
دير زماني است كه اهالي ادب و فرهنگ با اين عبارت شاخص مربوط به گستره زبان آشنا شدهاند و پذيرفتهاند كه تسلط دانشورانه بر كاربرد چند ساحتي يك زبان خارجي و خواندن و نوشتن خلاق در حوزه گسترده آن زبان، به مثابه زندگي كردن، انديشيدن و آفرينشگري همزمان در كسوت دو نفر است. اهميت بارز دانستن يك يا چند زبان خارجي و مهارت يافتن در ترجمه دقيق و اصيل كتاب ها و متن هاي مختلف از يك زبان خارجي، يك خدمت ارزشمند و چند سويه فرهنگي است. در اين ميان كساني كه در عرصه يكي از زبان هاي غير جهاني و كم و بيش محدود به جغرافيايي كوچك-مثل زبان و ادبيات ارمني- تلاش ورزيدهاند، جايگاهي خاص و در خور ستايش دارند. يكي از اين مترجمان«احمد نوري زاده» است./
او در همين حال و احوال از پدرش ياد ميكند. احمد در سال هاي كودكي براي لباس نوروزي گريه ميكرد و پدرش به اين در و آن در ميزد، پول قرض ميكرد و براي او كت و شلوار ميگرفت. آن موقعها در محله قاضيان «شربت اقلي» نامي بود كه نامش هم به معني پسر شربت بود. او تركي بود كه لباس ها را روي شانهاش ميانداخت و بچههايي كه رنگ و طرح لباس ها را ميپسنديدند، به پدرشان نشان ميدادند و او هم اجناسش را ميفروخت. پدر نوريزاده نه تنها براي احمد، كه براي ديگر بچهها هم مجبور بود از اين و آن قرض كند تا آنان هم در سال نو لباس نو نوار ببينند و ديگربراي لباس نو پا به زمين نكوبند. اين قضيه سال هاي متمادي ادامه داشت تا اينكه نوريزاده و چند تن ديگر از بچههاي خانواده به دبيرستان رفتند.
احمد وقتي به نوجواني پا گذاشت، متوجه شد كه بايد براي مشكلات مالي خانواده يك دست لباس را سال ها بپوشد. مادر مرحوم او هم لباس ها را رفو و وصله و پينه ميكرد و دوباره به آنها ميداد تا بپوشند و كمتر فشاري روي پدر خانواده باشد و آنها هم كمتر با بدن نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر شوند. حالا كه او به تعبيري، دور دنيا را گشته است و بارها از سوي رييس جمهور كشور ارمنستان مورد تقدير قرار گرفته و حتي از دانشگاه ايروان نشان پرفسوري دريافت كرده است، با سي جلد كتاب ترجمه و تاليفي پيش روي ما نشسته تا به پرسش هايمان پاسخ بگويد.
با او از كتاب هايش حرف زديم، از شعر و شاعر، ترجمه و هر آنچه فكرش را بكنيد. نوريزاده با رويي گشاده به ما در تمام زمينهها پاسخهايي روشن ميدهد تا بتواند اندكي جان و ذهن مخاطب را روشنايي ببخشد.
تخصص اصلي خودتان را چه ميدانيد؟ شاعري يا ترجمه؟
تخصص بيشتر من در زمينه ترجمه فرهنگ و ادبيات منظوم و منثور ارمني است. مجموعهاي دارم كه به عنوان «تنها آنتولوژي» معروف شد. اين مجموعه «صد سال شعر ارمني» است كه در آن آثار بيش از هفتاد و چهار شاعر ارمني را ترجمه كردهام و همه اينها در كتاب چاپ شده است. من براي ترجمه آثار شاعران ارمني زحمات زيادي كشيدهام. خودتان خوب ميدانيدكه ترجمه كار چندان سادهاي نيست. براي سرودن شعر ممكن است شما پيش زمينهاي فكري را محمل قرار دهيد و با آن انگيزه شعر بسراييد. اما ترجمه شعر به انتخاب شعر هم مربوط ميشود يعني شما بايد زماني را كه در آن زندگي ميكنيد، بسنجيد و ببينيد كه خواننده فارسي زبان به چه هنري علاقمند است و سعي كنيد كه از آن هنر برايش ترجمه كنيد. همان طور كه گفتم در زمينه رئاليسم ادبي كار ميكنم و اين كارها را انجام ميدهم و شاعر ديگري ميتواند كارهاي ديگري انجام دهد.
آموزش زبان ارمني و كار ترجمه را چگونه آغاز كرديد؟
من در واقع به نوعي از سال 1348 خورشيدي وارد كار فرهنگي شدم. به اين صورت كه چون از پنج شش سالگي، زبان محاورهاي ارمني را خيلي خوب ياد گرفته بودم، به كمك شخص عزيز و محترمي پيش يكي از دوستان رفتم به نام خانم «ارشي بابايان» كه مخفف «آرشالوس بابايان» است. من نزد او حروف الفبا را ياد گرفتم. وقتي شروع به ترجمه كردم، سراغ چندين كتاب ازشاعران ارمني به ويژه «گالوست خاننس» كه اسمش «گالوست خانيان» با تخلص خاننس بود، رفتم كه اسمشان «قدرت معجزهگر» و «سلام بر تو اي انسان» بود. بعد از آن به دانشگاه اصفهان رفتم؛ آن دانشگاه، دانشكده «ارمني شناسي» داشت كه در آنجا زبان نوشتاري ارمني را خيلي خوب ياد گرفتم. بعدها وقتي در كار ترجمه موفقتر شدم، به ارمنستان رفتم و در دانشگاه شمالي ارمنستان تا درجه پروفسوري، زبان و ادبيات خواندم و پروفسور زبان و ادبيات ارمني شدم. در حال حاضر هم حدود سي كتاب دارم كه همگي در زمينه ترجمه يا تأليف اند. چندين جلد از اين كتاب ها به چاپ سوم هم رسيده كه چاپ سوم شدن اين
كتاب ها با اين تيراژ پايين، براي هر مؤلفي امتياز بزرگي است و بايد آن را قدر دانست.
در جايي خواندم كه اصل زبان هاي ارمني از زبان هاي ايراني گرفته شده. در اين باره بگوييد.
زبان قديم ارمني كه به آن گراپار گفته ميشود از زبان پهلوي اشكاني تأثير زيادي گرفته است. مثالي بزنم؛ شما در زبان فارسي ميگوييد پشتيباني كردن، آنها ميگويند «باشت بانل». خب اين ها ريشهشان يكي است. آنها به گراني ميگويند «تانگ» كه با همان تنگ خودمان شباهت دارد. اين تأثيرپذيري چيزي است كه در اغلب كشورهاي همجوار وجود دارد و در زمينه زبان ارمني و فارسي هم به دليل قدمت تاريخيشان و ارتباط و نزديكي فرهنگي، اين شباهت ها وجود دارند.
از ارتباطتان با ارمنيها بگوييد. همكاري شما با آنها به طور رسمي از چه زماني آغاز شد؟
همكاريم را از سال 1352 با ترجمه «قدرت معجزهگر» آغاز كردم. در حال حاضر هم سي كتاب در حدود هفت هزار صفحه دارم كه معتبرترين آنها «تاريخ و فرهنگ ارمنستان» است. اين، كتابي است به تأليف خودم. يعني براي نوشتن آن سال ها زحمت كشيدهام و بي خوابيها و كم خوابيهاي زيادي را متحمل شدهام.
محتواي اين كتاب چه مطالبي را در بر ميگيرد؟
تاريخ ارمنستان است؛ از هزارههاي پيش از ميلاد تا 1990 كه مصادف با سقوط شوروي بود. يكي ديگر از كتاب هايم به نام «باغ سيب، باران و چند داستان ديگر» و مجموعهاي است منثور از نويسندگان نامدار ارمني. در پي ارتباطتان با ارمنيها و سفارتخانه آنها، با چه كساني در اين كشور آشنا شديد؟
من با سفارت ارمنستان هيچ گونه ارتباطي ندارم و نداشتهام. فقط زماني كه سفارت ارمنستان مرا براي سخنراني دعوت ميكرد، دعوتنامه مرا به خانه ميفرستادند و هيچ گونه ارتباط ديگري با من نداشتند. ولي اخيراً آقاي «ميكاييليان» كه سفير ارمنستان در ايران است، مدال طلايي به من داد كه به كمتر هنرمندي در جهان تعلق گرفته است.
ارمنيها هيچ وقت نخواستند كه اين ارتباط پر رنگتر باشد؟
نه، آنها فقط ويزا ميدهند و در مواقعي كه لازم ميدانند مرا به كشورشان دعوت ميكنند.
ميدانم كه براي ترويج فرهنگ و هنر ارمنستان به كشورهاي گوناگوني سفر كردهايد. آنها چه كشورهايي بودهاند؟
سوريه، لبنان، كانادا، اتريش و چندين كشور ديگر. به ويژه در سوريه در دو شهر حلب و دمشق كه از شهرهاي مهم سوريه اند و در بيروت هم سخنراني داشتهام. همچنين در تورنتو كانادا سخنراني كردهام.
خودتان از شعرهاي ارمني بهره بردهايد؟
من شعرهاي ارمني را فقط ترجمه كردهام، نه به عنوان كمك فكري. شعرهاي بيش از هشت و نه شاعر ارمني را ترجمه كردهام، آن هم از دهه دوم قرن نوزده تا دهه دوم قرن بيست. به طور مثال «صد سال شعر ارمني» را كه شعر شاعران مطرح
را از اواخر قرن نوزدهم تا اواخر قرن بيستم در بر ميگيرد، ترجمه
كردهام. اين كتاب در ايران هم با تحسين منتقدان فرهنگي و ادبي مواجه بوده و هست.
شاعران معاصر ارمنستان چه حرفي براي گفتن دارند؟ شعرهاي آنها چگونه است؟
شعرهاي معاصران ارمني هم ملهم از زندگيشان است. چون شاعر يا هنرمند به مثابه يك شهروند از پديدههايي كه در زندگي اثر ميگذارند، اثر ميپذيرد. صد البته تأثيرپذيري هم به يك مكتب خاصي محدود نميشود و در همه مكاتب تأثيرپذيري وجود دارد. منتها من به شخصه به رئاليسم اجتماعي اعتقاد دارم و شعرهايي كه چنين رنگ و بويي را داشته، بيشتر ترجمه كردهام.
ارمنيها تا چه اندازه از فعاليت هاي فرهنگي شما آگاهند و ميدانند كه چه خدمات فرهنگي ارزندهاي را نصيب آنها كردهايد؟
به خوبي آگاهند و از من هم بارها تعريف و تمجيد كردهاند؛هم در مطبوعات مختلف ارمني زبان دنيا و هم در جاهاي ديگر. از خود ارمنستان گرفته تا لبنان و سوريه، اتريش و كانادا و آمريكا. در اين كشورها آثار مرا سر دست ميبرند و با مطالب من هم آشنا هستند و مطالب زيادي هم راجع به آن نوشتهاند كه در نشريات مختلف ميتوان ديد. ملت ارمني ملتي قدرشناس و قدردان است.
از شعرهايي بگوييد كه به زبان ارمني سروده ايد و تعدادي از آنها را در كتاب هاي درسي ارمنيها گذاشتهاند.
برخي از منظومه شعرهاي من در كتاب هاي درسي ارمنيها چه در ارمنستان و چه در ايران قرار دادهاند به نام «ماسيس سار چه» يعني ماسيس كوه نيست. ماسيس را به خاطر اينكه به تاريخ ملت ارمني ضميمه شده واقعاً به عنوان يك خدا ميپرستند. جالب اينجاست كه در سال هاي اخير مجموعه شعر ارمني نبوده كه به چاپ دوم برسد اما براي بار اول اين كتاب به چاپ دوم هم رسيد.
ارمنيهاي ايران هم شما را ميشناسند؟
بله، آنها هم مرا ميشناسند. بخشي از ارامنه ايران بعد از نسل كشي، از تركيه عثماني به ايران آمدند. آنها در ايران ساكن شدند و برخيشان در سال 1887 تا 1895 هم از ارمنستان آن موقع آمدند.
اگر بخواهيد رابطه خودتان را با فرهنگ و هنر ارمنستان در چارچوبي تعريف كنيد چه ميگوييد؟
بگذاريد مجلهاي را به شما نشان بدهم. به قول معروف، آفتاب آمد دليل آفتاب. اين مجله معتبرترين ماهنامه ارمنيهاست كه در ايران چاپ ميشود. آنها من را به عنوان فرزند پارسيگوي ملت ارمني ميشناسند. خودشان هم به اين اعتراف دارند.
ميدانم كه داستان هاي متعددي از نويسندگان ارمني به فارسي برگرداندهايد. داستان نويسان ارمني را تا چه اندازه ميشناسيد؟
ادبيات منظوم و منثور ارمني را ترجمه كردهام. ادبيات منظوم ارمني را در صد سال شعر ارمني جاي دادهام و ادبيات منثور ارمني را در كتاب هاي گوناگون به ويژه «باغ سيب، باران و چند داستان ديگر» چاپ كردهام.
آثار نويسندگاني را كه اثر پيشرو داشته باشند، به فارسي برگرداندهايد؟
بله، در همان كتاب است. اگر نگاه كنيد در ادبيات داستاني ارمني، آثاري را ترجمه كردهام كه از نويسندگان نامدار ارمني اند.
منظورم نامدار نيست، نويسندگان معاصر است.
نويسندگان معاصر ارمني داغ تاريخي دارند.
منظورتان از داغ تاريخي چيست؟
آن قتل عام بزرگ ارمني ها در تركيه عثماني كه گفتم.
همه داستان نويسان ارمني فقط روي اين موضوع داستان نوشتهاند؟
نه، اما همه داستان نويسان از اين داغ تاريخي متأثرند منتها از زندگي واقعي كه جلو چشمشان است، بهره ميبرند.
داستان نويسان و نويسندگان فعلي ارمني از زندگي امروز ارمني ها، از زندگي اجتماعي، سياسي فرهنگي خود حرفي ميزنند؟
در مجموعه آثاري كه دارم، از هنرمنداني كه اشاره كرديد كارهايي چاپ شده اند. مثلاً «استپان زوريان» يك هنرمند معتبر است يا «قوستان زاريان» نويسندهاي است كه آثار ارزندهاي دارد و همنطور «گورگه ماهاري».
اصل صحبت اينها چيست؟ در داستان هايشان غير از قتل عام چه ميگويند؟ منظورم وقايعي اند كه در سال 2012 اتفاق ميافتند.
اين هنرمندان واقعيت هاي زندگي عادي را با بينش خاص خودشان، چه سورئاليسم و چه مدرن، بيان ميكنند و سعي دارند زندگي واقعي اجتماعي را نشان دهند و درد بزرگ انسان ارمني را بيان كنند. البته اعتقاد ندارند كه انسان حتماً بايد ارمني باشد.
درد انسان را چه ميدانند؟
بيكاري در برخي از كشورها.
-در مورد خودشان بيكاري نميبينند؟
خودشان هزار و يك بدبختي دارند. تا زماني كه زير سلطه شوروي بودند و وقتي هم كه از زير اين سلطه خارج شدند و جمهوري مستقل ارمني را تشكيل دادند تا به امروز بيكاري و درد زياد دارند. هنرمند بايد به هر حال مشكل اجتماعياش را بيان كند.
ترجمه اين آثار چقدر براي شما سخت بود؟
اگر اغراق نباشد، زبان ارمني را از خود ارمنيها هم بهتر ميدانم و حتي به زبان قديم ارمني كه زباني است به اسم «گرابار» و پيشينهاي با قدمت زبان پارتي يا پهلوي اشكاني دارد ، مسلطم كه هنگام ترجمه به دردم ميخورد.
برخورد مخاطبان با كتاب هايي مثل «پتر اول» و «باغ سيب، باران و چند داستان ديگر» چگونه بوده است؟
«پتر اول» البته به ارمنيها مربوط نميشود. اين كتاب را من از زبان ارمني ترجمه كردم و نويسنده آن آلكسي تولستوي است. اين، رماني تاريخي است كه يك نويسنده روس آن را نوشته است. من پا نوشتههايي براي فهم خواننده فارسي زبان دادهام كه مشكل درك كتاب را حل ميكند.
آيا زبان ارمني هم مثل فارسي رو به سادگي است؟
نه، البته اخيراً مكاتبي در مورد ادبيات ارمني به ويژه ادبيات منظوم ارمني پديد آمده و شاعراني اند كه هيچ پيشينه ذهني تاريخي ندارند ولي، به عنوان شاعر روز، به عنوان پست مدرنيسم حرف هايي ميزنند كه هيچ ارتباطي با زندگي واقعي تودههاي مردم ندارد. چون بارها براي سخنراني به آنجا رفتهام، آنها را ديدهام و آنها را ميشناسم. زندگي مردم ارمني بعد از فروپاشي شوروي حتي دشوارتر از گذشته است. تودههاي ارمني زندگي مشكلي
دارند.
به لحاظ اقتصادي؟
بله، اما آزاد شده اند.
اگر قرار باشد بين كتاب هايي كه نوشته يا ترجمه كردهايد يكي را انتخاب كنيد، كدام خواهد بود؟
كتابي كه زندگي مرا به خودش اختصاص داد و شش هفت سالي زندگيام را رويش گذاشتم و ادبيات منظوم ارمني را بررسي و بيش از صدها شاعر ارمني را در طول تاريخ معرفي كردم، كتاب «صد سال شعر ارمني» است. همه اين شعرها در
اين كتاب آمده اند. اين آثار در شرايط شعر ايران قابل معرفي بودند ولي آن چيزي كه من بيشتر دوست دارم «تاريخ و فرهنگ ارمنستان» است.
كارهاي در دست انتشارتان براي فرهنگ و هنر ارمنستان چيست؟
من در حال حاضر چندين مجموعه شعر از شاعران معتبر ارمني از جمله «واهاگن داوتيان» و «بارو سراگ» و ديگران دارم.
ترجمهاي هم داشته ايد كه مربوط به يك شاعر ايراني باشد؟
بله «وا راند» كه يك شاعر ارمني زبان ايراني است. كتابي از او ترجمه كردم به نام «پاييز در پرواز».
در جايي از شما خواندهام كه شعر ميتواند معنا گريز باشد.با رونق گرفتن محافل ادبي در چند سال اخير، شاعران به اصطلاح پست مدرن پا به عرصه گذاشتند و گفتند كه شعر پست مدرن ميگويند. شعر اين شاعران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من در عرصه ادبيات به تنها مكتبي كه اعتماد و اعتقاد دارم، مكتب رئاليسم ادبي است كه خود من هم به عنوان يك شاعر و مترجم، آثاري را كه در زمينه رئاليسم اند ترجمه ميكنم و معتقدم كه اين مكتب به درستي بيانگر نيازها و تنش هاي معنوي انسان شاعر است. براي اينكه شاعري در عرصه فرهنگي موفقتر باشد، توصيه ميكنم كه به رئاليسم ادبي رو كند. كتاب هاي اين عرصه را مطالعه كند و اين مكتب را تا جايي كه لازم است بخواند.
شعر شاعراني را با عنوان «پست مدرن» شعر مينويسند جزو شعر راستين و شاعرانشان را جزو شاعران راستين تلقي ميكنيد؟
من به همه شاعران وطنم، ايران، احترام ميگذارم و به بسياري از آثار آنها علاقمندم. با بسياري از اين شاعران دوستي ديرينه داشتهام و آثار بعضي از آنان را به زبان ارمني هم ترجمه كردهام.
محمد حقوقي معتقد بود، شعر اتفاقي است كه در زبان ميافتد ياشاعر خارجي ديگري ميگويد: شعر ممكن كردن ناممكنها در شعر است. شما تعريفي از شعر براي خودتان داريد؟
به عقيده من، شعر كشف واقعيتي است كه در زندگي اتفاق ميافتد و بيان اين واقعيت به بهترين نحو را شعر ميگويند. وقتي تو واقعيتي را كشف كردي بايد آن را به بهترين زبان هنري و شعري ارائه بدهي تا خواننده خوشنود شود. همچنين بايد اين بيان براي خواننده قابل درك باشد.
شعر كجاي زندگي شما قرار دارد؟
شعر همه زندگي من است. من با شعر متولد شدهام، با شعر زندگي كردهام و اميدوارم با شعر هم اين دنياي فاني را وداع بگويم. چون شعر در زندگي تنها حقيقت مسلم مكشوف براي يك انسان است. يعني شعر زيباترين هنري است كه انسان ها با آن سر و كار دارند. نقاشي هم البته هنر ديگري است كه نقاش ها ميتوانند ادعا كنند كه زيباترين هنر است. ولي من شعر را زيباترين هنر ميدانم.
با سلسلهاي از دوستانتان ارتباط داشتيد. از نصرت رحماني تا نادر نادرپور. با اين دوستان چگونه آشنا شديد و چه حشر و نشري با آنان داشتيد؟
از سال 1352 كه وارد نوشتن و ترجمه ادبيات فارسي شدم، به خاطر علاقهام به شعر فارسي، به سرودن شعر فارسي هم همت كردم و با بسياري از شاعران كشور از جمله نصرت رحماني، نادر نادرپور و اسماعيل شاهرودي دوستي داشتم.
من سال هاي سال در خانه نصرت رحماني كه با مادر و برادرش زندگي ميكرد، سكونت داشتم.
از خاطراتتان با نصرت رحماني بگوييد.
خاطرات زيادي از نصرت رحماني دارم كه گاه، اين طرف و آن طرف منتشر كردهام. حتي با شاعراني از جمله اسماعيل رها و ديگران دوستي داشتم. نزديكترين دوست من در ميان شاعران ايران، نادر نادرپور بود كه خانهاي در اميرآباد جنوبي داشت. بارها به آنجا ميرفتم و حتي در خانهاش ميخوابيدم و با او معاشرت طولاني داشتم.
نخستين بار شعرتان كجا چاپ شد؟ آن موقع چه حس و حالي داشتيد؟
شعر من در روزنامهاي محلي به نام «ستاره سهيل» در بندر انزلي چاپ شد.
شعرهاي خودتان را مربوط به زمان حال ميدانيد يا گذشته؟
هرگز شعري نگفتهام كه به زندگي حال حاضر ربطي نداشته باشد. من شاعري رئاليستيم و آثار من هم آثار رئاليستي اند اما گاهي هم عشق را به عنوان چاشني واقعيت مطرح كردهام. در كتاب هاي خودم و شعرهاي ديگري كه در مطبوعات چاپ كردهام، مثل «رازقيها بگذار عطر بفشانند»، «در شب تنهايي و
زمستان جهان» و آخرياش كه به زودي منتشر ميشود با نام «وقتي به ياد تو ميافتم»، در واقع بهره برداري از ذهنيت خاطراتي من است و به موجودي كه در خاطرات زنده است اشاره ميكند. در اين وادي يك سري شعر گفتم كه به زودي چاپ خواهند شد.
به شعر سپيد اعتقادي داريد؟
به هر حال كساني جنبشي راه انداختند به نام شعر سپيد كه شاملو و شاعران ديگري بودند. البته حتي من به شاعران شعر نو احترام ميگذارم اما شعر رئاليستي را بر ديگر شعرها ترجيح ميدهم.
شاعري ميگفت همه اتفاق ها در فرم ميافتد، نظر شما چيست؟
آنها فرماليسها هستند. من فرم را به عنوان زيب هنري شعر قبول دارم ولي فرم را به عنوان اين كه همه شعر باشد قبول ندارم.
به هر حال شعر تغزلي مخاطبان خاص خودش را دارد و انبوه مخاطباني را به گرد خود جمع ميكند. شعر تغزلي كه ما اگر ريشهاش را بخواهيم دنبال كنيم در قرن پنج و شش و سبك عراقي است، اكنون چه جايگاهي در ايران دارد و چه جرياني را طي ميكند؟
در كشورمان در عرصه شعر و هنر، مكاتب بسيار زيادي داريم؛ ازفرماليسم گرفته تا رئاليسم و تا مكاتب ديگر كه من در شعر هم به همان مكتب رئاليستي پايبندم و بيشتر آن را ميپسندم.
زود تمامش نكنيد! كمي بيشتر در مورد شعر تغزلي توضيح بفرماييد! چون در شعرهاي شما جاري و ساري است.
من شعرهاي تغزلي هم دارم اما شعرهاي رئاليستي را كه در آنها انسان مطرح و در مركز شعر است، ترجيح ميدهم. يعني واقعيت انساني را بايد در هنر پذيرفت و لانسهاش كرد.
يكي از شعرهايتان را كه بيشتر دوست داريد؟
شعرهاي زيادي در مجموعه «در شب تنهايي و زمستان جهان» دارم. اما اين شعر را بيشتر از ديگر شعرها دوست دارم:
در شب تنهايي
كه جهان قدر غم انگيزترين خاطره ويران شده بود
دلم اندازه اندوه تو سرگردان بود
و نميدانستم هيچ
لحظهها را به كجا خانه كنم
در شب تنهايي همه جا
خاطره بود
و همه خاطره اندوه تو بود
در شب تنهايي به خيال تو در آويختنم
زيبا بود
در روز چند ساعت مطالعه ميكنيد؟
چند ساعتي مطالعه ميكنم اما اين روزها بيشتر وقتم را به رماني كه دارم مينويسم اختصاص ميدهم. رماني مينويسم به عنوان «در گذرگاه رنج». با آن «گذر از رنجها» اشتباه نگيريد. اين رمان يك رمان سه جلدي است كه در واقع اتوبيوگرافي داستاني من است. من زندگي خودم را از شش سالگي تشريح
كردهام. جلد اولش را نوشتهام.
به جز ادبيات در چه زمينههاي ديگري مطالعه ميكنيد و كردهايد؟
در زمينههاي علمي علاقه زيادي به علوم معاصر دنيا دارم؛ به علاوه سايبرنتيك، هورستيك و بيونيك. بيونيك علم طبيعت شناسي است. من بيشتر در علوم انساني مطالعه ميكنم. به جامعه شناسي هم علاقمندم چون معتقدم انسان
يك جانور اجتماعي است. يعني اگر انسان را از جامعهاش جدا كنيد، با يك پديده جامعه حيواني روبه رو ميشويد.
برنامه خاصي براي سال 91 داريد؟
اميدوارم جلد سوم اين رمان را در سال 91 تمام كنم و بعد بروم سراغ رمان هاي ديگر و اگر زندگي فرصت داد، ار خجالتشان در بياييم!
چه نقاشيهايي را دوست داريد؟
به آثار شيشكين نقاش قرن نوزدهم روس علاقمندم.
چه موسيقي گوش ميدهيد؟
چندين كاست دارم از «حاجي بيگف» كه موسيقيدان تركي آذربايجان است. همچنين موسيقي آذري به ويژه ليلي و مجنون را دوست دارم.
اگر قرار بود ورزش كنيد چه ورزشي ميكرديد؟
فعلاً پيادهروي را ترجيح ميدهم.
در گذشته چطور؟
فوتباليست بودم و دوستان زيادي مثل غفور جهاني در عرصه فوتبال داشتم يا عزيز اسپندار در انزلي. يك فوتباليست بسيار معروف به نام اكبر كارگرجم دوست من بود كه كاپيتان تيم تاج آن روزها و دفاع راست تيم ملي بود.
اگر قرار باشد به كسي كتابي را توصيه كنيد آن كتاب چيست؟
من به او كتاب هاي علمي را توصيه ميكنم و دوست دارم كه به جوانان توصيه كنم كه با دانش بشري بيشتر آشنا شوند چون دانش بشري در آيندهشان نقش اساسي خواهد داشت. پديدههايي در زندگي ما به وجود ميآيند كه اگر ما از آنها بي اطلاع باشيم، زندگيمان واقعاً ول معطل است. علوم مختلف، يكي كامپيوتر و ديگري اينترنت. اگر كسي امروز به اينترنت و علوم معاصر تسلط نداشته باشد كلاهش پس معركه است. علوم معاصر علومي اند كه به اصطلاح شما را هك ميكنند.
همسر شما هم هنرمند است، آيا براي سرودن يا در باره ترجمه كتابهايتان تا به حال با ايشان مشورت كردهايد؟
از راهنماييهاي همه، از جمله همسرم استفاده ميكنم. البته هميشه يك هماهنگي فكري و ذهني داريم.
از رزق و روزي و مشغلههايتان در اين روزها بگوييد. گلايهاي داريد؟
در چندين دههاي كه در عرصه فرهنگي كار كردهام در روزنامههاي بسياري فعاليت داشتهام به ويژه روزنامه اطلاعات كه معتبرترين روزنامه كشور است. سال ها دبير سرويس شهرستان هاي آنجا بودم تا اينكه چند وقت پيش از اين روزنامه بيرون آمدم. اميدوارم كه در عرصه مطبوعات كشور گشايشي حاصل شود و
روزنامهنگاران بتوانند با زحمتي كه در عرصه مطبوعات ميكشند، رزق و روزيشان را به دست بياورند. روزنامهنگار و اهل فرهنگ را مانند كارگري ميدانم كه رزق خودش را از طريق زحمت دست خودش تأمين و تهيه ميكند. اميدوارم روز به روز به اين سمت گام برداريم كه افراد فرهنگي كشورمان بتوانند از طريق فرهنگ، زندگي مرفه و راحتي داشته باشند.
آثار
- «صد سال شعر ارمني» تأليف و پژوهش.
- «باغ سيب، باران، و چند داستان ديگر» ترجمه و گردآوري.
- «پتر اول» اثر الكسي تولستوي.
- «رازقيها بگذار عطر بفشانند» سروده.
- «در شب تنهايي و زمستان جهان» سروده.
- «سلام بر شما ارمنيها» به زبان ارمني،سروده.
- «در شب تنهايي و رؤياها» به زبان ارمني،سروده.
- «پاييز در پرواز» اثر وا راند، ترجمه.
- «آماليا» اثر نار دس، ترجمه.
- «گوژ بر پشت سپيداران» سروده.
- «قدرت معجزهگر» سروده گالوست خاننس، ترجمه.
- «سلام بر تو اي انسان» سروده گالوست خاننس،ترجمه.
- «عاشقانههاي آبي» ماهاگن داوتيان، ترجمه.
نظر شما