به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین جلسه از سلسله نشستهای «در حضور مولانا: شرح مثنوی شریف» سرای اهل قلم با حضور پرویز عباسیداکانی و جمعی از علاقهمندان و مخاطبان آثار مولانا عصر دیروز (11 بهمن) در سرای اهل قلم برگزار شد.
عباسیداکانی در این جلسه به بررسی نخستین داستان «مثنوی معنوی» یعنی «حکایت پادشاه و کنیزک» پرداخت و با تاکید بر بیت «بشنوید ای دوستان این داستان/ خود حقیقت نقد حال ماست آن» سوالاتی را پیرامون این موضوع مطرح کرد.
وی گفت: سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که، نقد حال یعنی چه و چگونه این داستان میتواند نقد حال ما باشد؟ یا چرا حکمت و عرفان ما اینقدر تمثیلی است؟ چرا مولانا قصه میگوید و میخواهد در خلال داستان منظورش را بیان کند؟
این پژوهشگر در ادامه به برخی از شرحهای «مثنوی معنوی» اشاره و دیدگاه شارحان را درباره عناصر داستانی این حکایت بیان کرد. وي بهعنوان مثال گفت: حاج ملاهادی سبزهواری در شرح این حکایت میگوید در این داستان شاه، نماد عقل، کنیزک نشان نفس، زرگر تمثیلی برای تن است. یا اینکه شاه همان عقل جزئی، حکیم غیبی، عقل کلی، کنیزک، نفس جزئی و زرگر نماد دنیا است. از سوی دیگر شاه میتواند نماد عقل نظری، حکیم غیبی، نشان روحالقدوس، کنیزک تمثیلی برای عقل عملی و زرگر نماد نفس است. رینولد نیکلسون نیز معتقد است این داستان صفا یافتن روح از جسم است. پادشاه نماد روح یا عقل، کنیزک، نشان نفس، عشق تمثیلی برای لذتهای دنیوی و طبیب نماد عقل کل است.
وی با تاکید بر این موضوع که تمامی این دیدگاههای متفاوت قابل دفاع هستند، به دیدگاه عبدالحسین زرینکوب در کتاب «بحر در کوزه» اشاره کرد و افزود: زرینکوب معتقد است نقد حال به معنای رمزی از حال عارف است، اما از سوی دیگر زرینکوب در کتاب «نردبان شکسته» میگوید این حکایت، داستان جستجوی عشق است. از طریق عشق صوری به عشق حقیقی میرسد.
عباسیداکانی افزود: بنابراین در رمزی و تمثیلی بودن این حکایت شکی نیست، اما سخن این است که آیا تمامی این نمادها صحیح هستند؟ از یک سو تمامی نمادها میتوانند صحیح و از سوی دیگر میتوانند غلط باشند.
وی تاکید کرد: فراموش نکنیم که، سمبولیزم مولانا ثابت نیست. نمادپردازی اثر مولانا از هر زاویهای متفاوت است. به بیان دیگر هر نمادی را که مولانا بهکار میگیرد در یک بیت میتواند یک مفهوم را داشته باشد و در بیت دیگر مفهوم متفاوتی را تداعی کند. بنابراین نمادهای در نظر گرفته شده برای تمثیلها مطلق نیستند، بلکه متغیر هستند.
این پژوهشگر در بخش دیگر از سخنانش با تاکید بر استفاده عرفا از تمثیل توضیح داد: ابتدا باید بپرسیم تمثیل چیست؟ در منطق تمثیل از جز به جز رفتن است، اما در ادبیات گذار از یک مجموعه به مجموعهای دیگر است. البته در این پدیده تشبیه و استعاره نیز مهم است و اساسیترین آنها همان استعاره یعنی به عاریهگرفتن است.
وی ادامه داد: از آنجا که امور معقول و کیفی ترازویی ندارند، بنابراین اگر مثال میزنیم، یعنی مقیاسی برای آن پیدا میکینم. پس تمثیل امور غیرمحسوس را برای ما محسوس میکند. از سوی دیگر تمثیل عرفانی با تمثیل عرفی تفاوت دارد.
عباسیداکانی افزود: تمثیلهایی که به صورت روزمره استفاده میشود افقی هستند، اما تمثیلهای عرفانی، فرارونده، عمودی و رمزیاند. مولانا تمثیل را بهکار میگیرد تا ما را بالا ببرد. از سوی دیگر مولانا به ما میگوید نحوه رویارویی ما با متن مهم است. بنابراین باید دید ما چه توقعی از «مثنوی» داریم. آنرا قصهای برای بیداری یا قصهای برای خوابیدن میدانیم.
سخنران جلسه در ادامه به قرائت بخشهایی از این داستان و تفسیر این ابیات پرداخت و کلید این ایبات را بیت «یک کنیزک دید شه بر شاهراه/ شد غلام آن کنیزک جان شاه» دانست.
وی گفت: در تمثیل باید ابتدا صورت داستان را درک کنیم و پس از آن به تاویل برسیم. مولانا معتقد است قدرت زمانی قدرت به حساب میآید، که عشق نباشد، اما بالاترین قدرت، عشق است.
عباسیداکانی توضیح داد: بنابراین کنیزک میتواند سمبلی از زن شرقی یا رمزی از زنانگی نیز باشد. زن قدرت را در فتح قلب و جان میبیند و مرد قدرت را در فتح جهان میداند. بر این اساس میتوان گفت قدرت مرد معطوف به بیرون و قدرت زن معطوف به درون است.
وی در ادامه با تاکید بر این امر که عشق اساس حکایت «پادشاه و کنیزک» است، افزود: اینکه جان کنیزک در این داستان جان شاه میشود، بهواسطه عشق صورت گرفته است.
این مدرس دانشگاه در بخش دیگر از سخنانش تشریح کرد: تمثیل همیشه برای گفتن نیست و گاه برای نگفتن است. گاه عارف از طریق یک تمثیل رابطه انسان و خدا را نه ممکن، که واجب میکند. هنگامیکه انسان در کوره عشق الهی قرار گرفت با خدا دیگر تفاوتی نداشت و حرف اصلی عارف نیز همین است. بنابراین عارفان برای بیان مضامین مدنظر خود از تمثیل بهره میگیرند.
وی در ادامه بار دیگر بر تمثیلی بودن حکایت نخست مثنوی اشاره کرد و گفت: هانری کربن معتقد است اگر قرار بود پادشاه، کنیزک و دیگر عناصر داستانی این حکایت با نگاه نخستین مشخص میشدند، دیگر این داستان ارزش دوباره خواندن را نداشت. تمثیل آن است که با هربار خواندن آن مفهومی جدید را فرابگیریم و عظمت مولانا نیز در همین است.
عباسیداکانی افزود: کربن بر این نکته تاکید دارد که اگر سمبولیزم ثابت باشد متن تنزل مییابد. در حالیکه متن باید تعالی و عروج داشته باشد.
وی در پایان به ارایه دیدگاهش درباره این حکایت پرداخت و گفت: عناصر این داستان همگی جنبههای مختلف وجود آدمی است و این داستان ابعاد مختلف روان انسان است؛ چراکه روح انسان گرایشهای مختلفی دارد و کل عرفان یک روانشناسی سیال و نه ایستا است.
دومین جلسه از سلسله نشستهای «در حضور مولانا: شرح مثنوی شریف» سرای اهل قلم عصر دیروز (11 بهمن) از ساعت 16 و 30 دقیقه تا 18 و 30 دقیقه در سرای اهل قلم برگزار شد.
چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۴
نظر شما