌سارها.» (ص 110)

کتاب «خانه درختی» در شمارگان 2000 نسخه و قیمت 4‌ هزار و دویست تومان از سوی موسسه تنظیم نشر آثار امام(ره) عرضه شده‌است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها