در ابتدا، گلعلی بابایی، نویسنده، با بیان اینکه کتاب مستند به جذابیت کتابهای رمان نیست، گفت: با این حال در نگارش «تا آوردگاه الهاله» کوشیدم که سیر روایی، فراز و فرود و درام را رعایت کنم.
سپس، نصرتالله محمودزاده به نقد کتاب «تا آوردگاه الهاله» پرداخت و گفت: نگارش کتابی مانند «همپای صاعقه» از سوی بابایی، توقع مخاطبان را از این نویسنده بالا میبرد. شهید عباس کریمی از شهیدان «اطلاعات- عملیات» محسوب میشود. این گروه، افرادی بودند که ایده، خلاقیت و بینشی قوی داشتند اما در ظاهر خاموش بودند. متاسفانه این کتاب خاموشیهای شهید کریمی را بیشتر تصویر کرده است.
وی ادامه داد: در واقع «تا آوردگاه الهاله» را میتوان برگی از زندگینامه شهید کریمی دانست. در زندگینامه نویسی، شیوهای وجود دارد که تنها به برجستگیهای زندگی فرد میپردازد. مهمترین بخش زندگی کریمی در بخش پایانی کتاب آمده است و مخاطب تا میانههای کتاب با موضوع ویژهای مواجه نمیشود. ای کاش کتاب از پایان روایت میشد.
خالق «سفر سرخ» با بیان اینکه شاید ارایه کلیشهوار زندگینامه شهید از ابتدا، از ایرادهای ما نویسندگان باشد، گفت: لزومی ندارد که اگر شهید تا میانههای زندگی خود کار قابل توجه و با اهمیتی انجام نداده به شرح آن مقطع زمانی هم بپردازیم. معتقدم که راویان همکاری لازم را با نویسنده (بابایی) نداشتهاند.
محمودزاده مشخص نبودن نقش شهید در تیپ حضرت ابوالفضل(ع) و اینکه نگارنده شرحی مفصلتر از مجروحیت عمیق شهید در جبهه را ارایه نکرده است، از دیگر ضعفهای کتاب «تا آوردگاه الهاله» دانست و ادامه داد: نبرد شهید در منطقه فکه و کمرنگ بودن مساله اسبابکشی همسر وی در طول جنگ تحمیلی نیز جای پرداخت بسیاری داشت.
نگارنده «بستر آرام هور» از مکالمههای آورده شده در کتاب به عنوان فرصت مغتنمی یاد کرد که نگارنده (بابایی) میتوانست بهره بیشتری از آن ببرد و افزود: نویسنده باید شکارچی خوبی باشد و از این فرصتها استفاده کند. در هر حال، مخاطب باید نویسنده را بشناسد تا اثر را ادامه دهد و مخاطبی که با قلم بابایی آشناست، به یقین کتاب را دنبال خواهد کرد.
سپس جهانگیر خسروشاهی به بررسی کتاب «تا آوردگاه الهاله» پرداخت و گفت: آمادهسازی کتاب هنر بزرگی است. من از مطالعه کتاب لذت بردم. یکی از بزرگترین مشکلات نگارش کتابهایی که برای چند جلد و با محدودیت خاصی از لحاظ تعداد صفحات نوشته میشوند، این است که چنین محدودیتهایی، از قدرت قلم نگارنده میکاهند.
وی تغییر لحن را در متن داستان از ایرادهای کتاب دانست و گفت: بهتر بود نگارنده یک شیوه روایی را بر میگزید. جایی لحن نویسنده شاعرانه است در حالی که در صفحاتی لحن کتاب، گفتوگو است.
خالق «نفر پانزدهم» افزود: ضرورتی برای آوردن تصاویر در پایان کتاب وجود نداشت، حتی در آثاری مثل «نورالدین پسر ایران» یا «پایی که جا ماند»، انتشار تصاویر، به روایت خاطرات کتاب جنبه فردی میدهد.
در پایان، گلعلی بابایی نویسنده «تا آوردگاه الهاله» با بیان اینکه نگارش کتاب را به دلیل احساس وظیفه قبول کردم، گفت: احساس میکنم انجام کارهای مجموعهای حداقل کاری است که میتوانیم برای معرفی شهیدان انجام دهیم.
وی ادامه داد: سخنرانیهای کمی از شهید به جا مانده بود و برای نگارش کتاب با محدودیت منابع مواجه بودم. نمیتوان کتابی جامع را با این اثر مقایسه کرد. در این کتاب قرار بود در صفحاتی اندک و خلاصهوار به زندگی شهید بپردازیم.
نویسنده «کالکهای خاکی» درباره کمرنگ بودن نقش عباس کریمی در تیپ حضرت ابوالفضل(ع) توضیح داد: در اینباره به خوبی اشاره شده است که وی معاون اطلاعات عملیات بود. درباره جابهجایی همسران نظامیان در جنگ تحمیلی هم آرزو دارم که به صورت مفصل بنویسم اما در این کتاب مجال بیشتری برای پرداختن به این موضوع نداشتم.
بابایی در باره هدفش از آوردن تصاویر در پایان کتاب توضیح داد: قصدم آشنایی سریع مخاطبان با زندگی شهید کریمی از راه تصاویر بود برای مخاطبانی که شاید حتی فرصت مطالعه کتابی با این حجم اندک را هم ندارند.
نظر شما