احمد قطبيميمندي درباره اين اثر به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، گفت: افراد ديگري نيز اين كتاب را در دست ترجمه دارند، اما تاكنون ترجمهاي از آن وارد بازار نشده است.
وي گنون را جزو پيشتازان حكمت خالده دانست و گفت: اين اثر از نخستين كتابهاي گنون است. او در اين كتاب مقدمات ورود به حكمت خالده را مهيا ميكند و با تبيين بحران دنياي متجدد تاكيد دارد كه براي خروج از اين بحرانها بايد به سنتگرايي روي آورد. در واقع گنون چرايي روي آوردن به سنتگرايي را در عصر حاضر بيان ميكند.
قطبيميمندي با اشاره به شرح جزيي مبادي فلسفي حكمت خالده در اين اثر گفت: بيشترين تاكيد گنون در اين اثر، نقد دنياي معاصر است. وي توضيح ميدهد كه چرا اموري كه به عنوان ارزش و شناخت در دنياي مدرن معرفي ميشوند پاسخگوي انسان نيستند و حتي آسيبزا هستند.
وي افزود: مطلوب انسان به عنوان موجودي كه هم آسماني و هم زميني است نيز موضوع ديگري است كه گنون در اين كتاب به آن اشاره دارد.
اين مترجم با بيان اينكه از نظر گنون و ساير سنتگرايان، تمدن غرب با شتاب به سوي انحطاط حركت ميكند، گفت: هر تمدني سه مرحله شكلگيري، شكوفايي و انحطاط دارد. سنتگرايان معتقدند انحطاط تمدن غرب برجستهتر از انحطاط ساير تمدنهاست.
وي افزود: آنان معتقدند كه غرب با شتاب به سوي انحطاط حركت ميكند. به گفته سيدحسين نصر، انحطاط غرب فعال است و منفعل نيست و با انحطاطهاي طبيعي ساير تمدنها تفاوت دارد. اين انحطاط، ايدئولوژيك است و با شتاب بيشتري پيش ميرود.
قطبيميمندي ادامه داد: مولفه اصلي هر تمدني معنويت است، آنچه يك تمدن بر مبناي آن شكل ميگيرد و شكوفا ميشود. همين امر معنوي و توجه انسان به امر معنوي است كه شكل خاصي به تمدن ميدهد. البته روحيات و فرهنگ هر اجتماعي نيز در معنويت آنان دخيل است و به همين دليل نيز تمدنها با هم فرق دارند.
به گفته اين مترجم، گنون و همفكرانش معتقدند كه تمدن غرب از همان ابتدا اين ويژگي معنوي را نداشته است، زيرا از امر بشري آغاز كرد و مبنا را بر مطلوبات بشري گذاشت.
كتاب «شرق و غرب» از سوي انتشارات پرسش در دست چاپ است.
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۹
نظر شما